خبر پارسی – پردیس شریف – اصولا پیدایش شهرها ، زایش نیاز جامعه است. انسانِ خالق برای آرامش حیاتش بهترین ها را خلق می کند. جلوه آشکار شهر می تواند بی واسطه و سریع با بیننده ارتباط برقرار کند و خاطره سازی برای شهروند و گردشگر . اِلمانها در ایجاد این ذهنیت سازی نقش فراوانی دارند.
انسان خرد را با چهارچوب های هنری و با حضور علم در هم میآمیزد و کشف می کند دریافت هایش را از درون طبیعت و ثبت میکند تصویر خیالهایش را بر بوم نقاشی یا بر کتاب ، فلز و مفرغ و غیره . بادستی خلق میکند وبادستی دیگر ویران…
عظمت ذهن هنرمند، هزاران مرتبه سنگین تر و اسرارآمیزتر از واقعیت است.عظمتی که طبیعت و کُنش های اجتماعی از ساختنش عاجزند.واقعیتی که می تواند در پس ذهن رهگزران خاطره ای واقعی و انکارناپذیر بسازد.
هنری که میتواند فاصله بین هنرمند و تماشگر، برای نمایاندن بصیرت و درکِ عمیق با این زبان ناآشنا را کم کند. ذهنیتی که می تواند یک پدیده ی دیداری یا یک اِلمان را با مفهوم خاص ، از فرهنگ، مذهب و ملیت و باورهای قومی را به تماشا بگذارد و یا پیامی را به ذهنی بی واسطه،انتقال دهد.این اِلمانها را در مکان هایی که بیشتر کانون توجه شهروندان است،مانند میدان ها، می توان یافت.
در شهری مانند شیراز، کُنش های فرهنگی مردم و روابط اجتماعی موجود، اغلب تحت تآثیر مستقیم طبیعت و فضای شاعرانه ی این شهر است و آثاری که بخشی از تاریخ گذشته این سرزمین کهن است.
پس در اینجا ،اِلمانها ، با بهره گیری از هنر مدرن و طبیعت ، شاهکاری مانند ساعت گل را خلق می کند،که حالا از سر لطف تکنولوژی و مدرنیت قطار شهری ، در مکانی قرار داده شده که امکان دیدنش برای گردشگران وحتی شهروندان به راحتی میسر نمی باشد.
این ساعت گل در عمر هشتاد ساله خود بی مهری های فراوان دیده، چه در زمان جنگ و چه بعد از آن، از اعداد آن که روزی با گل نوشته شده بود ، و حالا از جنس سنگ است. شاید به همین دلیل مهندس فرج الله رجبی ، مدیر عامل وقت قطلر شهری،در نشستی که با مدیران حمل و نقل شهرداری شیراز داشت ، گفت : ساعتی که چند سنگ وارفته قدیمی دارد چگونه می تواند نماد یک شهر باشد !!
و باز حفاری های قطار شهری که باعث شد این ساعت گل، پنج سال از عمرش را در کارگاه قطار شهری زندگی کند! پنج سال طول کشید تا بالآخره در اسفند ماه سال ۱۳۹۱ ساعت گل به طرف دیگر میدان امام حسین انتقال یافت.این انتظار چند ساله اما فرجامی خوش نداشت.در حالی که انتظار می رفت مدیران شهری شیراز روح خسته این قسمت از شهر شیراز را التیام ببخشند و با استفاده از آخرین متدهای طراحی شهری،ساعتی به مراتب زیباتر و چشم نوازتر از ساعت قبلی که زمان را نیز بهتر از گذشته به نمایش بگذارد، متاسفانه در اوج کج سلیقگی ساعت گلی را مشاهده کنیم که نه تنها به گل که به سنگ هم شباهت ندارد! و ای کاش تو می توانستی رد عقربه های آن را بگیری و ساعت را بدانی! امروزه اگرچه به لطف تکنولوژی تلفن همراه کمتر کسی می خواهد ساعت را با نقش گل بخواند اما دیدن ساعت با نقش گل در شهر گل و بلبل حالی دوباره به تو می بخشد اما افسوس که ساعت جدید حالت را می گیرد!
و باز از سر صدقه این مترو، سردیسی از کریم خان زند ، که زمانی در این بلوار قرار داشت ، اصلا معلوم نشد به کجا انتقال یافت.
بلوار زندی که از خیابان های قدیمی و یکی از مراکز مهم اقتصادی ، تجاری و پزشکی شیراز است، حالا مسیری پر ترافیک است که درختان زیبای نارنجش در حصار زرد رنگ آهنین مسدود شده . حصاری که خط ویژه اتوبوس ها ایجاد کردند تا از بار ترافیک کم کنند،ترافیک کم که نشد هیچ،زیادتر که شد هیچ، اززیبایی بولوار زند کاست و عطر بهار نارنج را در پشت نرده های آهنین محبوس کرد!
شهرِ زادگاه شاعران و هنرمندان بسیار، که اگر از هر کدام سردیسی ساخته شود شاید میدان به حد کافی برایشان نداشته باشیم ،محدود سردیس هایش نیز گم شد و به قصه ها پیوست!
با این وجود خدماتی را که در این شهر به بار نشسته و دستان دلسوزی که گل داده را فراموش نمی کنیم اما انتظار این شهر بیشتر از این هاست، و مردم نجیبش که استحقاق بهترین ها را دارند…
نمونه هایی از ساعت گل در دیگر مناطق دنیا