بازخوانی یک معارفه /فصل رویش…/برای مریدی تکیه گاه باشیم
سردبیر
خبر پارسی – سیروس رومی – دکتر محمد احمدی استاندار فارس ، چندی پیش گفته بود : ” شیراز نسبت به اصفهان در مواردی جلو تر است .” و در رسانه ها این گفته منعکس شد و برای اولین بار است که یک فارسی ، نگاهی واقع بینانه به موضوعی قدیمی کرده .
قضیه در اصل تقابل دو شهر است ، دو شهر بزرگ ، با آبرو در فرهنگ و هنر ، مانا و زنده و با شهرت بسیار خوب در جهان . اما بر اساس یک تفکر تاریخی که به صورت ضرب المثل هم در آمده ، « مرغ همسایه غاز است » حکایت از یک حس عمومی و قدیمی دارد . یعنی عدم دید و شناخت خودمان و نگاهی انتقادی و گاه رشک برانگیز به همسایه . از همسایه ی خانه به خانه ، کوچه به کوچه ، محله به محله و شهرهای نزدیک در ایالت ها و استان هایمان که با تأسف بسیار همه گیر است و مسری . تا حدی که حافظ هم از این تفکر به کنار نمانده و فرموده است :
« اگر چه زنده رود آب حیات است
ولی شیــــراز ما از اصفهــان بـه »
این دیدگاه خواجه ی راز ، کماکان مسلط بر فرهنگ اجتماعی ماست و هنوز الگوی خود را اصفهان می دانیم و می بینیم . در ایران هستند شهرهایی که ریشه در تاریخ دارند و بزرگانی از آن شهرها برخاسته اند که به پیشبرد و عمق فرهنگ افزوده اند . نیشابور ، قزوین ، کاشان ، تبریز ، مشهد و . . . همگی شهر فرهنگ هایی هستند ارزشمند و موهبتی است وجود آنان در سرزمین ایران . اصفهان هم و شیراز هم . این همه شهر به ایران هویت داده اند و اگر نگاهی کاونده بر ایرانیت خود داشته باشیم هیچگاه به رو در رویی خود با شهردیگری تکیه نمی کنیم و اوج فاجعه این جاست که در استان خودمان برای شهرهای خودمان نیز چنین حسابی باز نکرده ایم .
امروز در طی فرایندی پیچیده ، طولانی و پر چالش مردی با عشق سر بر آورده و سکان کشتی توفان زده ای را دست گرفته تا آن را به ساحل امن هدایت کند . هنوز نیامده پچ پچه ها شروع شده : « بازهم یک لاری دیگر » مگر لاری ها کم به این استان و ایران خدمت کرده اند هم در دین ، هم در سیاست و هم در فرهنگ و ادب . مگر می شود در تاریخ دینی خود از کنار آیت اله لاری و حضرات آیت اللهی ها ساده گذشت و در سیاست امروز نام های موسوی لاری ، انصاری لاری را پاک کرد و تاریخ مطبوعات را بدون نام برادران « فرامرزی » و تاریخ را بی نام مقتدری و محمد باقر وثوقی خواند و داستان های اعتمادی را فراموش کرد و هم اکنون مقابل قد بر افراشتن احمد اکبر پور در ادبیات کودکان کرنش نکرد و خیلی های دیگر که من نمی شناسم . « چشم ها را باید شست » ، جور دیگری ببیند .
بیائید در کنار اصفهانی های شریف و هنرمند از آب حیات زاینده رود حمایت کنیم و شهرداری در حرکتی نمادین اصفهان را خواهر خوانده شیراز بخواند . چرا فقط در این مورد به خارج از مرزهایمان چشم دو خته ایم بیائید به جای نق زدن ، تفکرات منفی و سیاه نمایی برای « مریدی » تکیه گاه او باشیم و آن وقت اگر بی راهه رفت تذکر دهیم و نقدش کنیم . تبرهایتان را زمین بگذارید ، فصل رویش است .