خبر پارسی –سرویس بانک ایده – فرزاد صدری – من اگر فرماندار شیراز بودم شورای اداری را مهمترین و بهترین ابزار توسعه کلانشهر شیرازقرار می دادم. بررسی می کردم ببینم واقعا اداره های ما در شهر شیراز چقدر کارکنانی با انگیزه،وفادار،پرتلاش و عاشق کار و اداره خودشان دارند؟
چه کار کنیم کارکنان اداره های شهرمان با همه وجودشان درگیر کار شوند؟چه باید کرد که وقتی کارمندی از اداره اش صحبت می کند با حرارت راجع به اداره خود صحبت کند و از این که کارمند آن اداره است احساس تنفر و حقارت نکند؛طوری که دیگران آرزو می کردند کاش در اداره آنها کار می کردند.به دنبال پاسخ این پرسش می گشتم که چرا باید اغلب کارمندان ما از شغل و اداره خود ناراضی باشند؟وظیفه مدیر اداره در این میان چیست؟
به عنوان فرماندار بررسی می کردم ببینم مدیران زیر مجموعه من چه باید بکنند تا کارمندانشان به اداره خود وفادار بمانند و تلاش فوق العاده از خود نشان دهند؟واقعا یک مدیر چگونه باید برنامه ریزی کند تا با افتخار سر خود را بالا بگیرد و اعلام کند من بهترین کارکنان را در بین اداره های کلانشهر شیراز دارم؟
چقدر خوب بود اگر کارکنان اداره های شهرم مشارکت بیشتری در سازمان خود می داشتند و چقدر خوب تر بود که آنها ایده های نو آورانه بیشتری به سازمان خود می دادند؟به عنوان فرماندار می خواستم بدانم کدام کارمند شهرم در کدام اداره حاضر است ایده های نو آورانه بیشتری ارائه می داد و مدیران اداره های ما چقدر کارکنان خود را به این مسئله تشویق و ترغیب می کردند؟
دنبال می کردم ببینم چند درصد از کارمندان شهرم بر روی اداره های خود تعصب دارند و با حرارت از سازمان خود دفاع می کنند و در انجام وظیفه در ساعت مورد نظر تلاش فوق العاده دارند؟ چه اشکالی داشت به عنوان فرماندار به کارکنان شهرم بیاموزم همانند تماشاگران فوتبال که شعار می دهند بازیکن بی غیرت نمی خوایم نمی خوایم آنها نیز شعار سر دهند کارمند بی غیرت نمی خوایم نمی خوایم!
به عنوان فرماندار در برنامه ریزی های خود تلاش می کردم کارمندان شهرم احساس کنند نظارت بیشتری می شوند آنها باید حس رقابت را در خود تقویت کنند. به آنها می آموختم اگر در فوتبال بازیکنی خوب بازی می کند به لیگ برتر می رود بعد به تیم بهتری می رود و حتی می تواند لژیونر شود در نتیجه درآمد او بالاتر می رود. به او می آموختم که یک کارمند هم می تواند لیگ برتری شود.لیگ برتر او ارتقاء درجه سازمانی او است. او می تواند مدیر یک بخش بالاتر،معاون و رئیس اداره شود و با درخشش در این پست ها معاون مدیر کل،مدیر کل،معاون وزیر و حتی وزیر شود. به او یاد می دادم این مباحث نه خیال و نه آرزو است که عین مسیر طبیعی زندگی اداری است. تمام تلاش خود را می کردم تا این روحیه در هر اداره و سازمانی ساری و جاری شود چرا که به عنوان فرمانداراعتقاد داشتم کارمندان ما با برنامه ریزی و عشق و علاقه و پشتکار و امید به آینده است که می توانند لیگ برتری شوند که حتی لژیونر شوند،باشگاه خارجی آنها می تواند هم بخش خصوصی در کنار کار دولتی و هم جایگاه آنها در مراتب بالای سازمان باشد.
به عنوان فرماندار نه تنها شورای اداری شهر را جدی می گرفتم که بر این باور بودم این شورا می تواند نقطه عطف پیشرفت هر اداره باشد چرا که با بررسی عملکرد اداره ها در هر جلسه و فهمیدن نقاط ضعف و قوت آنها به گونه ای برنامه ریزی می کردم که بدانم از هر اداره چه توقعی دارم.
