خبر پارسی – قصه اشتغال زنان و حضور آنان در عرصه های مدیریتی البته قصه پر غصه ای است که نه تنها در فارس بلکه در جای جای ایران اسلامی آه از نهاد هر داور منصفی بلند می کند.
می دانیم که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به زنان اجازه داده که در اکثر مناصب تصمیم گیری یا به زبان دیگر مناصب مدیریتی حضوری فعال داشته باشند با این وجود تنها ۸/۲ درصد مشاغل مدیریتی در کشور به زنان اختصاص یافته که آمار بسیار پائینی است و برای این آمار پائین تاکنون دلیل قانع کننده ای ارائه نشده است.از آغاز خلقت بشر تا امروز بر همگان ثابت شده که زنان ذاتا مدیران خوبی هستند،شاهد آن نیز مدیریت زنان در خانه و نظم و انضباط حاکم بر خانه است،به نحوی که اگر یک روز خانه بدون زن باقی بماند مثل این می ماند که چراغ خانه خاموش و محیط آن نیز سوت و کور شده است.با این وجود امروزه بحث توانمندسازی زنان و مشارکت کامل آنان بر پایه برابری،در همه زمینهها از جمله در فرآیند تصمیمگیری و مدیریت جامعه، یکی از پیش نیازهای توسعه پایدار است که اتفاقا از جمله نیازهای کشور ما در شرایط فعلی است.
با این مقدمه باید گفت استان پهناور فارس با جمعیتی نزدیک به ۴ میلیون و پانصد هزار نفر (آخرین سرشماری در سال ۸۵) نرخ مشارکت مردان در آن ۴/۵۳ درصد وبرای زنان ۸ درصداست!این آمار البته نسبت به ۱۰ سال قبل از آن یعنی سال ۷۵،تقریبا دو برابر شده به این معنی که در آن سال ۸۴/۴ درصد از زنان استان شاغل بوده اند که در سال ۸۵ این رقم به ۸ درصد رسیده،با این تفاوت که جمعیت استان در سال ۷۵ بیش از ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار نفر بوده که یک میلیون و ۴۰۰ هزار نفر آن را زنان تشکیل می داده اند.در حال حاضر اگر بخواهیماز جمعیت شاغل زنان استان،آماری از مدیران زن ارائه دهیم،قطعا به نتایج فاجعه آمیزی می رسیم.نتایجی که در شان استانی با سابقه تمدنی فارس نیست .
آمارها البته در کشور ما اغلب ناقص و بعضا نادرست است.به عنوان مثال هنوز یک تحقیق میدانی مستند از وضعیت زنان در استان فارس بر حسب سن،تحصیلات،شهری ،روستایی،شاغلین و یا در حال تحصیل ارائه نشده تا بر اساس آن بتوان آسیب شناسی کرد و راهکار ارائه داد.از دل آمار دقیق و درست است که می توان برنامه ارائه داد و راهکار پیشنهاد کرد.به عنوان مثال اگر آمار درستی از مسئولیتها و محدودیتهای خانوادگی زنان استان داشتیم می شد با آسیب شناسی این مسئله هم اشتغال زنان را بیشتر کرد و هم زنان بیشتری را در مناصب مدیریتی گماشت.
در حال حاضر تنها مدیر کل زن استان فارس سرکار خانم سکینه سیاحی مدیر کل گمرکات استان فارس است که به نظر می رسد استاندار هم از عملکرد ایشان راضی است و تصمیمی برای تعویض او ندارد.
در رده معاونین مدیران هم جست و جوها برای پیدا کردن معاونین زن خیلی امیدوار کننده نیست، بویژه اینکه ۲ دانشگاه معتبر استان یعنی دانشگاه شیراز و علوم پزشکی که مدیر، خاصه مدیر زن تربیت می کنند خود کمتر از وجود زنان به عنوان مدیر استفاده می کنند و هیچ کدام از این دو نهاد علمی معتبر در رده معاونت ها از وجود زنان استفاده نکرده اند،اتفاقی که هضم آن سخت تر از عملکرد دیگر دستگاه ها در استفاده از توانمندی زنان است.چه اینکه بسیاری از مدیران مردفعلی شاگرد مدرسین زن در همین دانشگاه ها بوده اند،اما افسوس که نگاه سنتی حاکم بر کشور و استان اجازه ظهور و بروز زنان در عرصه های مدیریتی را به آنها نمی دهد.
اخیرا اما دکتر مجید ارشاد رئیس جدید دانشگاه شیراز از وجود یک زن برای اداره روابط عمومی و امور بین الملل دانشگاه سود جسته که می تواند سرآغازی برای استفاده بیشتر از مدیران زن در دانشگاه باشد.
