خبر پارسی – فرزاد صدری – پدیده دین گریزی ،پدیده نوظهوری نیست که در برهه ای از تاریخ متدینین به غار پناه می بردند یا از شهری به شهر دیگر هجرت می کردند.جنس روی گردانی از دین، در دوران معاصر و بویژه در مملکت اسلامی ما با آنچه در تاریخ بشریت و قصص دینی آمده متفاوت است.اگر در عهد دقیانوس و یا در دوره ابراهیم خلیل الله مخالفین دین همان بت پرستان و یا به عبارتی منکران خداوند بودند،روی گردانان از دین در این دوره خدا و اعتقاد به توحید را باور دارند اما وجود پیامبران را نه تنها انکار می کنند بلکه معتقدند پیامبر هرکس عقل اوست! به باور این عده تاریخ پیامبران افسانه ای بیش نیست و هیچ سند تاریخی محکمی مبنی بر اثبات پیامبران وجود ندارد!به باور این گروه از دین گریزان تنها پیامبری که اسنادی از اثبات وی در تاریخ موجود است پیامبر اسلام (ص) است اما نعوذ بالله وجود این شخصیت معنایش اثبات پیامبری ایشان نیست بلکه (نعوذ بالله) پیامبری ادعایی است که او داشته!
در باور این عده معجزه هرگز دلیلی بر اثبات پیامبران نیست که در عصر حاضر نیز دیوید کاپرفیلد با کارهای خارق العاده اش می تواند ادعای پیامبری داشته باشد!
جالب اینکه بر خلاف سایت های مثلا سیاسی اغلب سایت این گروه ها فیلتر نبوده و اگر هم تعدای از آنها فیلتر شده اند همچنان با قوت به فعالیت خود ادامه می دهند و شماره تلفن خود را نیز در سایت درج می کنند!این مسئله نشان می دهدناامنی برای این گروه در حد فیلترینگ سایتشان است!
به گزارش خبر پارسی مدیر یکی از سایت های معروف گروه یاد شده که به نظر می رسد از امنیت بالایی هم برخوردار است در ذیل عکس خود و معرفی سایتش می نویسد: «من روشهای علوم غریبه کارکرده ام و مسائل عرفانی و معنای استاد به این معنا نیست که پرفسورای عرفان داشته باشم. بلکه به این معناست که در حد معمولی مطالعاتی در این زمینه داشته ام..آموزه های سایت بعضا از نوشته ها و دروس دانشگاه حدیث گرفته شده آنچه هم که نظر من بوده را می توانید اگر مشکل دار دانستید با متخصصین مطرح کنید. { شمارهء پاسخگویی به شبهات دینی این است ۰۹۶۴۰-اگر قصد تحقیق داشتید میتوانید با این شماره تماس بگیرید. این هم شمارهء من (فعلا پاسخگوی سوالات نیستم! حوصله ام از تماسهای بیمایه سر رفته شاد باشید) ! تذکر اینکه “به هیچ وجه سوالات شبهات دینی را پاسخ نمی دهم”.(ادعای ایشان ادعای غلطی است چرا که تا مدتی پیش این شبهات را پاسخ می گفت) برای حل شدن مشکلات دینی خود به تلفن مشاورین علوم دینی مراجعه کنید نه شماره من!امیدوارم که بحثهای استدلالی منتج به یقین و علم شود. نکتهء مهم دیگر اینکه به نظراتی که ماهیت بحثی ندارد یا احترام بحث را رعایت نکرده یا نظر شخصی است ترتیب اثر داده نمیشود.اگرسوالتون طولانیه تماس بگیرید یا سوال را تقسیم کنید. در این وب،حرمت اشخاص بر اساس استدلال تعیین میشود نه نامهای بتهایی انسانی!ا من وقت میگذارم تا شما چیزی یاد بگیرید اگر هم بلدید که نیاز به نظر دادن ندارید. مطلب دیگر …مخاطب من در این سایت عقلا هستند. برای اینکه از ورود افراد جاهل به بعضی قسمتهای سایت جلوگیری به عمل آید ،برخی قسمتها رمز گزاری شده تا از دسترسی عوام خارج باشد.»