در این شورا از همه مدیران می خواستم مقوله فرهنگ را جدی بگیرند و از آن به عنوان یکی از زیر ساخت های مهم توسعه استفاده کنند.در این شورا از رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی می خواستم اولین وظیفه اش بالا بردن سطح فرهنگی و مذهبی خود و کارکنانش باشد. چگونه اداره ای که مدیر و کارکنانش با مقوله فرهنگ و دین باوری بیگانه هستند می خواهند سطح بینش فرهنگی و مذهبی مردم را ارتقاء دهند؟چگونه اداره ای که قرار است فرهنگ عمومی را ترویج دهد،خود با این مقوله بیگانه است؟در این شورا بررسی می کردم که آیا مدیر و کارکنان اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی خود از اخلاق حسنه فرهنگی برخوردار هستند یا خیر؟ اگر این ویژگی را داشتند سعی بر تقویت سایر شاخصه هایی که این نهاد و کارکنانش دارند می کردم و اگر از این ویژگی برخوردار نبودند با استفاده از اساتید خبره مرتبط با این حوزه به آموزش مفاهیم اولیه حوزه یاد شده می پرداختم تا مدیر و کارکنان فرهنگ و ارشاد اسلامی در تعامل بیشتری با اصحاب فرهنگ و هنر و نیز مردم قرار می گرفتند نتیجه این تعامل ارتقاء سطح فرهنگ عمومی هم در حوزه فکر و نظر و هم در حوزه عمل است.
در این حوزه همچنین بررسی می کردم که آیا مدیر و کارکنان حوزه فرهنگ از صبر به عنوان یکی از شاخصه های دینی برخوردار هستند یا خیر؟ همچنین بررسی می کر دم که آیا جناب رئیس و کارکنان اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی هنجارهای اجتماعی را رعایت می کنند ؟رعایت هنجار ها به هنگام رانندگی و عبور از خط عابر پیاده ،رعایت اخلاق شهروندی،شهر را خانه خود دانستن، حسن ظن به اهل فرهنگ و هنر و صد البته مردم و…همه و همه از مواردی است که یک شاغل در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی می بایست نه تنها رعایت کند بلکه نمونه ای از الگوی فرهنگ ایرانی و اسلامی برای جامعه باشد.
در این شورا بررسی می کردم که آیا شهردار شهرم خود یک شهروند نمونه است؟باور کنید به منزل او می رفتم ببینم فضای سبز خانه اش و آراستگی منزل او چگونه است؟ اگر مناسب بود امیدوار می شدم که می تواند شهردار خوبی برای شهرش باشد،اگر اقتصاد خانواده او خوب بود،اگر کارمندان شهرداری مشکل مالی نداشتند و اگر حساب و کتاب دستگاه عریض و طویل شهرداری با هم همخوانی داشت می توانستم امیدوار باشم او می تواند برای شهر درآمد زایی کند.اگر معماری منزل او متناسب با فرهنگ بومی ایرانی – اسلامی بود می توانستم به معماری شهرم نیز امیدوار باشم. حتی به کوچه آنها دقیق می شدم که آیا کوچه جناب شهردار از استانداردهای زیبایی و آراستگی برخوردار است یا نه اگر بود به تمیزی و آراستگی شهرم امیدوار می شدم. باور کنید حساس می شدم که آیا او و خانواده اش از وسیله نقلیه عمومی استفاده می کنند یا نه؟آیا جناب شهردار به خانواده خود آموخته که برای هر کاری احتیاج به خودرو شخصی نیست همین سئوال را از رئیس راهنمایی و رانندگی شهر نیز می پرسیدم.
اگر من فرماندار بودم تابلو های خانه آقای شهردار را به اتفاق یک طراح بررسی می کردم که آیا مدیر شهر من واقعا چقدر در چینش تابلوها حسن سلیقه نشان داده است این کار به من کمک می کرد تا بدانم آیا شهردار خوش سلیقه ای دارم یا نه؟طراحی منزل شهردار به من می گوید مبلمان شهری ام چطور است.
