نماد سایت خبر ‏پارسی

جناب استاندار؛ صدای ما را از ته چاه می شنوید!/برخلاف نظر روحانی ، بازار شکایت داغ است

خبرپارسی-  فرزاد صدری – ۱-شده ام مثل زلیخای پریشان احوال! یادت هست حالش را،وقتی به دروغ می گفتند که یوسف اش آمده؟ حال خوبش را از شنیدن خبر یادت هست؟  مشت مشت زر بخشیدنش به  خبر رسان کذاب را؟  حال بدش را چطور؟  بگو ببینم یادت هست وقتی را که می شنید خبر،دروغ بوده است؟ یوسف من! منِ زلیخا اگر بمیرم برایت، می آیی؟ قول می دهم اگر بیایی  تمام بردگان مصر را آزاد کنم و همه ی بت های خانه ام را ویران!  من به فدای خون دستان عاشقان ترنج به دست تو یوسف! کاهنان تمام سیلوهارا خالی کرده اند و باز   اینجا قحطی عشق آمده است… قسمت می دهم به این گیسوان پریشانم، نگذار خبر آمدنت دروغ باشد… من دلم شور می زند….   می میرم اگر آمدنت…..

۲-آمدنش قرار بود ۸ سال قحطی -۷سال- ناشی از خواب دیدن گاو لاغر تمام کند.گفتیم دوران شان که به سر بیاید اتفاقات شیرینی رخ خواهد داد.نه؛ آنها ماندگارند.«کوالا هم یک وقت هایی از درخت پایین می آید…»

۳- این ها تازه ترین اظهارات رییس دولت تدبیر و امید در باب رسانه هاست: «اگر قدرت را به قدرت سخت و نرم تقسیم کنیم، بی تردید بخش بزرگی از قدرت نرم در اختیار صاحبان اندیشه، فکر، بیان و قلم است. هر کشور که در آن آزادی اندیشه، سخن،بیان، قلم و گردش آزاد اطلاعات بیشتر باشد، زمینه پیشرفت و تعالی در این کشور مهیاتر خواهد بود. بی تردید اگر در جامعه ای دهان ها بسته شود و قلم ها شکسته شود، اعتماد عمومی در آن جامعه از بین خواهد رفت و چشم ها و گوش ها به سمت امکانات ارتباطاتی بیگانگان خواهد رفت.

بگذاریم میدان قلم و بیان، میدان بازی باشد تا حقایق برای مردم و جامعه تبیین شود، البته آزادی بیان باید با در نظر گرفتن شرایط تاریخی، فرهنگی، دینی و مذهبی و اجتماعی آن کشور و جامعه باشد.

به بیان دیگر، دولت معتقد به آزادی مسوولانه است. در همه جوامع، اصول، ارزش ها و مقدساتی وجود دارد که باید مورد احترام همگان قرار گیرد. اگر رسانه ای بخواهد این اصول را مورد مراعات قرار ندهد، بی تردید رسانه ای ارتباطی است که ارتباط خود را با جامعه و مردم تضعیف و یا قطع کرده است. مقدسات دینی و مذهبی و همچنین ارزش های فرهنگی، ملی و حتی قومی باید مورد احترام همگان باشد.

شما می بینید که حساسیت ها امروز در جامعه ما حتی برای طوایف، اقوام و ایلات تا چه اندازه زیاد است که با کوچکترین خطایی جمع قابل ملاحظه ای می شورند و این معنای حساسیت جامعه ما است؛ همه باید به این حساسیت ها توجه کنیم.

همه ما باید به این حساسیت ها توجه کنیم، البته ما امروز می دانیم که قدرت رسانه های ما هر مقدار بیشتر و قوی تر باشد کشور ما توانمند تر در صحنه جامعه حضور پیدا خواهد کرد.