به باور مدیر سایت یاد شده که مریدانش او را «استاد» خطاب می کنند هر نظریه ای که خلاف عقیده او باشد «نظر» است و البته نظر با «استدلال» متفاوت است، هر چند هیچ دلیل روشنی برای اثبات نظریات خود که آنها را استدلال می پندارد ارائه نمی دهد و هر بحثی غیر از بحث خود را نشات گرفته از «جهل» مخاطبش می داند و مخاطبش را فقط عقلا می داند! در باور وی عاقل کسی است که مرید او باشد و برایش به به و چه چه کند! شما هرچقدر هم تحصیلات دانشگاهی داشته باشید اما نظرات استاد را قبول نکنید «عوام» هستید و از دسترسی به برخی مطالب استاد ممنوع می شوید! اما کافی است بیسواد باشید و به حضرت استاد بفرمائید «صحیح» است! در نظر وی شما قطعا آدم روشنی هستید!
او همچنین زرنگ تر از آن است که خود را با کارد کند بکشد،در مکالمه با شما ۱۸ دلیل با ذکر انواع و اقسام مثال ها می آورد که نه پیامبری و دینی آمده و نه دین و پیامبری رفته ! او حتی پا را فراتر از این مباحث می گذارد و نعوذ بالله قرآن را نقد می کند و تناقضات آن را بر می شمرد و عنوان می کند «چرا در قصه خضر و موسی (ع) خضر کودکی را می کشد به جرم اینکه در آینده کافر می شود در حالی که بر پایه تعالیم قرآن وقتی نفسی گناهی مرتکب نشده نباید وی را به قتل رساند» و البته جناب استاد وقتی محکم بر ذهن مخاطب خود کار کرد می گوید من این ها را نمی گویم مخالفان دین می گویند! حالا چرا ایشان اصرار دارد محکم و استوار نظریات مخالفان دین را ترویج کند بی آنکه خطری او را تهدید کند جای سئوال دارد و به قول ظریفی گاهی در این مملکت شما می توانی اصل و اساس دین را زیر سئوال ببری و خیالت آسوده باشد اما امان از آن هنگام که از امام جمعه روستای بخش فلان شهر دور افتاده گفته باشی بالای چشمت ابروست!
و نکته درد آور آخر اینکه نه تنها مدیر این سایت بلکه بسیاری از دین گریزان مدعی هستند که سال ها نماز شب می خوانده اند و دروس حوزوی را نیز گذرانده و به عبارتی «طلبه» بوده اند! این ادعا که گاهی هم درست است مرا یاد جمله معروف خمینی بزرگ می اندازد که جایی گفته بودند: « خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی های دیگران نخورده است.»
به روشنی پیداست که این عده روزگاری در پیروی از دین «افراط» می کرده اند و امروز گرفتار «تفریط» شده اند.روزگاری همه را اول صبح از خواب بیدار می کردند چون شنیده بودند نماز صبح را باید بلند خواند! و امروز عبادت خدا را در نماز خواندن نمی دانند که خدا را لازم نیست در نماز خواندن ببینیم بلکه خدا را می توان در دستان هنرمند یک پیانیست هم دید! انگار نماز می خوانیم که خدا را ببینیم جل الخالق!
در گفت و گو با چند جوان به بررسی دیدگاه های آنها در مخالفت با دین می پردازم با این توضیح که هنگام گفت و گو با این جوانان برای اینکه راحت حرف بزنند از معرفی خود به عنوان خبرنگار خودداری می کنم!
