به بهانه تبلیغ وقف جمعی ساخت بیمارستان سرطان/ساخت بیمارستان سرطان، اولویت اول یا …
سردبیر
خبر پارسی: «مجید فرهمندی» نگارنده وبلاگ فرهنگ و هنر استهبان در آخرین پست خود با نگاه انتقادی به موضوع اولویت پیشگیری نسبت به درمان در استان فارس پرداخته است. در مقاله فرهنمدی آمده است:
چندی است که شاهد تبلیغات گسترده در خصوص وقف جمعی به منظور ساخت بیمارستان تخصصی سرطان در شیراز به عنوان بزرگترین بیمارستان تخصصی سرطان در جنوب کشور هستیم.
مبلغ پیش بینی شده در راستای ساخت این بیمارستان دویست میلیارد تومان برآورد شده و از آحاد مردم خواسته می شود که با خرید اوراق وقف جمعی در ساخت بیمارستان یاد شده مشارکت نمایند تا هر چه سریعتر هزینه ساخت آن تامین گردد.
البته ساخت چنین بیمارستان یا بیمارستانهایی مطلوب و در نگاه اول بسیار مقبول می باشد. اما با کمی تعقل و تفکر بیشتر و بررسی همه جانبه این موضوع، مسائل دیگری نیز به ذهن متبادر میگردد که می بایست مطرح شود.
همه می دانیم که بهداشت و درمان دو مقوله جدا و البته مکمل یکدیگر هستند و این امری بدیهی است که اگر سطح بهداشت در جامعه افزایش یابد، نیاز به درمان کاهش خواهد داشت و اگر درمان، نیاز جامعه گردد مطمئنا بهداشت در آن جامعه به همان نسبت به فراموشی سپرده خواهد شده یا در تحقق آن سهل انگاری می گردد.
در مساله لزوم ساخت بیمارستان تخصصی و ویژه سرطانی نیز دقیقا همین گفته صادق است.
اگر نیاز جامعه به ساخت بیمارستان است که در آن به طور ویژه به بیماران سرطانی خدمت دهی شود، مبین این مساله ی قابل تامل است که سرطان در جامعه افزایش چشمگیری داشته است و مسئولین امر از ردههای مختلف را بر آن داشته تا به طور ویژه به درمان آن توجه کنند.
پس با یک حساب سرانگشتی می توان با قاطعیت گفت که بدون شک در امر پیشگیری سرطان سهل انگاری و بی توجهی خاصی صورت پذیرفته است.
همیشه این شعار بجا مطرح است که پیشگیری و بهداشت بسیار مقرون به صرفه تر و بهتر از درمان است.
حال سیاستگزاران امر سلامت جامعه، چرا و به چه علت از سال های پیش تاکنون مقوله پیشگیری را نادیده گرفته یا برای عدم وقوع چنین سونامی خطرناکی برنامه ریزی نداشته اند که اکنون مردم بخواهند تاوان سنگین آن را پرداخت نمایند؟ و چرا اکنون نیز بهجای لحاظ اولویت اول، یعنی پیشگیری از وقوعِ بیشتر سرطان، باز هم توجه به این مهم نداشته به فکر ساخت مراکز درمانی با هزینه های هنگفت هستند؟؟ این ها سئوال هایی هستند که شاید پرداختن به آن در صلاحیت ما و حوصله ی این مقاله نگنجد، ولی خالی از لطف نیست!!!
اصلا آیا با هزینه کرد مبالغ میلیاردی، چند درصدِ مبتلایان به سرطان، بهبود می یابند؟ و آیا این بیمارستانهای این چنینیِ فعلی، به چه میزان در امر تهیه داروهای مورد نیاز که به شدت گران قیمت نیز هستند به بیماران مساعدت می کنند که این یکی بخواهد یا بتواند؟
بروز سرطان در بین مردم، دلایل بیشماری دارد اما بسیاری از آنها با سیاستگزاری و اجرای قوانین علمی بهداشتی و خارج از سیاست زدگی قابل پیشگیری است چنانچه در سالهای قبل، مردم اینگونه از گسترش شدید آن در رنج نبودند.
وقف جمعی کاری انسانی و مقدس است، اما پیشگیری و توجه صد در صدی مسئولین به چرایی وقوع سرطانها چه می شود؟
به عنوان مثال وقتی در دولت قبل به دلایلی که بحث آن از این مقوله خارج است بنزین آلوده با درجه سرطان زایی بالا در کشور توزیع شد به طوری که بسیاری را بالقوه دچار سرطان کرده و خواهد کرد وظیفه نهادهای بهداشتی و زیست محیطی بود که به شدت در مقابل آن موضع بگیرند و به هر قیمتی اجازه این کار را ندهند.
