*کوروش کمالی سروستانی
خبر پارسی – تغییر پایتخت ایران از غزنین به اصفهان در سال ۵۵۵ه..ِ. (۱۱۳۴ میلادی) به وسیله سلجوقیان و حمله مغولان در اوایل قرن هفتم (قرن ۱۳ میلادی) به خراسان موجب آن شد که فرهنگوران وفرهنگسازان ایران، شرِ ایران را به سوی غرب و جنوب ایران ترک کنند. شعر و نثر فارسی که درخراسان بزرگ زاده شده بود در دو پویه عارفانه و عاشقانه و ساده و مصنوع در شهر شیراز و در آثارسعدی و حافظ به کمال رسید. و این دو براساس آثار بزرگان ادب فارسی در برون از شیراز و نیز بااتکا به پیشینه ادب فارسی در شهر شیراز بنیان مکتب ادبی شیراز را پی ریختند، به گونهای که با ظهورسعدی در قرن هفتم میتوان با کمی تسامح تاریخ ادبیات ایران را به دوران پیش و پس از سعدیتقسیم کرد؛ چرا که نثر معیار فارسی و غزل عاشقانه با او به اوج خود رسید و یک قرن بعد خواجهحافظ شیرازی، شیرازه مکتب ادبی شیراز را توانمندتر کرد. به گونهای که تا امروز زبان و شعر سعدیو حافظ به گونهای زبان معیار و سنجش ادب فارسی است و به همان میزان که سعدی و حافظ درساختن مکتب ادبی شیراز وامدار شاعران و نویسندگان پیشین خود بودند ادب فارسی پس از آنان وتا امروز وامدار و تحت تأثیر آثار این دو شاعر بزرگ زبان فارسی است.
شاخصهای مکتب ادبی همان گونه که در متون کلاسیک و معاصر در مورد مکاتب ادبی یاSchool literary آمده است، مجموعه سنتها، هنجارها، اندیشهها، نظریهها و ویژگیهایی را کهبه دلایل اجتماعی، سیاسی یا فرهنگی دورهای خاص در ادبیات یک یا چند کشور نمود مییابدمکتب ادبی میگویند. این مجموعه معمولاً در آثار گروهی از صاحبان قلم رخ مینمایند و باعثتمایز آنها در سبک از شاعران و نویسندگان و دیگران میشوند. هر مکتب با پیروانی که برای خودمییابد، دورهای ویژه از اوج و فراز را میپیماید و سپس باز میایستد. لازم به ذکر است که هر مکتبادبی شکل دگرگون یافته مکتب پیش از خود یا واکنش و طغیان در برابر آن است، از این رو میتوانگفت که هیچ مکتبی بدون مقدمه پیدا نشده است و ردّی از ویژگیهای بیشتر مکتبهای ادبی را درآثار ادبی پیش از آنها میتوان یافت. مهمترین عامل پیدایی هر مکتب ادبی نوع نگرشی است که از هردوره به زندگی و دنیای پیرامون خویش دارند. در نتیجه همین نگرش است که بیان هنری شکلهایگوناگونی مییابد، تغییراتی در به کارگیری زبان و شیوه کاربرد واژگان پیش میآید و خلاصه آن کهذهنیت و اندیشه دستخوش دگرگونی میشود. پیدایی هر مکتب ادبی برآیند شرایط و اوضاعاجتماعی و سیاسی یا فرهنگی در دورهای ویژه است، اگرچه این یک قاعده همیشگی نیست.
مکتب ادبی شیراز اگرچه ریشه در ادبیات کهن فارسی در خراسان و نیز آثار منتشر شده درقرنهای چهارم تا هفتم در شیراز توسط بزرگانی چون ابن خفیف شیرازی، شیخ ابواسحاِ کازرونی،المؤیدفی الدین شیرازی، ابوحفض بنجیر شیرازی، بنجیر ثانی شیرازی، فرید فارسی، ضیاءالدینفارسی، نصرالله منشی شیرازی تبار، روزبهان فارسی، جلالالدین محمد بنجیری شیرازی،صدرالدین روزبهان ثانی معروف به شیخ روزبهان، شیخ عبدالطیف و شیخ شرفالدین ابراهیم و…دارد، اما در قرن هفتم است که صاحب شاخصهای یک مکتب ادبی میشود. پیش از ظهور سعدیدر شیراز نگاه جستجوگران زبان فارسی به خراسان بزرگ معطوف میشد، رودکی، فردوسی، عطار،خیام و بسیاری از بزرگان ادب فارسی در خطه خراسان به خلق شاهکارهای بزرگی پرداختند که بهسبک خراسانی مشهور شده است. پس از حمله مغولان به خراسان و انتقال پایتخت از غزنین بهاصفهان، دو رود اصلی از خراسان به جریان میافتد. سرچشمه ادب فارسی ظهور دوباره خود را درغرب ایران با نمایندگی مولانا جلالالدین بلخی میبیند که در مسیر شمال غرب ایران به ترکیهمیرسد و در آن جا مثنوی معنوی را میآفریند. مثنویی که اگر چه در زمینه ادبیات از قدرت جدیبرخوردار است، اما نگاهی متفاوت با نگاه شاعران جنوب ایران دارد، نگاهی که بیشتر به آسمانهامینگرد و بیشتر به تقدیر الهی میپیوندد و دیدگاهی کاملاً عارفانه مییابد. این چشمه در جاییدیگر نیز خود را جلوهگر میسازد و آن در شهر شیراز است که اوج شکوفایی آن ظهور سعدی است.
