خبرپارسی-عبدالصمد ابراهیمی-مسیر نگاهها کلافه ات می کند.هر سه هر کدام یک تشویش غریب را به جانت آبشار می کنند.تو گویی مسافرشان قرن هاست دیر کرده و «انتظار» دارد تاروپود جان شان را می خورد.
کلون های در تارعنکبوت بسته اند.پیرمرد نای تکیه بر عصا را ندارد و چادر گلدار پیرزن پر است از بوی میخک و «امن یجیب» های سر نماز که «هرکجا هست خدایا به سلامت دارش!»