زنان مطلقه، “آسیب دیده” هستند یا آسیبی برای جامعه؟
سردبیر
خبر پارسی – مستانه مرتب – “طلاق” واژه ای ست که حتی ششنیدنش در بدترین شرایط زندگی دل انسان را پژمرده می کند و از نگاه قرآن بدترین چیزی است که خداوند حلال کرده است. در جوامع شرقی زنان بیشتر از مردان در این امر آسیب می بینند.
بر اساس آخرین آمار از هر پنج ازدواج در کشور ما یکی منجر به طلاق می شود. نود در صد خانم ها بعد از جدایی پشیمان می شوند که علت های این پشیمانی متفاوت است. آنها آسیب بسیاری می بینند و پس از مدتی بعضی از آنها به جامعه هم آسیب می زنند. برخی از زنان پس از طلاق به خانه پدری باز می گردند و دچار مشکلات عصبی و عاطفی می شوند چون حس می کنند هرگز جایگاه قبلی خانوادگی و اجتماعی را ندارند.برخی ترجیح می دهند مستقل زندگی کنند که این روش مشکلات و تبعات بیشتری هم برای خودشان و هم جامعه دارد. آنها برای حفظ استقلال یا مجبورند به شدت کار کنند و از عادی ترین لذت ها و تفریح ها محروم بمانند و یا برای تامین شدن از لحاظ مالی و عاطفی وارد رابطه شوند. فرصت ازدواج مطلوب برای آنها احتمالا کمتر از دختران است. خانمی که چهار سال از همسر خود جدا شده و یک فرزند دارد در مورد مشکلاتش اینگونه توضیح می دهد: اولین دغدغه و پریشانی ام بخاطر فرزندم بود، ابتدا آسیب های روانی خیلی اذیتم می کرد اما بعد آسیب های مالی و عاطفی و نیازهای جنسی و آسیب های جامعه به من هم اضافه شد. پس از مدتی با یک آقا دوست شدم که می گفت از همسرش جدا شده. بعد فهمیدم دروغ می گوید اما به لحاظ وابستگی های شدید عاطفی و مالی نتوانستم از او جدا شوم.البته او با همسرش درگیری های فراوانی داشت و در واقع به من پناه می آورد. به همه مشکلاتم تحمل عذاب وجدان هم اضافه شد. یکی از نیازهایی که به او داشتم برای اجاره کردن خانه بود،باید با او به عنوان همسرم به بنگاهها می رفتم چون اکثر صاحب خانه ها به مجرد و مطلقه خانه نمی دهند. متاسفانه اکثر کسانی که به زنان مطلقه نزدیک می شوند هدفی جز سوء استفاده ندارند. بسیاری با وعده ازدواج به این خانم ها نزدیک می شوند و آنها هم چون فکر می کنند مطلقه بودن دلیلی برای انتخاب نشدن است،با اولین پیشنهاد به سرعت جذب می شوند اما پس از چند بار شکست و سرخوردگی یا افسرده و منزوی شده و یا انتقام جویی و بی اخلاقی را پیش رو می گیرند. ارتباط زنان مطلقه هم با مردهای مجرد است و هم با مردهای متاهل. اکثر پسران مجرد هدفی جز مسایل جنسی از ارتباط با این خانم ها را ندارند و با ارتباط گرفتن و رفع نیازهایشان هیچ تمایلی به ازدواج نشان نمی دهند که این عارضه آمار ازدواج را دستخوش تغییرات منفی و نامطلوب کرده است.برخی از پسران البته با آنها ازدواج هم می کنند چون یا جذب رفتار با تجربه ی آنها می شوند یا فکر می کنند آنها کم توقع هستند و معمولا پشتوانه مالی هرچند اندک هم دارند که از درآمد یا مهریه ازدواج قبلی است و این پول در زندگیشان کمک هزینه خواهد بود. به این ترتیب فرصت ازدواج برای دخترها کاسته می شود و این یک آسیب است. شکل دیگر ارتباط این خانم ها با مردان متاهل است چون آنها از موقعیت مالی بهتری نسبت به مجردها برخوردارند.برخی از این ارتباط ها به صیغه کردن هم می انجامد که هرچند به لحاظ شرعی ایرادی ندارد اما چون در جامعه ما این نوع ازدواج رواج نداشته و دارای قبح اجتماعی است ، آسیب های فراوانی به نظام خانواده ها می زند. خیلی وقت ها دیده می شود که خانواده های این خانم ها به دلیل عدم توانایی در حمایت دخترشان به اینکه همسر دوم مردی بشود راضی می شوند. خانمی که همسرش با یک زن مطلقه ارتباط گرفته بود و زندگیشان با وجود یک فرزنددر معرض جدایی قرار داشت گلایه می کرد که چرا هیچ حرکتی برای سر و سامان دادن این خانم ها انجام نمی شود! آن خانم نه تنها زندگی خودش را بر هم زده بلکه باعث نابودی زندگی مشترک ما هم شده و کدورت عمیقی بین من و همسرم بوجود آمده. چون نمی خواهم آسیب ببینم یا به جامعه آسیب بزنم تصمیم به طلاق ندارم و در شرایط معلقی هستم اما دیگر به همسرم هم تمایلی ندارم چون هرگز نمی توانم مجددا به او اعتماد کنم.
متاسفانه هیچ سازمان اجتماعی برای حمایت از زنان مطلقه در کشور ما وجود ندارد در حالی که در کشور کویت زنان مطلقه(فقط کویتی ها نه مهاجران) از حقوق برخوردارند تا به گناه و بیراهه نیفتند. آنها تنهاترین زنان جامعه هستند چون نه حمایت پدر و برادر را دارند و نه حتی مثل زنان بیوه حق و حقوق اندک و یا مستمری. بسیاری از آنها بخاطر محفوظ بودن مطلقه بودنشان را پنهان می کنند و ترجیح می دهند دیده نشوند. هیچکدام از این حالاتی که گفتیم مطلوب و طبیعی نیست. بسیاری از روان شناسان و جامعه شناسان معتقدند اکثر طلاق ها عجولانه است و اختلافات کاملا قابل حل و جدایی ها قابل پیشگیری است.شاید بهتر باشد خانم ها و آقایان قبل از طلاق خیلی جدی تر در مورد آسیب ها و مشکلات آن بیندیشند و حداقل اگر به فکر خود نیستند به جامعه رحم کنند.