خبرپارسی-نخبه کم نداریم. فرار مغزها هم کم تعداد نیستند.دشمن برای ناکار کردن نظام-به زعم خود- هنوز تئوری فسیل شده ترور را برای نخبگان در پیش می گیرد.در این شرایط حق داریم از اتصال دو بند اول این مطلب بپرسیم نخبه ها کجا باید میدان را در اختیار بگیرند؟
این بار مصداقی سخن می گوییم.مدیریت مهندس مشفقیان آیا عاری از هرگونه خطا و لغزش بوده و توانایی او تا به آن اندازه است که پس از اینکه سالها از بازنشستگی وی می گذرد هم وسواس کار در سپردن سکان برق فارس به دست دیگری ، اجازه این جابجایی را نمی دهد؟
او مغر متفکر برق، او اصلا ادیسون اما آیا دولت به گردش نخبگان اعتقادی دارد؟ آیا خود مشفقیان فکر نمی کند باقی ماندن در این منصب به بهای از دست دادن یک مدیر جوانتر برای نظام خواهد بود؟ اویی که حکم استخدامی اش را در دوران قبل از انقلاب دریافت داشته درپایان ۳۴ سالگی انقلاب همچنان در راس برق منطقه ای باقی مانده و فعالیت می نماید؟
قبلا هم نوشتیم این بار هم می پرسیم.مفهوم این نوع مدیریت آیا این نیست که نتوانسته ایم در دوران کنونی مدیر تربیت کنیم و برای عزل مدیرانی که اتفاقا در حیطه کاری خود ضعیف هم عمل کرده اند اما اهرم های حمایتی شان مانع از پس گرفتن صندلی ها از آنها شده و همچنان به ماندن و ادامه شیوه های خود اصرار می ورزند دست به عصا باشیم؟ تکیه بر مدیران دوران قبل از انقلاب آیا نظام تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی را زیر سئوال نمی برد؟
دولت روحانی برای تعلل در انتصاباتش چه توجیهی دارد و چرا استاندار یک بار برای همیشه تکلیف را مشخص نمی کند تا حداقل خود این مدیران هم به وضع خود آگاه بوده و در برزخ ماندن و نماندن ، مدیریت نکنند.
برق فارس جای نقد دارد. منتقدان مشفقیان در بعد فنی هم بر او نقد بسیار دارند اما گویا نسخه مدیریت های مادام العمر دارد در فارس نهادینه می شود.خدا عاقبت فارس را به خیر کند.