نامه دردمندانه یک روزنامه نگار زن به مدیر کل جدید فرهنگ و ارشاد فارس: سرکوب زن کم هزینه تر از فرهنگسازی است! /افزایش سطح فرهنگ یک زن به چه کسی فشار می آورد؟
سردبیر
خبر پارسی – مستانه مرتب– جناب آقای مریدی، مدیر کل فرهیخته فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس…..حق بدهید اگر پس از یک سال انتظار و انتخاب شما، سیلی از توقعات و پیشنهادات و گله مندی ها به سویتان روانه شود،می دانیم و می دانید که گستردگی حوزه فرهنگ همه را در بر می گیرد و مانند سایر ادارات تخصصی نیست. مشکلات حوزه فرهنگ و هنر فارس بیشتر از آن است که در یک مقاله جای بگیرد،لذا من به عنوان یک زن ایرانی تنها اشاره ای کلی به مشکلات فرهنگی بانوان می کنم،مشکلاتی که برطرف شدنشان همیشه تیتر جذاب و “شعار رای آور” انتخابات های متفاوت بوده و اولین وعده ای است که پس از پیروزی ها فراموش می شود.زنان نیمی از جامعه هستند،همه ی ما این را می دانیم اما اهمیت نمی دهیم.بی توجهی به نصف جامعه بخصوص در زمینه فرهنگ نه تنها عاقلانه به نظر نمی آید بلکه می تواند چیزی شبیه فاجعه باشد و به عقیده من بدترین نوع خشونت علیه اوست. .وقتی “مادر” را مسئول تربیت فرزند و در واقع جامعه می دانیم،یعنی پذیرفته ایم که زن برای “فرهنگسازی” خلق شده است؛ آیا غیر از این است که “سازنده” باید آموزشهای ویژه ببیند و متخصص باشد؟نباید فراموش کرد که یک زن قبل از آنکه “زن” باشد، انسان است و نیازها و آموزش های خاص خودش را لازم دارد اما متاسفانه عرف جامعه ما “مادر” بودن و “همسر” بودن را در اولویت بر انسان بودن یک زن می پذیرد و می خواهد. در کشور ما جایگاه اجتماعی زن و برنامه ریزی مربوط به او را “مرد” تعیین می کند و یا با مشاوره عده خاصی از زن های مسئول و صاحب مقام است که سلیقه و نوع نگاهشان با اقلیت جامعه بانوان همخوانی دارد.متاسفانه جای خالی درسی به نام “فرهنگ” در مدارس ما احساس می شود و هنر هم عشقی است که نیروی مردمی از آن با چنگ و دندان حفاظت می کند و این دو مقوله جایی که مربوط به بانوان می شود ضعف و مشکلاتش دو چندان می گردد.نمی دانم چرا هرگاه سخن از تغییر در روند فرهنگی بانوان داده می شود،عده ای برای پیچاندن قضیه و هزینه نکردن و زحمت نکشیدن فریاد “تهاجم فرهنگی” و دراز کردن بیش از حد پا از گلیم سر می دهند.همیشه در ذهنم این سوال وجود دارد که بالا رفتن “فهم” و فرهنگ و حتی نشاط و شادابی یک زن به چه تیپ آدم هایی ممکن است فشار بیاورد؟آیا باید معتقد شویم به این گفته ی “سیمون دوبوار” که: زیرکانه ترین راه برای تسلط به هر جامعه،تحقیر و محدود کردن زنان آن جامعه است؟ البته سرکوب زن و گذشتن از حقوق او راحت تر و کم هزینه تر از فرهنگسازی است،همانطور که کتک زدن فرزند آسان تر از تربیت کردن اوست!آیا نباید اندکی تامل کرد که مادران بی فرهنگ و بی نشاط نمی توانند جامعه ی روشنفکر و شاد تربیت کنند؟آیا برای بانوان امکانات فرهنگی تخصصی مثلا “فرهنگسرای بانوان” وجود دارد؟ خدا را شاکریم با وجودی که تا صد سال پیش مکتب و مدرسه رفتن و علم آموختن برای زنان ما عیب محسوب می شد اما اکنون نیمی از جمعیت دانشگاهها را بانوان به خود اختصاص داده اند که این نشان دهنده سرعت پیشرفت زن ایرانی و پتانسیل بالای اوست.اما باز هم به این نباید اکتفا کرد چون معضلاتی در حیطه فرهنگ بانوان وجود دارد که حتی در زنان تحصیلکرده ما به قوت خود یا به شکلهای دیگر باقی مانده است. زن ایرانی نمی خواهد و نمی تواند فمینیست،زن سالار و مردوار باشد و این جبهه گیریهایی که علیهش می شود را هرگز قبول ندارد اما وقتی جهان مترقی روزانه با سرعت نور به سمت جلو در حرکت است و جهانیان درگیر زایش فرهنگهای نوین و متفاوت، چگونه می توانیم او را با فرمولهای قرون گذشته تربیت کنیم و انتظار داشته باشیم زیر بار برود؟ متاسفانه نوعی حس “اسارت” و “در خدمت بودن” زنان ما را می آزارد.