به بلوار چمران در میان خیل عظیم جوانانی که بی خیال ممنوعیت استفاده از قلیان در اماکن عمومی هستند، می رویم.به بهانه چند پُک قلیان با یکی از آنها دوست می شوم.پُک اول را که می زنم به سرفه می افتم و جوان شلیک خنده سر می دهد! مجبورم پا به پای او بخندم و سرفه کنم!قلیان را از من می گیرد و خیلی شیک طرز قلیان کشیدن را به من می آموزد!پُک های بعدی بهتر می شود!سرم گیج می رود و حالت تهوع دارم.شروع می کنم به بحث.برای احساس نزدیکی بیشتر از محدودیت جوانان می گویم.با استقبال او مواجه می شوم و از موانع جوانان برایم می گوید.بحث که داغ می شود می پرسم نقش دین را در این میان چگونه می بینی؟پاسخ می دهد همه این محدودیت ها نشات گرفته از دین و «قل قل» های عربی است! می پرسم چرا فکر می کند دین فقط معنایش اسلام و به قول او «قل قل» های عربی است! می خندد و می گوید: ساده ای رفیق کدام دین؟کدام پیامبر؟پیامبری ردایی برای تثبیت قدرت است! یاد حرف جناب مثلا استاد می افتم که می گفت: پیامبر هر کس عقل اوست! و البته کجاست جناب استاد که از قلیان کش بلوار چمران شیراز تعریف کند و او را روشنفکر زمانه بداند!
از ابتدای بحث دختری که همراه این جوان است هم با ما همکلام می شود و البته سعی دارد شنونده خوبی باشد.او نیز به تبعیت از پسر جوان می گوید: پیامبر و پیامبری افسانه های تورات و انجیل و قرآن است! من با سیا (نام پسر سیامک است) موافقم .خدا به هرکس عقل داده و هیچ انسان عاقلی نمی تواند باور کند عصایی به اژدها تبدیل شود و یا مرده ای زنده شود!خدایی که من می شناسم عادل است و اگر قرار بود قدرت ماورا الطبیعه به انسان بدهد همه انسان ها را از این قدرت برخوردار می کرد!
می پرسم با این توصیف باید بگوئیم خدا عادل نیست چون مغز برخی از انسان ها باهوش تر عمل می کند و مثلا دانشمند می شوند!
می گوید : نه فرق دارد بعضی ها از مغزشان بهتر استفاده می کنند این موضوع ربطی به خدا ندارد.
می گویم باشد.حالا اگر بعضی ها خدا را بهتر شناختند و طبیعتا بهتر او را عبادت کردند جایزه ای از خدا نمی گیرند؟می گوید نه مگر خدا منتظر عبادت ماست که در قبال آن به ما جایزه بدهد!
می پرسم توگفتی خدایی را که می شناسی عادل است آیا انسان آگاه با انسانی که آگاهی ندارد یا به قول خودت آدمی که بهتر از مغزش استفاده کرده با آدمی که خوب از مغز خود استفاده نمی کند باید نزد خالق یکی باشد؟! می گوید: یرو بابا بذار خوش باشیم و قلیونمون رو بکشیم حوصله بحث ندارم!
آنها را رها می کنم و ترجیح می دهم گفت و گوی خودم را در دنیای مجازی دنبال کنم.آنجا که هر جوان فکر می کند با عضویت در شبکه های اجتماعی آخر فلسفه است!
به یکی از شبکه های اجتماعی سری می زنم صفحه یکی از «جو جو ها» را بار می کنم! یکی از همان الکی خوش ها که معتقد است «دین افیون توده هاست».از همان ها که دین را مترادف «روحانیت» دانسته اند و این قشر را فریبکار و قدرت طلب می خوانند!
می پرسم چرا فکر می کنی روحانیت جمهوری اسلامی فریبکار است؟!
پاسخ می دهد:یک مثال ساده بزنم.همین برنامه «سمت خدا» که تا مدت ها همه برایش غش می رفتند.میهمانان برنامه را ببین،به حرف هایشان گوش کن.همه شان دارند تبلیغ ساده زیستی و قناعت می کنند من به آن می گویم «تبلیغ فقر»! از آنجا که دروغگو حافظه ندارد دقایقی پس از تبلیغ فقر، از سفرهای اروپائیشان حرف می زنند!اسمش را هم می گذارند سفر تحقیقاتی و یا مطالعاتی!آخر آخوند تحقیق و مطالعه اش کجا بود؟!
