خبر پارسی – کوروش کمالی سروستانی –
…سپاس مر او را که بیاراست کالبدمان را به «انّی خالقٌ بَشراً مِن طین» و بپیراست ارواحمان را به «نَفَخْتُ فیه مِن روُحی» و به قرار «لَقَد خَلَقْنا الانسان فی احسن التقویم» ﺣۥﻠﮥ زندگی در ما پوشید و رقم بندگی بر ما کشید و به واﺳﻂﮥ «لقد کرّمنا بنی آدم» بار عاشقی بر دوشمان نهاد و طنین «فَاَحْبَبْتُ اَنْ اُعْرَفْ» را در گوش جانمان نواخت.
و بدینسان انسان اشرف مخلوقات شد و پروردگارِ یگانه او را به عنایت، به بارگاه قربت فرا خواند و تاج «یحبّهمْ» بر فرقش نهاد و ملاء اعلی را به سجودش فراخواند و آنان را ندای « انی اَعْلَمْ ما لا تَعْلَمون» سر داد و بدین قرار الطاف الوهیت و حکمت ربوبیت گنجینهای از ملاط عشق را در وجود آدمی تعبیه نهاد که ذوق حلاوتش او را بر آن داشت تا بار امانت را بیاندﻳﺸﮥ سلامت، بر دوش جان کشد.
ذوق اُنسی که در خلوتخاﻧﮥ حضرتش در مقام بیواسطگی یافته بود، تاب اندوه فرقت نمیآورد، قرب بارگاهش را میطلبید، بیهیچ واسطه.
عزّت ربوبیت، ناشکیباییاش را برنتافت، به ﻧﻔﺨﮥ کلامش جان مستمندش را اعجاز شکیبایی بخشید و راحت جانش را و آرام خاطرش را «انّا اَنْزَلَنا فی لَیلَه القدر» قرار داد.
از آن پس، دل باز ﺑﺴﺘﮥ کلامی گردید که بوی دیرآشنایی را به مشام جانش میرساند که هم از آن ولایت باز آمده بود. از غایت اشتیاق محبوب خویش، کلام جانفزایش را به اصوات ملکی باز خواند و غربت خاطرش را فرونشاند…
و بدینسان کتاب و کلام خدا در ذهن و زبان و زندگی مسلمانان جایگاهی ویژه یافت، جایگاهی که بیآن زندگانی بیرجا و امید و بینشاط و حزنانگیز بود.
از آن زمان که ابن مُقله بیضاوی (۲۷۲ـ۳۲۸ﻫ. ق) هنرمند خطاط فارسی رسمالخط بدیع و شیوه جدید خط عربی را در قالبهای ماندگار «محقق، ریحان، ثلث ریحان، ترقیع، رقاع و نسخ» که مدار آنان بر دایره و سطح بود، سامان داد و تا امروز که آثار مکتب قرآننویسی فارس و شیراز زینتبخش گنجینهها، مساجد و خانههاست، در هیچ زمانی تلاش عاشقانه و عابداﻧﮥ هنرمندان، نگارگران و خطاطان قرآنآرا، آرام نگشته است.

اگرچه آرایهها همقدر و قدرت کلمات خدا نیستند، اما نشاندهندﮤ کوششی زمینی از سرِ عشق برای ارجگذاری به سخنان آسمانیاند، در این بخش از هنر اسلامی نیز چون دیگر نهادهای تمدن اسلامی نقش فارسیان، تأثیرگذار و ماندگار است.
بیشک نقش سیبویه فارسی در ساماندهی نحو عربی، مجدالدین فیروزآبادی در تدوین قاموس عربی و ابنمقله بیضاوی در تعالی خط عربی بر هیچ پژوهندﮤ تمدن اسلامی پوشیده نیست.
مطاﻟﻌﮥ تاریخ جمع و نگارش قرآن کریم نشان دهندﮤ آن است که قرآننگاری را میتوان با کمی تسامح به دوران پیش و پس از ابنمقله تقسیم کرد؛ چرا که در قرن چهارم هجری در دوران خلافت المقتدر عباسی و وزارت ابنفرات «ابن مقله» این فرصت را مییابد که از تلفیق زیباشناسانه خطوط بومی سرزمینهای عربستان و عراق که در تحقیقات بعدی به نامهای کوفی، مکی، مدنی، حجازی و عباسی خوانده شدهاند، خطی بیافریند که به مناسبت سهولت در تحریر و قرائت و زیبایی بصری، ناسخ خطوط دیگر شود و از همین رو «نسخ» نام گیرد و از آن زمان در امپراطوری اسلامی شایع و رایج گردد.
بررسی ویژگیهای قرآنهای به دست آمده تا پیش از ابنمقله که تا اوایل قرن چهارم را در برمیگیرد، برای اثبات مدعای فوق کارساز خواهد بود.