بسیاری از این ها اشتباه و بدبینی است و برخی کاملا به حق و به جاست که هر دو شکل آن ضعف فرهنگی است و باید واکاوی و درمان شود و بهتر است مسئولان ما آمار افسردگی بانوان ایرانی را به جای انکار یا کتمان بپذیرند و چاره ای بیندیشند.متاسفانه اولین و بارزترین اشکال در فرهنگ زن ایرانی این است که “هدفمند” نیست.ازدواج،تحصیل و حتی دانشگاه همگی خوب هستند اما آن را عرف برای او تعیین کرده است.کمتر زن ایرانی را می بینیم که از آنچه دنبال می کند،هدف خاصی داشته باشد.برخوردهای اجتماعی زنان ما در زیارتگاهها،اتوبوسهای واحد و سایر اماکن عمومی پر از اشکال است.با ابتدایی ترین قوانین آشنایی ندارند،به طور مثال خانمی را می شناسم که تحصیلات دانشگاهی دارد و در حیطه ی خانواده و فامیل مودب و کدبانوست اما در مراجعه ای که به بانک داشت متوقع بود که با کارت همسرش از حساب او پول بردارد و متوجه نمی شد که فقط با دانستن رمز کارت می تواند از دستگاه عابر بانک استفاده کند و در نهایت با عصبانیت و توهین به کارمند از آن مکان خارج شد.از این موارد برای مثال زدن فراوان است و شاید برخورد با این موارد من و امثال مرا به این فکر وا می دارد که چرا در این شهر یک “فرهنگسرای بانوان” وجود ندارد تا به آموزش زنان در حیطه های متفاوت بپردازد؟
باور کنید بسیاری از زنان را به جای حرافی های تلفنی،غیبت کردن و اتلاف وقت در اماکن مختلف و در نوع مدرن تر اعتیادهای اینترنتی و موبایلی و وقت گذرانی ها و هزینه دادن های اشتباه در آرایشگاه ها و بازارها می توان آموزش داد و به کار گرفت تا فرهنگساز این جامعه باشند.
جناب مریدی عزیز، یقین دارم که برطرف کردن چالشهای فرهنگی سخت تر از مذاکرات ۱+۵ است اما از آنجا که مردم ما فرهنگ پذیر و فرهنگ دوست هستند و اگر هم ضعفی وجود دارد در حیطه ی آموزش و امکانات است،انجام حرکتهای بزرگ غیرممکن به نظر نمی رسد.البته مشکلات بانوان بسیار گسترده است و بسیاری از آنان مثل مشکلات قضایی در حیطه اختیارات شما نیست اما با توجه به اینکه فرهنگ زیرساخت جامعه است،حل معضلات آن در همه زمینه ها تاثیرگذار خواهد بود.متاسفانه زن ایرانی نه به خوبی حق و حقوقش را می شناسد و نه وظایف و اختیاراتش را.برای مدرن شدن به دنبال آرایشها،لباسها و جراحیهای متفاوت زیبایی است چون زمینه ای برای جراحی فرهنگش وجود ندارد.من مطمئنم این عروسک تزئین شده یک زن “واقعی” ایرانی نیست بلکه دچار انحراف فرهنگی (و البته نه انحراف اخلاقی) شده و جایگاه واقعی و ارزش خود را نمی داند.چه کسی باید آنها را روی ریل اصلی شان بگذارد و برای فرهنگسازی احساس مسئولیت کند؟
زنان بیوه و مطلقه،سرپرست خانوار،شاغل،خانه دار،دختران جوان،،شهری و روستایی مشکلات و حوزه خاص خودشان را دارند؛ آیا برنامه ای در نظر گرفته شده است یا قرار است همچنان ما شعار جذاب انتخاباتها باقی بمانیم؟ بعضی وقت ها احساس می کنم در قبال مشکلات فرهنگی بانوان هیچکس گوش شنوا یا نگاه جدی ندارد و اگر هزینه ای از جایی اضافه بیاید برای خالی نماندن عریضه صرف یک کار نمادین برای بانوان می شود.متاسفانه زن ایرانی در اولویت جامعه و حتی خانواده نیست و جایگاه او پس از فرزند و شوهر است،همه او را صبور،ساکت و با گذشت می خواهند،حتی گذشت از خودش!
اگر فرهنگسازی به شکل درست انجام شود دیگر هیچ احتیاجی به تفکیک جنسیتی و گشت ارشاد و سایر رفتارهای خارج از عرف نیست. رسانه ها، کتاب ها و آموزش ها و حرکت ها و فعالیت های فرهنگی تا حدود زیادی با سلیقه و خواسته ها ی مردم بخصوص بانوان و دختران جوان فاصله دارد.با برپایی کانون ها و فرهنگسراهای ویژه بانوان و برنامه های مفرح و آموزشی متفاوت می توان گام بزرگی برداشت.حتی برای این کار می توان از خیرین کمک گرفت یا با روش های گوناگون در آن درآمدزایی هم کرد.
کار فرهنگی نبرد با تاریکی هاست و همه ما می دانیم که مسئولیت وزارت فرهنگ و ارشاد و فشارهایی که روی آن وجود دارد بسیار سخت تر و بیشتر از دیگر وزارتخانه هاست اما برای تغییر و پیشرفت همواره باید هزینه داد و در برابر طوفان ایستاد.ضمن آرزوی صبر و توفیق در جبهه خطیر فرهنگی،امیدوارم سطر سطر این یادداشت را به ذهن بسپارید و به یاد داشته باشید که امروز برای تغییر فرهنگ یک جامعه به سراغ زنان آن جامعه می روند…