اینکه در زمینه مطبوعات حاکمیت با قانون است، اما باید قانون روشن و شفاف باشد چراکه درباره مطبوعات، فیلم، کتاب و بخش های مختلف، امروز ساختن افکار عمومی در مسیر توسعه، تعالی، اخلاق و معنویت اهمیت دارد.

ما آزادی مسوولانه همه رسانه های گروهی را ارج می نهیم و از همه صاحبان فرهنگ، قلم و بیان می خواهیم که برای قرار گرفتن اذهان عمومی در مسیر منافع ملی و مصالح ملی واقعیت ها را به مردم بگوییم و شعارها را کم و مشکلات جامعه را برای مردم تبیین کنیم.

معضل ما در جامعه فقر است، فقر اقتصادی، فقر فرهنگی، نبود اخلاق حسنه، نبودن اعتدال در جامعه و افراط و تفریط ها است و افراط ها آنچنان که گویی باید منزوی باشیم و درها بسته باشد و تفریط ها به گونه ای که گویی باید هویت اسلامی و ایرانی ما روز به روز تضعیف شود. ما به دنبال اعتدال در این جامعه هستیم تا افراط و تفریط ها رخت بربندد، توازن در امنیت مورد نیاز است و مطبوعات و رسانه ها باید دارای امنیت باشند و برای کشور امنیت آفرینی کنند.

 

 چطور امروز برخی آزادِ آزادند و برخی از این آزادی سهمی اندک در اختیار دارند؟ منتقدان و مخالفان این دولت آزادند و آزاد خواهند بود، اما بگذارید به همان اندازه همراهان دولت هم از آزادی و امنیت برخوردار باشند؛ نقد کنند؛ مخصوصا نقد سازنده، این افتخار برای دولت است؛ من در هیات وزیران و مسوولان گفته ام یا شکایتی از طرف دولت نباید باشد نسبت به روزنامه و رسانه، یا باید به حداقل ضروری اکتفا شود.

شما می بینید امروز انتقاد صریح می کنند که حق آنهاست؛ گاهی حتی اتهام می زنند، دروغ مطرح می شود، حتی نسبت به آن موارد هم دولت وارد عمل نشده و شکایتی را مطرح نکرده و فقط از طرف مسوولان تذکری به آنها داده شده که این حرف ناصیح و نادرست است .

دولت و رییس جمهوری بر قولی که به اصحاب رسانه از روز اول داده، پایبند است که محیطی امن تر برای اصحاب رسانه به وجود آورد. اما به خاطر مشکلات فراوانی که هست، قاعده تحول تدریجی اجتماعی را مدنظر قرار دهید، ما باید آرام آرام به سمت این هدف حرکت کنیم، هر مقدار فشار به دولت در این زمینه بیشتر وارد شود، دولت در اجرای آنچه به مردم وعده داده است، مصمم تر خواهد بود.

به امید آن که همه با اخوت، برادری، محبت، ایجاد فضای اخلاقی و اعتدال قدم به قدم به اهداف بلندی که مد نظر مردم است و در ۲۴ خرداد امسال به آن رای دادند، دست یابیم.

۴-جناب استاندار؛صدای ما را از ته چاه می شنوید! اندک صدایی که تلاش دارد دوره خودکامگی برخی رفتارهای دیکتارتومابانه را تمام شده فرض کند با تهدید و حمله و شکایت همراه می شود. دولتی که رییس آن خواستار آزادی قلم ها در عرصه بیان مشکلات و انتقادات است و از لزوم پرهیز از شکایت حرف می زند کاش می دید«مدیران تحمیلی» چگونه به جای پاسخگویی به افکار عمومی و بلایی که بر سر حوزه کاری خود آورده اند راه دادگاه را یاد گرفته اند.کسانی که می خواهند در مقابل قلم«باتوم» را  علم کنند انگار نمی دانند در تقویم ما روزی به نام ۲۴ خرداد نقش بسته است. آنهایی که اندیشه ها و تصمیمات تهدید آمیز خود را «آمپول هوا» فرض می کنند نمی دانند نمی شود حقایق را پنهان کرد و ننگ با رنگ پاک نمی شود. آنهایی که با هزار ترفند و دست یازیدن به این مقام و ان مقام و مرجع درصدد حفظ میز و منصب خود هستند همچنان رفتارهای خود را در جهت رفتارهای دوران افراط و تفریط کوک کرده اند. تحمیل شده هایی که رفتارشان مهر «باطل شد» خورده است در این دولت چه می کنند جناب استاندار؟ حرف از فارس و غیر فارس نیست. کلی که موضوع مطرح شود شما خود درد دل را متوجه می شوید.