می پرسم چرا داری مرزبندی می کنی چرا فکر می کنی تحقیق و پژوهش یا به دانشگاهیان مربوط است یا به شبه روشنفکران؟!چرا یک روحانی نباید حق داشته باشد مطالعه و تحقیق کند؟مگر شما و همقطارانتان به دموکراسی قائل نیستید؟چرا هر چیز خوب را فقط برای خودتان می خواهید؟
با فاصله ای طولانی پاسخ می دهد: مسیر بحث را عوض نکن! من می گویم چرا باید کسی که تبلیغ فقر می کند سفر اروپایی برود؟در حالی که شاید فقط ۲۰ یا ۳۰ درصد افراد جامعه تمکن مالی سفر به خارج از کشور را دارند تازه این رقم با احتساب کسانی است که به دلیل اعتقاداتشان سفرهای زیارتی می روند.
پاسخ من البته او را قانع نمی کند اما در جوابش گفتم: فرق است بین توصیه به قناعت و تبلیغ فقر!ضمن اینکه اگر حرفی درست باشد ولو اینکه گوینده اش به آن عمل نکند صورت مسئله پاک نمی شود.اما یک سئوال. چرا مخالفان دین ، دین را به جمهوری اسلامی گره زده اند؟اساسا اسلام یکی از ادیان و البته کاملترین دین است.اما نکته اینجاست که امثال شما هیچ دینی را قبول ندارید!
می گوید : در کتاب شماست که از ادیان دیگر اسم آورده شده!
جل الخالق ! پس تکلیف «تورات» و «انجیل» چه می شود؟تکلیف ادیان دیگر؟
می گوید: کدام دین؟کدام باور؟این چه دینی است که خط قرمزی ندارد؟هرجا هم خط قرمز وجود دارد یا می روند آتش به اصطلاح جهنم را می خرند یا به قول خودشان به گناهشان اعتراف می کنند و همه چی حل می شود؟
می گویم : خوب است لااقل قبول داری که نمی شود هر گناهی را به آسانی خرید!
پاسخم می دهد: اصلا چیزی به نام گناه وجود ندارد خداوند دنیا را با زیبائی هایش برای لذت آفرید!
پس تکلیف اخلاق چه می شود؟
می گوید: اخلاق را شما بزرگش کرده اید.همین که دست شما به خون کسی آغشته نشود و دزدی نکنید و مال کسی را به ناحق نخورید کافی است.در باور من اخلاق یعنی همین!
یاد آیه ای از سوره بقره می افتم که می فرماید: «آنها کر، گنگ و کورند؛ از گمراهی باز نمیگردند». با این وجود به او گفتم: فلسفه دین نیز چیزی جز معرفت شناسی و تعالی اخلاق نیست. پیامبر رحمانی اسلام نیز فرمودند: من برای تکمیل مکارم اخلاقی بشر مبعوث شدم.حالا اگر شما قبول ندارید بد نیست کمی بیشتر پژوهش کنید. از او خداحافظی کردم و ذهنم را به سمت جوانان زیادی بردم که از دین فراری اند.هم آنها که در کوچه و خیابان تعداشان کم نیست.هم آنها که در نشست های فامیلی تندترین موضع گیری ها را علیه دین دارند.هم آنها که قرار بود آینده سازان مملکت اسلامی باشند.
تا یادم نرفته بر روی صفحه این جوجو جمله ای با این مضمون خودنمایی می کرد:
پیشونی حاجی شهر ، پینه بسته
دستان پدرم نیز همینطور !
بزرگتر که شدم ، تازه فهمیدم ، پدرم با دستانش نماز می خواند !
این گزارش را فعلا و در این مرحله با گفت و گویی از مسعود رهبری کارشناس ارشد فلسفه به پایان می بریم. از او خواسته ایم چند سئوال ساده اما اساسی را به ما پاسخ گوید.
رهبری در پاسخ به این سئوال که برخی معتقدند خداوند به نماز ما احتیاجی ندارد و می توان از راههای دیگر نیز شکر خدا را به جا آورد،پاسخ مبسوطی می دهد و می گوید:
نماز صرفاً برای سپاس گزاری از خداوند نیست. یکی از وجوه نماز شکر و سپاس است. نماز مجموعه ای از حرکات و اذکار است که به نحو سمبلیک و مجمل، تمام آرمان های فردی و اجتماعی اسلام را در کوتاه ترین زمان به نماز گزار و دیگران گوشزد می کند.