از جمله عرصه های دیگری که استان فارس به زنان اعتماد نکرده،حوزه مدیریت شهری است.در شورای اسلامی شهر شیراز که البته اعضای آن بوسیله مردم شناخته می شوند فقط یک عضو زن حضور دارد و در نهاد شهرداری هیچکدام از شهرداران مناطق، از میان زنان انتخاب نشده اند.در سطوح معاونین شهردار نیز از زنان خبری نیست و شهر کاملا مردانه اداره می شود! این در حالی است که همواره نیمی از جمعیت شهر را زنان تشکیل می دهد و حضور یک و بهتر بگوئیم چند زن در مدیریت شهری ضروری به نظر می رسد.
نقش بی بدیل زنان در عرصههای مهم و تأثیرگذاری چون: بافتهای فرسوده و تاریخی، مبلمان شهری ، ورزش و سلامت جامعه محرز است اما متاسفانه جامعه بانوان و همچنین سلامت سالمندان و کودکان در حوزه شهری و… نادیده گرفته شده و تنها از ابزار شعاری آن استفاده میشود.معتقدم شعار شهر سالم زمانی می تواند رنگ واقعیت به خود بگیرد که شاهد حضور پر رنگ زنان در مسائل تصمیم گیری شهر باشیم .
در حوزه فرهنگی نیز،شعار شیراز پایتخت فرهنگی ایران زمانی نمود برجسته ای پیدا می کند که زنان تصمیم گیر و تصمیم ساز را در کنار خود ببیند و از اندیشه و هنر آتها استفاده کند،اما در این حوزه نیز نه در سطح مدیر کل و نه در سطح معاونین هیچ زنی بر مسند امور نیست.اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی،سازمان تبلیغات و شهرداری هیچکدام نه در حوزه فرهنگی و نه در دیگر حوزه ها از یک معاون زن برخوردار نیستند و در آموزش و پرورش نیز همین قصه حاکم است حتی مدیران نواحی ۴ گانه شیراز نیز هیچ کدام زن نیستند ،حالا اگر منت نگذارند که ما در مدارس دخترانه مدیر زن داریم!
شاید تنها دسنگاه مهمی که در استان از وجود یک معاون زن سود می جوید جهاد دانشگاهی باشد.نهادی که البته نیمه دولتی است و از وجود یک زن در راس معاونت پژوهشی خود سود می برد اما همین معاونت شاید هم به دلیل اینکه ارتباطی تنگاتنگ با دانشگاه و جامعه دارد و هم به دلیل اینکه یک زن آن را اداره می کند،می توانست آسیب شناسی دقیقی از بهره نگرفتن زنان در عرصه های مدیرینی انجام دهد. جالب اینکه وضعیت مدیریت زنان در بخش خصوصی نیز چندان تعریفی ندارد و تاسف بار اینکه در این حوزه نیز ما آمار دقیقی از وضعیت اشتغال و مدیریت زتان نداریم.
می دانیم که در یکی دو دهه اخیرشاهد رشد دختران و زنان تحصیل کرده دانشگاهی و پیشی گرفتن آنان از مردان بوده ایم ،اتفاقی که نشان می دهد بحث مدیریت زنان را باید بیش از گذشته جدی گرفت،اما چرا با وجود اینکه بستر قانونی این موضوع وجود دارد، همچنان نرخ مدیرین زنان در جامعه پائین است؟
در تحقیقی که در سال ۱۳۸۱ در مورد علل استفاده نکردن از زنان در پستهای مدیریتی صورت گرفت،مشخص شد با وجود کارایی و قابلیت زنان در عرصههای مدیریتی و پستهای بالای سازمانی، تنها ۶ درصد از کارکنان مرد پست مدیریت را برای زنان مناسب میدانند! ۳۰ درصد کارمندان مرد از این که مافوقشان زن باشد احساس خوشایندی ندارند!با این وجود که همه مدیران مورد پرسش اذعان داشتند، زنان شایستگی لازم برای تصدی پستهای بالای سازمانی را دارند اما بیش از ۸۰ درصد آنان مدیریت را کاری مردانه میدانند و بیش از ۵۰ درصد معتقدند که مردان در کارهای مدیریتی موفقتر از زنان عمل می کنند و خلاقیت بیشتری از خود نشان میدهند.این البته فقط نظرات مردان مورد پرسش بود و هیچ مبنای علمی و یا پژوهشی نداشت.در واقع هیچ تحقیق میدانی که نشان دهد مردان در حوزه مدیریتی موفقتر از زنان عمل می کنند و یا خلاقیت بیشتری از خود نشان میدهند،صورت نگرفته بود و تنها دیدگاه های یک جامعه مردسالار را ارائه می داد.