۵-می گویند سرتان درد می کند که سر به سر فلانی و بهمانی می گذارید؟ما اما دلمان «قرص» است و از «دردسر» نمی ترسیم. دلمان قرص است که اگر حرفی و سخنی را نگاشته ایم برای آبادانی شهر و دیارمان بوده، برای احقاق حق بوده و اثبات بی کفایتی عده ای که مغول وار مملکت را شخم زده اند. آنهایی که حالا یکی یکی هنرنمایی هایشان رونمایی می شود. می گویند به شما که کاری نداشته اند پس شما هم کاری به آنها نداشته باشید.سعدی اگر در گور بلرزد بهتر است که در سازمان ملل شعرش بر سر درب آنجا نقش می بندد و در شهر خودش تا دیگی برای کسی نجوشد نباید به آن فکر کرد.  بنی آدم! اعضا! یک پیکرند! بخواب آقای سعدی! شیخ مصلح الدین! به ما می گویند چه کسی از شما خواسته مصلح فرهنگی باشید.می دانم این حرف به گوشی سعدی برسد جنازه اش هم دوباره می میرد. کافور بیاورید.قبر کن خبر کنید.الفاتحه.

۶-او بیش از همه می داند. او هر چه می داند صحیح است، او تخلفی مرتکب نمی شود، او قدیس است، او «دکتر» است. ما هم حالمان حال همان حکایتی است که پسری از شدت تب بیهوش شد. پدرش او را نزد دکتر برد.دکتر پس از معاینه گفت: شرمنده! خیلی دیر شده! پسرتان فوت کرده. بچه به هوش آمد و گفت من زنده ام. پدرش زد توی سر بچه و گفت بگیر بتمرگ! تو بهتر می دانی یا آقای دکتر!

۷-حال قلم مان حال زلیخا هم نیست. احساسش احساس مجنون هم نیست. « احساس آخرین بیسکویت باقیمانده در یک بسته را دارم ! تنها ، شکسته… و از همه بدتر اینکه او که مرا میخواست دیگر “سیر”شده است!»

۸-فرمودند«به اصول و ارزش ها و مقدسات احترام بگذاریم» خدایا! این مدعیان همیشگی نه اصولند؛ نه ارزشند نه مقدس! ملت خدمتگزاری شان را نخواهد چه باید کنند؟ بگویند«نمی پسندیم» صدایشان شنیده می شود؟ نه! صدایشان از ته چاه است.شنیده نمی شود.

۹-عاشق پسرخاله ام که یک کیک مسموم گنده رو خودش تنها خورده بود.که بقیه نخورن مریض بشن.مجری گفت : چرا ننداختی دور ؟گفت : مورچه ها میخوردن مریض میشدن!به مورچه ها که نمیشه سرم زد !گناه دارن خب! خوش به حالت پسر خاله. کسانی اینجا اما هستند که مقابل افرادی که توانی ندارند چه ها که نکرده اند و بعد هم ملت را «جیگر» فرض می کنند. سلام ما را به جیگر برسان پسر خاله!

