نماد سایت خبر ‏پارسی

گزارش ؛ دردنامه /شگفتی های مدیریت دربیمارستان اعصاب و روان شیراز!

یکی از خوانندگان سایت خبر پارسی گزارش درد نامه ای بسیار بلند از وضعیت بیمارستان اعصاب و روان شیراز فرستاده که آن را با تلخیص و ملاحظاتی چند برای خوانندگان منتشر می کنیم.سایت خبر پارسی این حق را برای مدیریت و پرسنل محترم بیمارستان و نیز مدیریت محترم دانشگاه علوم پزشکی قائل است که در صورت ارسال جوابیه،پاسخ آنها به این گزارش را منتشر کند.

بیمارستان اعصاب و روان شیراز- باجگاه- که ۲ سال است به نام بیمارستان استاد محرری تغییر نام یافته بزرگترین بیمارستان اعصاب و روان جنوب کشور است که زیر نظر دانشگاه علوم پزشکی شیراز فعالیت می کتد. این بیمارستان در ۱۴ کیلومتری جاده شیراز- مرودشت روبروی روستای باجگاه قرار دارد و از ۳۳ سال پیش تاکنون حدود ۱۰۰ بیمار بلاصاحب در این بیمارستان زندگی می کنند.

(اینجا جهت ادا کردن حق مطلب این نوشته  که در ادامه می آید از واژه “زندگی می کنند” به جای “بستری می باشند” استفاده شده است.) این بیماران تا سال گذشته جزء آمار ۷۰ میلیونی مرکز آمار ایران نیز نبودند و گفته می شود،از سال گذشته با همت و کوشش دکتر ایمانیه،هویت دار یا به عبارت بهتر شناسنامه دار شده اند!

 البته بعضا” گفته می شود مدیریت و ریاست بیمارستان و در راس آن ریاست دانشگاه علوم پزشکی شیراز،همواره از این بیماران بلاصاحب و وضعیت اسفناک بهداشتی و رفاهی ایشان جهت جذب کمک های مالی خیرین به این بیمارستان استفاده می نمایند اما دریغ از کوچکترین تغییرات در وضعیت این بیماران و حتی وضعیت ایشان بیش از پیش نگران کننده شده است .گویا وضعیت این بیماران تنها ویترینی شده تا اشک خیّرین محترم را درآورد و دلی بسوزانند و کمکی به بیمارستان و شاید دانشگاه کنند.

ناگفته پیداست که بیماران اعصاب و روان و خانواده های آنان جزء بی بضاعت ترین و مظلومترین اقشار این جامعه می باشند چه که ایشان بلاصاحب نیز باشند که در اینصورت هیچ کسی، زبانی و یا وسیله ای جهت دفاع از خود ندارند .

*نگاهی به برخی موارد مثبت

 در ابتدا نکات مثبت مدیران دانشگاه و بیمارستان در خدمت به بیماران اعصاب و روان را بر می شماریم تا یک طرفه به قضاوت نرفته باشیم. در دوره ای ۴ ساله که مدیریت این بیمارستان بر دوش آقای فرزاد همایونفر و در دوره ۲ ساله ریاست این بیمارستان که بر عهده دکتر مجتبی نقش واریان (روانپزشک و از منصوبین دکتر ایمانیه) ، نقاط مثبت مدیریتی آنها در ۲ نکته بارز و اساسی خلاصه می شوند:

 ۱) با پیگیری مسئولین بیمارستان و بخصوص دانشگاه علوم پزشکی شیراز کمک مالی یک فرد خیّر به نام آقای حاج منیری جذب شد و ساختمان بخش بستری اورژانس مردان و زنان اعصاب و روان ساخته و با حضور مسئولین افتتاح و در خبرگزاری ها نیز اعلام شد و افتتاح بخش بستری اورژانس در این مرکز به اطلاع عموم رسید.

 ۲) باز هم با پیگیری نامبرده گان و البته با همکاری دادستان محترم شیراز پس از یک عمر بی هویتی جهت بیماران بلاصاحب این مرکز شناسنامه صادر شد و طی مراسمی نیز از این شناسنامه ها رونمایی شد که در جای خود بسیار ستودنی است.

