شیراز سرزمین تاریخ و تمدن صلح و گفتوگو است.شیراز دیارِ همه ادیان آسمانی و همزیستی مسالمت آمیزِ ادیان است.شیراز برای من بویِ «کاغذ اخبار» می دهد بوی نقدِ مسالمت آمیز!
یک زمانی خانه مطبوعات این شهر،انتهایِ کوچه ادیان بود! ابتدای کوچه، معبد زرتشتیان قرار داشت و بعد کنیسه یهودیان و چند قدم بعد کلیسای مسیحیان و مقداری دیگر که راه می رفتی مسجدِ مسلمانان تو را به یگانگی و توحید فرا می خواند و خبرنگاران با عبور از این مسیر آسمانی انگار که قرار بود منادیِ صلح و گفتوگو باشند! جالب اینکه ترتیب این مکان های مقدس ترتیب ادیانِ آسمانی را دارد!
در همان سال ها بود که سردبیریِ یک هفته نامه با رویکردِ ورزشی- اجتماعی را بر عهده گرفتم و برای گفتوگویِ ویژه شماره اول چه کسی بهتر از آیت الله حائریِ شیرازی که امام جمعه وقتِ شیراز بود! هم با یهودیان دیدار می کرد و هم به کلیسا می رفت.تلاش داشت بین همه متدینین تالیف قلوب ایجاد کند و این نگاهِ پر از صلحِ او برای من جذاب بود.
هرگز ندیدم و نشنیدم که در ایام محرم دغدغه اش این باشد که مثلا چرا سرتاسرِ بولوار زند را سیاهپوش نکرده اند! برای او پیامِ امام حسین و حادثه عاشورا و نقشِ زینب در زنده نگهداشتنِ حادثه عاشورا اهمیت داشت و با الهام از کلام زیبای پدرِ بزرگوار حضرت زینب به خبرنگاران توصیه می کرد: نگاه نکنید کی می گوید، ببینید چه می گوید.
با استدلال بر همین کلام مولای متقیان علی (ع) کتاب «زینب پیام آور عاشورا» را به ما هدیه داد و گفت: کتاب را در هنگام بازگشت از سفری در فرودگاه مهرآباد خریداری کردم و در طول پرواز همه آن را خواندم. یکی از بهترین منابع مفید و مستند در مورد حضرت زینب است. به اعضای دفترم دستور دادم نسخه هایی از آن را از ناشر خریداری کرده و بین طلاب شیراز توزیع کنند.
آیت الله حائری به اثر بخشی تصمیم ها اهمیت می داد نه به ظواهر.گفتوگو با کسی که استاد تمثیل بود بسیار سخت و در عین حال جذاب بود.
همراه با سعید نظری به ملاقات آیت الله رفتیم.راستش اولین گفتوگوی تفصیلی ام با علامه ای چون او بود و می ترسیدم که زیر آوارِ کلامِ غرا و نافذش خفه شوم! هرچه در گفتوگو جلوتر می رفتیم تسلطِ او بیشتر و بیشتر می شد و سوادِ اندکِ ما در مقابل اقیانوسِ معرفتِ او رنگ می باخت.
سعی کردیم سئوال ها را کوتاه بپرسیم تا خیلی به دردسر نیفتیم.وقتی در آخرین سئوال از آیت الله پرسیدم: به عنوان یک امام جمعه به خودت نمره چند می دهی؟ پاسخ داد : گاهی که مغرور می شوم صفر!
و من برای او تیتر زدم : آیت الله حائری شیرازی:
*به خودم صفر داده ام* مدیر مسئول هفته نامه که یک بانوی مذهبی بود دعوایم کرد که این چه تیتری است می زنی،هفته نامه را تعطیل می کنند و بیچاره می شویم.از او خواهش کردم آرام باشد این تیتر به نفع آیت الله است و اساسا او شخصیتی ندارد که مبنای کارش بر شکایت باشد.
گفت حتی اگر شاکی نباشد تیتر خوبی نیست گفتم اگر قرار است در اولین همکاریِ مشترک من تصمیم نگیرم از نشریه می روم! مدیر مسئول ناچار به من اعتماد کرد هرچند خودم دل تو دلم نبود و نگرانِ عاقبتِ کار بودم.
هفته نامه با همان تیتر منتشر شد. دولت اصلاحات بر سرِ کار بود و اغلبِ مدیران استان و فعالان سیاسی با دیدنِ تیترِ هفته نامه گفتوگو را واو به واو می خوانند. سید موید موسوی که آن روزها قرار ملاقات های آیت الله را تنظیم می کرد به تلفن همراهم زنگ زد.نامش که بر صفحه گوشی ام افتاد ترسِ عجیبی تمامِ وجودم را فرا گرفت و به ویژه نگران این بودم که امانت دار خوبی برای خانمِ مدیر مسئول( فرزانه طالبی) نبوده ام.
با استرس پاسخ دادم.سید با خنده سلام کرد و کمی از استرس من کاسته شد قبل از اینکه او حرفی بزند گفتم: آقا سید آیت الله ناراحت شدند از تیتری که برایش زدم؟ گفت نه اتفاقا! به من گفت با شما تماس بگیرم و از شما تشکر کنم! گفتم چرا ؟ گفت: آیت الله فرمودند: خبرنگارِ باهوشی بود تیتری برای مصاحبه من انتخاب کرد که همه را وادار کند مصاحبه را بخوانند! همه مصاحبه یک طرف ان تیتر هم یک طرف!
نفسی به راحتی کشیدم و از وسعتِ نگاهِ آیت الله حائری شیرازی لذت بردم.نماینده تام الاختیار ولی فقیه در استان در ارزیابی خود از مصاحبه اش قسمتِ پر لیوان را دیده بود و گلایه ای که نداشت هیچ تشکر هم می کرد! این برخورد حضرتِ آیت الله که بی تردید استاد اخلاق و ادب بود جرات و اعتماد به نفسِ من را بیشتر کرد تا گاهی او را در روزنامه های شیراز نقد کنم و هرگز در برابر نقدهای من موضع گیری نکرد حتی روزی که برخی انتصاب های فامیلی در استان را بی شباهت به حکومتِ عثمان ندانستم باز هیچ نگفت و در جلساتِ صبحانه اش با اصحابِ رسانه عمد داشت من را جفت خود بنشاند تا غیرِ مستقیم یه من یادآور شود: شیراز سرزمینِ ایزدی و دیار ادیانِ آسمانی است.سرزمینی که منادی صلح و اندیشه پویاست.
شیراز دیارِ کاغذِ اخبار است و خبرنگارش باید با ذهنی روشن و سری نترس حاکمانِ دیارش را نقد کند و در عین حال صلح و گفتوگو را ترویج دهد.
شاید وقتِ آن است که بارانِ عشق، نوع دوستی و مردم مداری به آبیِ آسمانِ فارس برسد.
یادداشت از فرزاد صدری، سردبیر خبر پارسی