همچنین به عنوان فرماندار سر زده از خانه رئیس اداره محیط زیست شهر دیدن می کردم ببینم او چگونه زباله هایش را بسته بندی کرده است؟محیط اطراف زندگی او را بررسی می کردم ببینم تا چه اندازه به مسائل زیست محیطی اهمیت داده است؟آیا او توانسته حقوق همسایگان خود را پاس بدارد؟
به عنوان فرماندار پیگیر می شدم ببینم دخل و خرج مدیران اقتصادی شهر و روسای بانک ها چگونه است؟کسی که نمی تواند مطابق با درآمدش زندگی اش را بچرخاند چگونه می خواهد نبض اقتصاد شهر را در دست بگیرد؟
من اگر فرماندار بودم در زندگی رئیس اداره تربیت بدنی دقیق می شدم ببینم آیا او خود به ورزش به عنوان جزیی از زندگی روزمره اهمیت می دهد یا نه؟آیا او توانسته به فرزندان خود بیاموزد که از ورزش همگانی غافل نشوند؟حتی وزن او و فرزندانش را کنترل می کردم تا بداند سلامت جوانان شهرم برایم اهمیت دارد.
اگر من فرماندار شیراز بودم محیط زندگی رئیس شبکه بهداشت شهر را بررسی می کردم ببینم بهداشت فردی،خانوادگی و محل زندگی او چگونه است؟ آیا خوب است و اگر خوب است چقدر دغدغه داشته که این خوب و ضرورت را برای شهر خود نیز بخواهد؟
اگر من فرماندار بودم تمام سعی خود را می کردم تا به مدیران شهرم بیاموزم شورای اداری شهرستان فقط جای ارائه بیلان کار آنها نیست،بلکه این شورا می تواند محل سنجش توانایی مدیران نیز باشد.
به عنوان فرماندار باور داشتم با برنامه ریزی و توجه به مدیریت منابع انسانی می توان به در آمد زایی رسید،به شکوفایی و توسعه و رشد و بالندگی در شهررسید .
یادم است بچه که بودم تلویزیون کارتونی زیبا با نام پت و مت پخش می کرد.آن زمان فکر می کردم این کارتون فقط برای خنداندن بچه ها ساخته شده،الآن که بزرگ شده ام می بینم اتفاقا این کارتن نه برای بچه ها که برای بزرگترها ساخته شده . ساخته شده تا به ما بیاموزد برای انجام هر کاری ابتدا فکر کنیم.مشکل پت و مت این بود که مسئله را درست تعریف نمی کردند،به نتیجه کار خود نیز فکر نمی کردند و از ابزاری هم که در اختیار داشتند استفاده خوبی نمی کردند،نمی خواهم بگویم مدیران ما خدای ناکرده پت و مت هستند نه اما با این وجود دیدن دوباره و چند باره این کارتون را به مدیران شهرم توصیه می کردم و با نمایش آن در جلسه شورای اداری شهر به همه یاد آور می شدم که گاهی خوب است قبل از انجام هر کاری ابتدا فکر کنیم خوب فکر کنیم و برای تصمیم گیری در هر زمینه ای با متخصص آن زمینه مشورت کنیم تا قبل از هر کاری یاد می گرفتیم ابتدا مسئله را تعریف کنیم به تعریف مسئله که رسیدیم برای حل آن چاره اندیشی کنیم.
من اگر فرماندار بودم مدیریت منابع انسانی را جدی می گرفتم و در شورای اداری شهر از مشاورین خوب و خبره و بی غرض استفاده می کردم مشاورینی که دلسوز و علاقمند به توسعه شهرم بودند. کسانی که با نقد منصفانه دل در گرو پیشرفت شیراز را دارند. یکی از این مشاورین قطعا اهالی رسانه هستند مشاورینی کم هزینه که نوشته هاشان نه برای خاک خوردن که برای قاب گرفتن است…
و من اگر فرماندار بودم دست نویسنده این نوشته را می بوسیدم و از آن برداشت مثبت می کردم!