مسئولیتها و محدودیتهای خانوادگی، تجربه کمتر زنان نسبت به مردان در این عرصه،فراهم نبودن شرایط لازم در جامعه، وجود برخی ویژگیهای جنسیتی زنان،عدم تمکین کارکنان از مافوق زن و اعتماد پایین تر زنان نسبت به مردان در این عرصه از نظر جمعیت نمونه،به عنوان مهمترین عوامل عدم به کارگیری زنان در پست مدیریتی برشمرده شده است.
به طور کلی ماحصل این تحقیق این بود که اگر چه بسیاری از تصمیمگیران و افراد جامعه به قابلیت و توان زنان جامعه در عرصه مدیریتی واقفند اما به دلیل حاکم بودن «نگرش جنسیتی» در سازمانها و ادارات مورد مطالعه، حتی در شرایط تخصصی برابر، برتری از آن مردان است!
متاسفانه گاهی خود زنان نیز مدیریت را مردانه تلقی می کنند! این دسته از زنان کافی است به توانایی خود در اداره خانه نگاه کنند و باور داشته باشند که با کمی برنامه ریزی و مطالعه و صد البته پشتکار می توانند جمعیت ۱۰ یا ۲۰ یا ۱۰۰ و یا حتی چندین هزار نفری یک اداره و یا سازمان را مدیریت کنند.
باید پرسید ریشه این نگرش کلیشه ای که زن نمی تواند مدیر خوبی باشد کجاست و چه عواملی سبب شده نتوانیم از پتانسیل بالقوه زنان در جهت توسعه استفاده کنیم؟
می دانیم که کوچکنرین نهاد اجتماعی را خانواده تشکیل می دهد و اگر بپذیریم که عمدتا این زنان هستند که مدیریت خانه را برعهده دارند باید فرهنگ سازی جهت حضور زنان در عرصه های مدیریتی را از خود خانواده شروع کرد جایی که زن مدیریت می کند و باید به اعضاء خانواده چه دختران و چه پسران بیاموزد همانگونه که خود به عنوان یک مادر می تواند خانه را اداره کند،می نواند بیرون از خانه هم مدیریت کند.
نهاد بعدی اما مدرسه است.امروزه یکی از وظایف مهم مدیران و معلمان مدارس باید این باشد که وضعیت موجود در جامعه امری طبیعی و عادی نیست! به این معنی که نیمی از جمعیت جامعه را زنان تشکیل می دهند اما از تحصیلات،توانمندی و خلاقیت ذاتی آنها در مدیریت استفاده نمی شود و آنها می توانند در جایگاه مدیریت حضور پررنگی داشته باشند.
برای فرهنگ سازی و دوری گرفتن از نگرش های غلط حاکم بر جامعه در خصوص ناتوانی زنان در عرصه های مدیریتی بدون تردید رسانه ها نقش بسیار موثری ایفا می کنند خاصه اینکه امروز بخش قابل توجهی از نیروی انسانی شاغل در رسانه ها را دختران تشکیل می دهند و می توانند در تولید و باز تولید این طرز تفکر که زنان در جایگاه مدیریتی هیچ کمتر از مردان ندارند نقشی عمده و پررنگ بازی کنند.
در برخی از خانوادههای پدرسالار ایرانی، نقشها و رفتارها بر اساس معیارها و ارزشهای مردانه پایهگذاری و الگوسازی شده است و این الگوسازیها قادر به تشخیص و ارج نهادن به نقش اثر بخش زنان در سازمان و جامعه نیست.این وضعیت را شاید تنها رسانه ها هستند که می توانند عوض کنند و به آنها متذکر شوند که زن موجودی اندرونی نیست و می تواند در فعالیت های سیاسی- اجتماعی نقش موثری ایفا کند. خوشبختانه فارس و شیراز از وجود رسانه های مکتوب و دیجیتال قابل توجهی برخوردار است و بسیاری از شاغلین این رسانه ها را نیز زنان و دختران تشکیل می دهند که می توانند در تغییر نگرش جامعه بویژه مدیران ارشد استان نقش موثری ایفا کنند.
سالهاست و در دولت های مختلف تنها مسئوولیتی که در استانداری فارس برعهده زنان گذاشته می شود مشاور امور بانوان و در این چند سال مدیر کل امور بانوان استانداری است،مسئوولیتی که اگر قانونا برای زنان تعریف نشده بود،شاید آن هم به مردان داده می شد! شایدبهره گرفتن از یک زن در سطح معاون استاندار بسیاری از دستگاه های دولتی و خصوصی را به فکر وا می داشت که از مدیران و یا معاونین زن هم می شود استفاده کرد،نظر شما چیست؟