وقتی میزان مواد نگهدارنده در محصولات غذایی فرآوری شده بسیار بیش از حد استاندارد است و مردم به اعتماد همین نهادهای نظارتی، مواد غذایی تولیدی را با قیمتهای گزاف بر سر سفره برده و به مصرف عزیزان خود می رسانند، وقتی در شیر مصرفی مردم، سالهاست که روغن سرطانزای پالم می ریزند و سازمان عریض و طویل غذا و دارو ککش هم نمیگزد، وقتی می شنویم در سوسیس و کالباس توزیعی گوشت الاغ و گربه و . . . یافت میشود و این به دلیل بی توجهی و حتی پاسخ و یا عکس العملی از سوی ناظران، فقط تبدیل به جک و خنده می شود، وقتی به دلیل سیاستهای غیر علمیِ مدیریت منابع آب، شهرها رو به خشکسالی میرود که یکی از عواقب وخیم آن بروز بیمارهای صعب العلاج از جمله سرطان می باشد، وقتی رسانه ی ملی ما به جای رعایت و حمایت از سلامت مردم در مقابل وجوهی به تبلیغ مواد غذایی خطرآفرین سلامت جامعه به طور چشمگیر و با صرف زمانهای بسیار می پردازد، وقتی مساله ی بهداشت به عنوان مسالهای لوکس و در حاشیه به آن پرداخته شده و کادرِ درمان و درمانگران مسئول آن می شوند و نه متخصصین بهداشت، وقتی ظروف یکبار مصرف در جامعه به شدت تولید و مصرف می شود و نهادهای مسئول نیز بدون کوچکترین حساسیتی شاهد گسترش آنند، وقتی جنگلها و محیط زیست ما به سرعت در حال نابودی است و زمین خواری علیرغم توقع جامعه نه تنها متوقف نمی شود بلکه در بین بعضی مسئولین نیز فراگیرتر می گردد، وقتی سبزی های مصرفی مردم با فاضلاب آبیاری شده و به جای برخورد و رسیدگی علمی و نه قضایی تنها شاهد طرح نمادین این مساله در رسانه ها برای مظلوم نمایی مسئولین هستیم، وقتی سبزی ها و میوه های ما مملو از فلزات سنگین و سموم است و مسئولان، برنامه ریزی خاص عملی برای آن نکرده اند، وقتی بودجه های بهداشت، بسیار کمتر از درمان بوده و تحقیق و پژوهش در آن به کتابخانه ها سپرده می شود، وقتی با گسترش بیکاری و فقر و اعتیاد، استرس و اندوهگینی و غم و غصه در خانواده ها رو به فزونی فراوان می گذارد (وضعیت بیکاری چنان وحشتناک است که رئیس جمهور در سخنرانی خود در تاریخ ۱۵/۵/۹۳ در شهرکرد عنوان کرد در هشت سال دولت قبل حتی یک شغل هم ایجاد نگردیده)، وقتی طبق آمار وزارت بهداشت سی درصد مردم جامعه از لحاظ بهداشت روانی در جایگاه خوبی قرار ندارند، وقتی هزینه های درمان، مردم را به زیر خط فقر می برد، وقتی روزی دو هزار دعوای خیابانی در کشور ثبت می گردد که اثرات روانی آن به شدت گریبان گیر مردم خواهد شد، وقتی تجرد و عدم توان ازدواج به حد بی حد خود می رسد به طوری که جراید اعلام می کنند سه میلیون مجرد در کشور وجود دارد و عواقب ناشی از تجرد چه ها که با خانواده ها و جوانها نمی کند، وقتی ساخت بیمارستانهای بزرگ و بزرگتر افتخار آفرین می شود به طوری که برای آن وقف جمعی به راه می اندازند، به نظر شما ساخت بزرگترین بیمارستان سرطانی جنوب کشور چه دردی از ما دوا خواهد کرد؟
آخرین آمار بر اساس سایت دانشگاه علوم پزشکی فارس (http://www.sums.ac.ir/vaghf.html) سالیانه فقط در استان فارس ۵۶۰۰ نفر مبتلا به سرطان می شوند و از این تعداد هر سال شاهد مرگ ۲۰۰۰ نفر از این عزیزان هستیم، آیا در هر سال به ساخت چند بیمارستان برای مراقبت از این عزیزان نیازمندیم؟
و با این آمار وحشتناکِ مرگ و میر ناشی از سرطان، آن هم در یک استان، که چند خانواده را عزادار کرده، به فکر بحران فراوان اجتماعی که ناشی از آن است بوده ایم؟