*موارد قابل بحث در بیمارستان/اورژانسی که اورژانس نیست!

 ۱) همان ساختمان بخش اورژانس که با کمک مالی خیّر محترم آقای حاج منیری ساخته و افتتاح شد هرگز به عنوان ساختمان اورژانس استفاده نشد چرا که این ساختمان و نقشه آن طوری طراحی شده که هرگز مناسب بخش بستری اورژانس نیست در حالی که نقشه این ساختمان به تائید معاونت های درمان و معاونت توسعه دانشگاه رسیده و مراحل ساخت آن نیز تحت نظارت مدیریت بیمارستان آقای همایونفر و مدیریت فنی دانشگاه بوده است.متاسفانه با وجودی که قرار بوده این ساختمان دارای ۲ بخش اورژانس بستری زنان و مردان باشد به علت اینکه سالن های بستری ساخته شده و ایستگاه پرستاری و سرویس های بهداشتی و اتاق های ایزوله حداقل استانداردهای مورد لزوم بخش بستری اورژانس را چه از لحاظ ساختاری و معماری و چه از لحاظ امنیتی دارا نبودند هرگز جهت بخش بستری اورژانس استفاده نشده و نخواهد شد مگر با صرف هزینه های هنگفتی دیگر!!  به عبارت بهتر این ساختمان در حال حاضر هر استفاده ای دارد به غیر از بخش بستری اورژانس!! در حال حاضر کاربرد این ساختمان جهت درمانگاه است مانند: اتاق ویزیت روانپزشک در روزها و ساعت های خاص صبح ها، اتاق ویزیت و استراحت پزشک عمومیکشیک بیمارستان، اتاق ماما و دندانپزشک، پذیرش و مدارک پزشکی، اتاق مسئول درمانگاه، صندوق درمانگاه، داروخانه، اتاق بهداشت حرفه ای….. که همگی قبلاً اتاق هایی در قسمت های دیگر بیمارستان داشتند و تنها به این ساختمان نقل مکان نمودند و این موضوع بازی با افکار عمومی است چرا که موضوع افتتاح این بخش اورژانس اعصاب و روان در خبرگزاری ها و روزنامه ها و سایت رسمی دانشگاه اعلام شده و متاسفانه سعی نموده اند سهل انگاری خود در نظارت بر ساخت ساختمانی که با هزینه و کمک فرد خیّر ساخته شده را با روش غیر واقع جبران نمایند و آنرا جزء افتخارات مدیریتی بیمارستان و دانشگاه محسوب نمایند. شایان ذکر است که خود فرد خیّر نیز در مقطعی شدیداً از این موضوع ابراز نارضایتی داشته اند.

*تعطیلی بخش زنان یک به دلیل عدم سوددهی!

اما ظاهراً این بازی با افکار عمومی تمامی ندارد زیرا آقای همایونفر و دکتر نقش واریان مدیریت و ریاست بیمارستان حدود ۲ سال پیش بخش زنان یک، که بخش حاد اعصاب و روان بود، را به علت عدم سوددهی تعطیل کردند، که البته صدمات و زیان های روحی و روانی وارده به بیماران و پرسنل ناشی از پذیرش بیماران حاد در بخشهای مزمن، خود حکایت دیگری دارد چرا که در آن یک سال بخش های زنان یک و دو تعطیل شده بودند و تمام بار بیماران زن بر گردن بخش زنان سه بود. به هر حال اینکه با چه مجوزی این بخش ها تعطیل می شد را باید از شخص دکتر ایمانیه پرسید!

 *تغییر نام برای افتتاح مجدد!

اما امسال که از دانشگاه فشار وارد شد که پس بخش بستری اورژانس چه شد؟ آمدند همین بخش زنان یک را که تعطیل بود، تغییر نام دادند و اسمش را بخش اتفاقات زنان گذاشتند و با حضور مسئولین دانشگاه روبان بستند و افتتاحش کردند و در بوق و کرنا کردند که بار دیگر اورژانس زنان افتتاح شد. آری در اینجا به همین راحتی بخشی را تعطیل می کنند بدون مجوز و همان بخش را دوباره باز می کنند و اسمش را می گذارند بخش اورژانس!

 *اورژانس پاره وقت!