آرامش نسبی موجود در شیراز و حرکت برخی از مهاجران هم چون شمس قیسرازی و امامیهروی و… از شمال ایران به آن شهر و خلاقیت و استعداد ویژه سعدی موجب شده است تا سعدیدر آفرینش گلستان و بوستان و نیز غزلیات عاشقانه و عارفانه به اوجی دست پیدا کند که به عنوانمعیار زبان فارسی تلقی شود. بسیاری از اندیشمندان در کتابهای تاریخ ادبیات از جمله دکتر ذبیحاللهصفا، هرمان اته، ادوارد براون، آربری و دیگران این نکته را مورد تأکید قرار دادهاند که سعدی بیتردیدو بلابدیل یکی از بزرگان و قلههای ادب فارسی است. از قضا او از بزرگترین شاعرانی است که همدر نثر و هم در نظم طبع آزموده و در هر مورد موفقیتهای سترگی را به دست آورده است چنان کهگلستان از معروفترین آثار سعدی میشود. نگاه سعدی در گلستان نگاهی است که پیروان روشناییو رنسانس اروپا سالها بعد به آن رسیدهاند. فرانسیس پترارک ایتالیایی پنجاه سال پس از انتشار آثارسعدی با انتشار کتابهای خود لقب «پدر رنسانس» را به خود اختصاص داد این در حالی است کهخمیرمایههای نگاشتههای سعدی و نوع نگرشهای وی به زندگی و جهان با پترارک یگانه است وتنها محدودیت جغرافیای زبان فارسی در آن دوران بوده است که سعدی را از جهانی شدن بازداشته.سعدی سالها پیش از پترارک پیرامون قدرت، سلطنت، پادشاهی، درویشی، قناعت، خاموشی،عشق، پیری، جوانی، تواضع، تربیت و… دادسخن داده بود. همین نگاه سعدی و اشراف او به گنجینهواژگان فارسی و رشد و نمو او در شیراز و استفاده از متون ادبی و فلسفی و حکمیِ سه قرنِ چهارم تاهفتم در شیراز است که سعدی در بیت:
همانا که در فارس انشای منچو مشک است بیقیمت اندر ختن
به آن اشاره کرده است و نیز استفاده او از منابع اصیل ادب فارسی در خارج از فارس و فضایمناسب دوره حکومت ابوبکر بن سعد بن زنگی موجب آن شد که زبان سعدی به معیار زبان فارسیتبدیل شود. چنان که محمدعلی فروغی نیز اشاره میکند: «گاهی شنیده میشود که اهل ذوِ اعجابمیکنند که سعدی هفتصد سال پیش به زبان امروزی ما سخن گفته است ولی حق این است که ماپس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموختهایمسخن میگوییم». (کلیات سعدی به اهتماممحمدعلی فروغی، انتشارات امیرکبیر، ص ۱۴)
شاخصهای مکتب ادبی شیراز در دوران سعدی عبارتنداز:
ساده نویسی به جای استفاده از نثر مصنوع، نگاه واقع بینانه به زندگی، پالودگی زبان از کهنگیصرفی و نحوی، عدم به کار جویی واژگان مهجور و عربی، بهرهجویی از واژگان متداول زبانفارسی، به کار جستن صنایع ادبی به گونهای معتدل و بیپیرایه، روانی و موزونی کلام، دوری جستناز تنافر حروف و کلمات، بهرهجویی از آرایشهای صوتهای زبان فارسی، صداقت در گفتار، شور وشوِ عاشقانه، ظرافت و شوخ طبعی و تیزبینی، هوشیاری و جهان دیدگی، عدم به کار جوییتخیلات دور پردازانه چنان که در سبک هندی روی مینماید، ایجاز در کلام، بهرهجویی از واژگان وعبارات محسوس و ملموس، به کار جستن عناصر طبیعی در توصیف مسایل اخلاقی و اجتماعی،نوآوری در تعبیر مضامین، توصیفات ناب و روان، بهرهجویی از مبالغههای معتدل، به کار جستنکلام مسجع، بهرهجستن از تمثیل و ایهام و تناسب و تضاد و ابهام به گونهای معتدل، استناد به مثلسایر، دوری از گزافه و اغراِ و تصنعات ملالآور، بیان آرا اخلاقی و نصایح با زبانی صریح وشاعرانه به دور از سنگینی ملالت و کسالت، عدم به کارگیری اوزان سنگین و مهجور، بهرهجویی ازگنجینه وسیع ترکیبات و واژگان زبان فارسی، استعمال واژگان خوش آهنگ و…
مکتب ادبی را که سعدی بنیانگذاری کرده است، در بخشهایی که رشد نیافته، در بخشغزلهای عرفانی و برخی از غزلهای عاشقانه حافظ به اوج میرسد و مکتب ادبی شیراز، شیرازهمیگیرد و از آن پس است که با کمی تسامح میتوان تاریخ ادبیات ایران را به پیش و پس از دورانسعدی تقسیم کرد. تمامی ستارگان درخشان ادب فارسی تا پیش از سعدی؛ رودکی، فردوسی،سنایی، عطار، خیام و دیگران در زبان سعدی به اوج ادبی میرسند و زبان خراسان بزرگ با همهفاخری به دلایل مختلفی نمیتواند به زبان معیار تبدیل شود، اما زبان سعدی که متکی بر زبانپیشین است، با نوآوریهای زبان شناسانه سعدی و درک مسایل مورد علاقه مردم، به یک زبانتودهای تبدیل میشود و گلستان به یک کتاب عمومی.