۱۱- این خط! این نشان!/یک روز دری به تخته می خورد!/باد قاصدکی می آورد/که عطر ِ آفتاب و آرزوهای مرا می دهد!/این خط ! این نشان!/یک روز خورشید پایین می آید/گونه زمین را می بوسد/و آسمان ِ آرزوهای من،آبی می شود!/باور نمی کنی؟این خط!این نشان.

۱۲- کسی که می خواهد دست مرا گرفته و عوامل فرار مرا از زندان فراهم کند، باید برنامه و جهت و هدفی برای بعد از آزاد شدنم داشته باشد ، در غیر اینصورت ، آزاد کردن من خدمتی به من نخواهد بود . وقتی که در بیرون کاری برای من نیست، شاید آزادی , تبدیل به آوارگی شود ، و در آنجا دیگر معلوم نیست که آزادی خدمت به من باشد . اگر آزادی به صورتی در بیاید که ملاک و جهت نداشته باشد ، آوارگی است ، و بعد تبدیل به پوچی می شود.دکتر علی شریعتی / گفتگوهای تنهائی

۱۳-آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟

فامیل دور: واسه بهار. از در بسته دزد رد می‌شه ولی از در باز رد نمی‌شه. وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر می‌کنه یکی هست که در ُباز گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر می‌کنه کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون ‌تو هست ُ می‌ره سراغ‌شون دیگه. در باز ُ کسی نمی‌زنه. ولی در بسته رو همه می‌زنند.خود شما به خاطر این‌که بدونی توی این پسته دربسته چیه، می‌شکنیدش. شکسته می‌شه اون در. دل آدم هم مثل همین پسته می‌مونه. یه سری از دل‌ها درشون بازه. می‌فهمی تو دلش چیه. ولی یه سری از دل‌ها هست که درش بسته ‌اس. این‌قدر بسته نگهش می‌دارند که بالاخره یه روز مجبور می‌شند بشکنند و همه‌چی خراب می‌شه!

آقای مجری: در دل آدم چه‌جوری باز می‌شه؟

فامیل دور: در دل آدم با درد دله که باز می‌شه!

۱۴-درد دل کردیم تا در دل مان باز شود.

۱۵-برای آزادی مرزبانان عزیزمان کمپین راه انداخته اند.چه کار خوبی! برای رفع آزادی خبرنگاران و روزنامه نگاران هم شاید کمپین راه انداخته اند. شب عید است. می خواهند عیدی مان را بدهند.گفتیم مرزبانان. کاش زودتر خانواده هایشان از چشم انتظاری در آیند.« در بازی شطرنج هم زدن سرباز افتخاری ندارد». سلامتی پنج تن…سرباز…سرباز…سرباز…سرباز…سرباز…

۱۶-تو خوبی قربان! تو خود ابوعلی سینا هستی.ما اما عاشق قلمیم و یاد گرفته ایم « عاشق که شدی مثل زلیخا سمج باش…. آنقدر رسوا بازی دربیاور تا خدا پــــــادرمـــــیانـــــی کند….!»

۱۷-حکایت بعضی ها جالب است. نمی دانند از چه چیزی باید حفاظت کنند و چه چیزی را به آنها سپرده اند. طرف با دوستش میرن مسافرت هتل میگیرن..میرن تفریح موقع برگشت هتل رو گم میکنن…دوستش میگه وااای وسایلا چی میشه ؟ طرف میگه وسایلمون به درک هتل مردمو گم کردیم! مدیریت دوستان هم انگار اینجوریه.

۱۸-این یادداشت بند ۱۰ نداشت. متوجه شدید؟بند ۱۰ را خالی گذاشتیم برای آنها که می خواهند با شکایت ما را به «بند ۱۰» منتقل کنند.باقی بقایتان.

پ.ن.هیچ کامنتی برای این پست به نمایش گذاشته نمی شود،کامنت صدای فروخورده مخاطبی است که حتی جرات معرفی خود را ندارد!ما از کامنت می ترسیم آقای استاندار!

خروج از نسخه موبایل