 این چه بخش اورژانسی است که فقط در شیفت صبح مانند تمامی بخش های دیگر بیماران را پذیرش می نماید. مگر اورژانس به این مفهوم نیست که باید ۲۴ ساعته  بیماران را پذیرش نماید؟ این بخش که هیچ تفاوتی با همان بخش زنان یک سابق ندارد. اگر اورژانس است پس در شیفت عصر وشب روانپزشک یا رزیدنت کشیک مستقر در اورژانس و حتی پرسنل حسابداری و پذیرش و درآمد کجا تشریف دارند؟!اگر هم این اتفاقات است پس بخش حاد پشتیبان آن کدام بخش است!

 *کوچک سازی بیمارستان با کدام مجوز؟

چرا بیمارستان و دانشگاه حاضر نیست به اشتباه خود اعتراف نماید؟! کاش دکتر ایمانیه پاسخگو باشد مگر مدیریت به غیر از کنترل و نظارت است شما کدامش را انجام داده اید تا ما به شما افتخار کنیم؟! مگر دانشگاه قانون ندارد که هر بیمارستانی هرگاه بخواهد تعداد تخت های فعالش را کم می کند؟ این بیمارستان ۸ سال پیش دارای ۴۵۰ تخت فعال با ۱۰ بخش بستری بود!! اما هم اکنون و به مرور زمان به ۳۵۰ تخت فعال با ۸ بخش بستری کاهش پیدا کرده است!! و با این نحوه مدیریت انتظار کاهش بیش از این نیز می رود. ظاهراً دانشگاه و مدیریت بیمارستان تنها راه حل را در کوچک کردن بیمارستان یافته است!

*کوچ بلاصاحب ها به پاسارگاد!

۲) از ابتدای تابستان ۹۲ زمزمه های تصمیم و دستور معاونت درمان و ریاست دانشگاه مبنی بر انتقال دائم بیماران بلاصاحب این مرکز به بیمارستان شهرستانهای پاسارگاد و سپیدان آغاز شد. علت این تصمیم نیز فشار و بار مالی ناشی از نگهداری این بیماران بر بیمارستان اعصاب و روان استاد محرری اعلام شد و مدیریت و ریاست بیمارستان و مدیر پرستاری بیمارستان نیز به شدت پیگیر آن بوده و از آن حمایت می کردند. تا اینکه این امر غیر انسانی کلید خورد و انتقال بیماران بلاصاحب به بیمارستان پاسارگاد از ماه گذشته آغاز شد و چند تن از بیماران آنهم به انتخاب نماینده بیمارستان پاسارگاد به آن بیمارستان انتقال یافتند. و این پروژه ظاهراً ادامه دارد!!! و این بی شک به معنای بیرون کردن این بیماران بی پناه از خانه و کاشانه خود میباشد. چند نکته جالب در این ماجرا وجود دارد که باید خطاب به دکتر ایمانیه و همایونفر اعلام نماییم.

*از این جیب به آن جیب نبود؟

 اول اینکه بیمارستان های پاسارگاد و سپیدان نیز مانند بیمارستان اعصاب و روان استاد محرری زیر نظر دانشگاه علوم پزشکی شیراز است و با توجه به عدم سوددهی تمامی بیمارستان های دولتی و وابستگی شدید مالی آنها به دانشگاه، بهانه کردن بار مالی ناشی از نگهداری این بیماران و تصمیم بر انتقال آنان جهت کمک به بیمارستان اعصاب و روان بسیار واهی بوده و تحلیل آن خیلی ساده است مثل اینکه در فروشگاه به جای پرداخت پول از جیب سمت چپ شلوارت، از جیب سمت راست شلوارت پرداخت کنی!! دکتر ایمانیه و آقای همایونفر بارها اعلام کرده اند جهت این بیماران شناسنامه گرفته اند ولیکن از طرف دیگر دارند این بیماران را از خانه و کاشانه خود بیرون میکنند.

