خبر پارسی – نمایشنامه دستمال معطر مرطوب یا آدم استسقاء ش می گیره نوشته محمود ناظری در شیراز منتشر شد.
این نمایشنامه با درونمایه ی عدم – و احساس عدم – امنیت اجتماعی، با طنزی تلخ از موقعیت های قابل تعمیم آدم ها را چون جزیره های از هم جدا افتاده تصویر می کند و در زبان نیز چنین رویکردی اتفاق می افتد.
گفتنی ست این نمایشنامه در دولت قبل مجوز انتشار دریافت نکرده بود.
پدری میانسال که پسرش را برای بازی به پارک محله ای و قسمت بازی ها ی به زعم خودش غیر استاندارد و خطرناک آورده و قول داده فقط دورادور مواظبش باشد ، با مرد مجردی هم-نیمکت می شود که ضمن تعارف مدام آب ، اخبار و آمار نگران کننده ای از – ظاهرا- روزنامه ی توی دستش برایش می خواند. اخباری حاکی از فراگیری اختلالات روانی، عصبیت ها ، زورگیری ها، آمار ایدز در میان کودکان کار ، برق گرفتی کودکی در یک پارک محله ای و حتی فروش یک دستمال معطر مرطوب که آغشته به مواد مخدر است!
پدر که از سویی نگران فاصله کم میان سرسره و الاکلنگ است و از حضور یک آدم دراز در قسمت بازی بچه ها شاکی ست – که مرد جوان او را کودک کار معرفی می کند که سر چهار راه کار می کند و گاه هم بچه ها را تلکه می کند!، و مخالف حضور مجردها در پارکهای محله ای ست، سعی می کند توجه جوان را به دغدغه های یک مرد خانواده دار جلب کند و از مسولیت سنگینی که بر عهده دارد سخن می راند.
مرد مجرد که معلوم می شود علاوه بر اینکه زخم خورده ی یک رابطه ی ناتمام بدلیل ازدواج فرد مورد علاقه اش با یک مرد شاغل و میانسال است، آخرین فرصت مشغول به کار شدنش بعنوان آبدارچی در یک شرکت را هم بدلیل نداشتن پارتی از دست داده است، در یک بگومگوی منقطع از ترک تحصیل کردنش و از رنج های یک آدم مجرد پا درهوا حرف می زند.
مرد متاهل- پدر – که بدلیل سابقه ی بیماری استسقاء و جلوگیری از بازگشتش سعی می کند پس از افزایش دلشوره و نگرانی به جای خوردن آب ، ادامس بجود، برای به دست آوردن دل این مرد جوان که می تواند در تصوراتش و یا شاید در وقعیت او را به جای مردی بنشاند که فرد مورد علاقه اش را از چنگش دراورده یا مردی باشد که با پارتی فرد دیگری را جایگزین او در ابدارخانه ی شرکت و اداره کرده باشد، حاضر می شود تعارف آبش را گاه گاه بپذیرد که معلوم می شود حاوی مواد بیهوش کننده برای خالی کردن جیبهایش است!…….