عجیب نیست که در قرن بیست و یکم نیز از بین صد کتاب منتخب و برگزیده جهان توسطاندیشمندان غربی، گلستان سعدی کتاب برگزیده ادبیات ایران میشوند.
سعدی از سویی بدین اوج دست مییابد و از سوی دیگر پس از او حافظ تنها در بخش غزل و نهدر مثنوی و نه در نثر و نه در حکمت میتواند بخشهایی از کار سعدی را به اوج برساند، اما سنجشاوج غزل حافظ نیز براساس غزل سعدی امکانپذیر است. این جاست که سعدی معیار فراز و فرودادبیات فارسی در پیش و پس از خود میشود.
در قرن نهم تا قرن یازدهم دورانی آغاز میشود که بعضی آن را دوران فترت در ادبیات فارسیمیدانند. اگرچه نمیتوان با این عنوان کاملاً موافق بود چون اصولاً فترت در ادبیات را باید با فراز وفرودها سنجید، اما شاخصه آن به وجود آمدن سبک هندی در اصفهان و بعد انتقال آن به خاطرشرایط اجتماعی و سیاسی فراهم آمده دولت صفویه به هندوستان است. هر چند که قرن نهم از نظرتعداد شاعران از دورههای ممتاز ادب فارسی است، از نظر کیفیت، آغاز دوران انحطاط شعر فارسیاست. در این دوره شاعران از نظر معنی و لفظ و قالب از نوآوری ناتوانند. بنای کار شاعران این دورهبیشتر بر تقلید و تکرار است و مفاهیم شعری در این دوره ادامه برخی مفاهیم شعری دوران پیشیناست. در ربع قرن دهم و نیمه دوم همان قرن مکتب وقوع به اوج خود میرسد و تا اوایل قرن یازدهمادامه مییابد از آن جا که وقوع گویی از همان ابتدا دچار تکرار و ابتذال شد، شاعران بهواسوختگرایی روی آوردند، پس از آن نیز سبک هندی با ویژگی «زبان عامیانه» رواج یافت. سبکهندی به خاطر ویژگیهای خاص خودش نتوانست با همه زیباییها و نازک بینیها با اقبال عمومیروبهرو شود.
قرن دوازدهم و سیزدهم دوران دیگری آغاز میشود که در تاریخ ادبیات و سبک بندی متعارفادبیات فارسی ایران به سبک بازگشت معروف است. این جا نیز بازگشت به سعدی و حافظ و مکتبشیراز است. به همین خاطر مکتب ادبی شیراز نه تنها وامدار گذشته خویش است که بر هفت قرنپس از سعدی نیز تأثیر گذاشته و هنوز این سایه سترگ گسترده است.
به نظر میرسد که پس از ظهور حافظ در واقع شاعر بزرگی که بتواند همسنگ و همتراز شاعرانپیشین باشد، در تاریخ ادبیات فارسی ظهور نکرده است. این که آیا شرایط اجتماعی و سیاسیحکومت صفویان و مذهب رسمی تشیع موجب این امر شده است یا دلایل دیگر؛ احتیاج بهپژوهش جداگانهای دارد، اما این پرسش، پرسش جدی در تاریخ ادبیات ایران است؛ که چرا پس ازحافظ هیچ ستاره تابناکی همچون سعدی و حافظ و یا شاعران پیشین همچون رودکی، فردوسی،مولوی، خیام، نظامی، سنایی و عطار در آسمان ادب ایران نتابیده است؟ این پرسش هر پاسخی کهبیابد مؤید این امر است که تا امروز مکتب ادبی شیراز اوج ادبیات فارسی بوده است.
*مدیر دانشنامه فارس