 *جناب دادستان!پا پیش بگذارید

جناب آقای دادستان محترم شهر شیراز! شمایی که در کمال اخلاص با دانشگاه و این بیمارستان همکاری نمودید تا این بیماران شناسنامه دار شوند اجرتان با خداوند؛ کار خوبی کردید اما این بیمارانی که بلاصاحب هستند و شناسنامه دار شدند،خود شناسنامه بیمارستان اعصاب و روان استاد محرری بوده اند و الان با دستور رئیس دانشگاه به جای دیگر در شهر دیگر منتقل می شوند و این بیمارستان بدون شناسنامه می شود! جناب دادستان ؛ دارند در حق این بیماران جفا می کنند! شما قیم ایشان هستید ولی آیا راضی به این کار هستید؟!  به یاد بیاوریم که سال ۵۸ و ۵۹ این مرکز به دلیل نگهداری از این بیماران بلاصاحب که در دهکده سلامی بستری بودند دایر شد. اما دلیل وجودی این بیمارستان در حال بی دلیل شدن است.

 جناب آقای دکتر ایمانیه این بیماران بیش از ۳۰ سال است که در این بیمارستان زندگی می کنند این ها چشم بسته تمام جاهای بخش را می روند.  اینها با پرسنل و محیط این بیمارستان رابطه عاطفی دارند. آیا می دانید پرسنل بخش مردان هفت یا همان آسایشگاه از نحوه و کیفیت صدای نامفهومی که از گلوی بیمار کر و لال وفلج این مرکز بیرون می آید، می فهمند که الان چه نیازی دارد آیا گرسنه است یا تشنه یا چای می خواهد یا خودش را خیس کرده و… اینها چگونه می توانند در جایی که کسی آنها را نمی شناسد و در یک محیط غریبه دوام بیاورند و اگر هم بیاورند چه از آنها باقی می ماند؟ اینجا بیمارستان اعصاب و روان است پرسنل که به آن وارد می شوند خودبخود یاد می گیرند که چگونه با بیماران برخورد کنند و از آنها مراقبت کنند! اما در بیمارستان جسمی همانگونه که روانپزشک پاسارگاد می گوید که” در آنجا پرسنل نمی دانند باید چگونه با این بیماران رفتار کنند” این امر به این راحتی ها محقق نمی شود، پس کیفیت مراقبت چه می شود؟!

جناب آقای دادستان!اکثر شیرازی هایی که با این بیمارستان به هر نحوی سروکار داشته اند این بیمارستان را با بیمارانی مانند “شیدا و کورش و دلبر و  کاراندیش و حتی عشق حسین به سامانتا می شناسند! مگر می شود تصور کرد بیمارستان بدون حسین و سامانتا را! مگر می شود از یک طرف برایشان شناسنامه بگیرید و از طرف دیگر بیرونشان کنند. به قول یکی از همین بیماران: “ما شناسنامه نخوایم باید کی رو ببینیم! بگذارید ما همان جزء آمار ۷۰ میلیونی مرکز آمار ایران نباشیم ولی ما را از خونه خودمون بیرون نکنید!

*صاحب دارها هم کوچ می کنند

جالب تر از همه این ها حکایت انتقال بیماران صاحب دار است! چند هفته پیش خواهر یکی از بیماران به ملاقات بیمارش که در بخش ۵ مردان بستری بوده، می آید. در کمال تعجب می بیند درب بخش بسته  و این بخش تعطیل شده است. به مسئولین و مدیریت بیمارستان مراجعه می کند و از مریضش می پرسد جوابی که می شنود شاخی بزرگ بر روی سرش مینشاند:” بیمار شما به بیمارستان پاسارگاد انتقال یافته است”! او هم در جواب میگوید: “با اجازه چه کسی؟ مگر نباید از ما اجازه بگیرید و با ما هماهنگ کنید؟” مسئولین هم جواب دندان شکنی می دهند: “رئیس دانشگاه دستور داده که بیماران روانی مزمن چه صاحب دار و چه بلاصاحب را می توانید به پاسارگاد انتقال دهید. شما بفرستید مسئولیتش با من”!! خواهر بیمار هم هر چه اعتراض می کند که “ما ساکن شیراز هستیم مگر احمقم که بیمارم را در پاسارگاد بستری کنم.” راه به جایی نمی برد که نمی برد. حالا اگر خواهر این بیمار توان و زبان و شجاعت این را ندارد که از خود و بیمارش دفاع کند حکایت دیگری است!!! شاید هم امید به همکاری دارد چون بیمارش مزمن است و سالهای سال با این دانشگاه سروکار خواهد داشت و می ترسد در آینده با او همکاری نکنند.

*ورود جالب بخش خصوصی!

۳) بخش بستری زنان ۲ بیش از دو سال پیش، به بهانه بازسازی، تعطیل شد و بیماران این بخش بالاجبار به بخشهای زنان ۳ و آسایشگاه زنان فرستاده شدند که خدا می داند به علت ازدحام بیمار در این ۲ بخش چه فشاری به بیماران و پرسنل وارد شد که البته گذشته و دیگر قابل محاسبه نیز نیست! اما پس از مدت های مدیدی بی کفایتی و سهل انگاری بالاخره یکی از سالن های بستری این بخش چند ماه پیش تعمیر شد. اما به ناگاه مشخص شد که این بخش بستری که پرسنل و بیماران مدت هاست منتظر بازگشایی آن بوده اند ناگهان به بخش خصوصی واگذار شد. شرکتی خصوصی به نام “مرکز توانبخشی بیماران روانی مزمن نیکان” تحت نظارت اداره کل بهزیستی استان فارس بخش زنان دو را اجاره کرده و سریعاً بیش از ۳۰ بیمار خود را در این بخش بستری نمود و ظاهراً متعهد شده به جای اجاره از ۲۰ بیمار مزمن (صاحبدار یا بلاصاحب) بیمارستان استاد محرری مراقبت نماید وگویا چند روز پیش هم این بیماران را از بیمارستان تحویل گرفته است. گر چه هر روز حرف و حدیثی جدید پیش می آید که بیمه هزینه بستری این بیماران را به عنوان بستری در بیمارستان اعصاب و روان تقبل نمی کند و الی آخر…اما حکایت اینجاست که:

 الف) تا کنون ندیده بودیم که یک بخش بستری در یک بیمارستان دولتی به یک شرکت خصوصی واگذار شود هر چه دیده ایم بخش های پاراکلینیکی مانند داروخانه آزمایشگاه و فروشگاه و زیراکس… بوده است. از متن قانون در این باره اطلاعی نداریم اما خوب است رسیدگی شود که آیا این قرارداد و واگذاری قانونی هست یا نه!! جالب اینجاست که این شرکت از اداره بهزیستی پروانه و مجوز فعالیت دارد اما در بیمارستان وابسته به علوم پزشکی فعالیت می کند!!

 ب) این شرکت فقط جنبه نگهداری دارد در حالی که بیمارستان اعصاب و روان جنبه درمانی دارد ناگفته از این حرف پیداست که این شرکت هرگز حاضر نیست مراقبت های درمانی با کیفیت ارائه نماید،همانگونه که مسئول شرکت نیز به آن معترف بوده است! مسلم است بیمارانی که که به مرکز نیکان فرستاده می شوند مراقبت های دارویی و پزشکی دریافت نمی کنند. کیفیت مراقبت های پرستاری کاهش می یابد تعداد پرسنل و حتی کیفیت آنها کاهش می یابد!! به عنوان مثال این مرکز حتی تجهیزات پزشکی اولیه را هم ندارد .

ج) راستی حکایت آب و برق و گاز و تلفن رایگانی که این شرکت در حال استفاده از آن است چه می شود!! برای هیچ یک هم که کنتور ندارید! حکایت سیستم گرمایی و سرمایی و خدمات تاسیساتی که در حال دریافت است را چگونه محاسبه می کنید؟! همین شرکت در مکان قبلی خود ماهیانه نزدیک به ۱۰ میلیون تومان اجاره می داده بدون هزینه آب و برق و گاز و تلفن…

د) به زودی قرار است بخش زنان ۳ هم به همین بخش خصوصی که عرض شد واگذار شود تا این لکه ننگین پررنگ تر شود!

نتیجه گیری اینکه جناب آقای دکتر ایمانیه و جناب آقای همایونفر، در حق این بیماران دارد بی عدالتی می شود.

 * ابهامات اداری و غیر اداری!

۴) به همه این موارد این ها را هم اضافه کنید که:

  – از زمانی که نام بیمارستان به دستور استاد ایمانیه به استاد محرری تغییر کرده کمک های خیرین افت شدیدی پیدا کرده چرا که خیرین فکر می کنند این بیمارستان خصوصی شده است.

در این بیمارستان مسئول خرید و تدارکات و مسئول خدمات یک نفر است! خنده دار است یعنی این فرد اجناسی را که خودش حواله خریدش را امضاء و دستور خریدش را می دهد دوباره پس از خرید، موقع تحویل گرفتن اجناس خودش امضاء تحویل گیرنده را می زند! طرف خودش می خرد خودش هم تحویل می گیرد!

دکتر ایمانیه آیا خبر دارید که در بیمارستان های تحت مدیریتتان چه می گذرد. این بیمارستان درآمد و هزینه آنچنانی ندارد و وضعش این چنین است، خدا در موارد دیگر ختم به خیر کند!

گفته می شود شاید ماهی یک بار و شاید هم دو ماهی یکبار در وعده غذایی این بیماران اثری از میوه پیدا شود! واقعاً باعث تاسف است که دانشگاهی با این جلال و جبروت به قول رئیسش قادر نیست به بیمارانش یک عدد میوه بدهد!! آیا می دانید اکثر بیماران سوء تغذیه دارند! واقعا جای تاسف دارد.

-این انصاف است که پرستار حتی یک ساعت اضافه کار بدون کارکرد نگیرد و جان بکند و شیفت بیاید و بعد برخی آنقدر اضافه کار بدون کارکرد بگیرند که سقف اضافه کارش پر شود و مجبور شوند به نام فرد دیگری برایش اضافه کار رد کنند!! یا به برخی  کارت پاداش بدهند و بگویند این کارتها صرفاً به پرسنلی که خوب کار می کنند تعلق می گیرد! آیا معیار خوب کار کردن ، همفکری با حضرات است؟! آیا کمک بهیاری که نیمه شب بیمار فلج کر کور و لال را با عشق حمام می دهد خوب کار نمی کند؟!

همین چند شب پیش دنده یکی از پرسنل پرستاری با لگد یکی از بیماران شکست. نمیدانم که خبر دارند یا نه! یا اگر دارند احوالش را هم پرسیده اند یا نه!!

  -جناب آقای دکتر ایمانیه!، رئیس سابق بیمارستان که یادتان هست به چه علت برکنار شدند و چه مسائل ناخوشایندی پیش آمد؟ بازهم که ایشان را پس از پایان دوره ضریب کا دارید به بیمارستان بازمی گردانید و دعوت به کار کرده اید.البته می دانیم که قبلاً هم ۲ سال پس از پایان ضریب کایش بصورت نگهش داشته بودید!!می گفتند نگه داشتن ایشان غیر قانونی بوده،همین طور است؟

*لودر جای کلنگ را گرفت

– مانور تبلیغاتی دیگر شما جناب آقای دکتر ایمانیه: یکبار آمدید و همزمان با افتتاح ساختمان اورژانسی که اشاره شد با حضور مسئولین استانی و خیرین کلنگ پروژه بیمارستان ۲۰۰۰ تخت خوابی اعصاب و روان را در همین بیمارستان بر زمین زدید و گفتید این پروژه با حمایت مالی خیرین ساخته خواهد شد! اما همین چند ماه پیش دوباره مسئولین استانی و خیرین را آوردید و باز هم شروع پروژه را اعلام کردید ولی این بار به جای اینکه کلنگ زده شود از لودر استفاده شد! و این پروژه تنها به مدت یک هفته کلید خورد و لودر و بیل مکانیکی اداره راه زمین را کندند و لوله اصلی فاضلاب را شکستند و بعد هم پروژه تعطیل شد تا فاضلاب بیمارستان در کانال ها جاری شود و آب زیرزمینی که بیماران می نوشند آلوده شود و فقط بوی فاضلاب نصیب پرسنل و بیماران شود و استنباط اغلب دوستان این شد که کار شما تبلیغاتی بوده است،ما البته امیدواریم اینگونه نباشد اما اگر باشد وای به حال ما و وای به حال شما!

امیدواریم مسئولانی که باید خواننده این دردنامه باشند آن را بخوانند.

 

خروج از نسخه موبایل