بشر با عقل خودش شاید بتواند به شناخت اجمالی و اولیه خدا و لزوم ستایش و نیایش با او را دریابد اما قوای ادارکی او ناتوان از این است که بهترین و کوتاه ترین و بی نقص ترین و مطمئن ترین راه اتصال با خداوند را نشان دهد.
به فرموده قرآن، حتی مشرکان مکه هم به وجود خداوند و حتی آفریدگاریِ او باور داشتند اما راه درست ارتباط با او را بلد نبودند. گمان می کردند سنگ و جوب هایی که تراشیده اند می توانند واسطه ها و شفیعان آنها در نزد خدا باشند.
یا به صورت لخت مادرزاد و در حالی که کف و صوت می زدند بر گرد خانه ی کعبه طواف می کردند.
یا در برهه هایی از تاریخ بشر، کودکان و بردگان را در پیشگاه خدایان و معابد قربانی می کردند.کلا تاریخ بشر سرشار از کج روی و انحراف در پرستش است.ما در تاریخ بشر، چندان با بی خدایی رو به رو نیستیم.با انحراف در پرستش و اتخاذ روش های نادرست در عبادت و نیایش روبه رو هستیم.پیامبران هم یکی از اصلی ترین اهداف رسالتشان اصلاح روش های اتصال و ارتباط مردم با خدا بوده است.یعنی ادیان الهی فقط نیامده بگویند که خدایی هست و با اون مرتبط و متصل شوید.بلکه آمده اند راه و الگو و شکل و قالب این اتصال را هم به انسان نشان دهند.شکل ها و قوالبی را به انسان برای ستایش و نیایش معرفی کنند که هم مناسب با شأن انسان باشد و هم متناسب با تنزه و تقدس خدا.و در عین حال حاوی حرکات و اذکاری باشد که بیشترین بار معنایی را داشته باشند و سمت و سو و غایات اساسی زندگی معنوی انسان را بهتر و کامل تر متجلی کنند.
با این مقدمه می توان پاره ای از زیبایی های جای گزین ناپذیر نماز را این چنین فهرست کرد:
در نماز هم خدا با انسان سخن می گوید (قسمت اول سوره ی حمد و هم انسان)
ما هر روز نزدیک به سی بار خداوند را به رحمانیت و رحیمیتش می خوانیم و این یعنی دین ما بر اساس رحمت بنا شده نه بر اساس کینه و انتقام و عضب هر روز در کنار خالقیت خداوند به ربوبیت اون اعتراف می کنیم و خود را به دست تربیت مهرآمیز او می سپاریم.ده بار به خود تلقین می کنیم که فقط او را می پرستیم و هیج تکیه گاه و امید و اتکایی به غیر او نداریم.
ده بار اعلام موضع می کنیم که راه ما همان راه انبیاء و صالحان و شهدا و راستگویان تاریخ است
(صراط الذین انعمت علیهم)
ده بار با آنها که در روی زمین فساد و ستمگری و کفر و بی اخلاقی را در پیش گرفته اند مرزبندی می کنیم
(غیر المغضوب علیهم و لا الضالین)
ما در نماز، هم ایستاده ایم، هم خم می شویم و هم به خاک می افتیم.و این چرخه مدام ادامه دارد.یعنی ایستایی و سکون در مرام ما وجود ندارد.مومن سراسر حرکت و تکاپوست.سراسر حرکت است.اما این حرکت سمت و سویی دارد.سمت و سوی ما قبله است.همان جا که قربانگاه اسماعیل است.
یعنی حرکت ما به سمت رسیدن به مقامی است که حاضر باشیم از تمام تعلقاتمان به خاطر خدا بگذریم.غلام همت آنم که زیر چرخ کبود / ز رنگ هر چه تعلق پذیرد آزاد است
رو به سوی حرم امن الهی نماز می خوانیم یعنی در حیات من و تکاپوی روزمره ی من به کسی آسیب و ظلمی نخواهد رسید.انسانی که نماز می خواند با طبیعت هم باید دوست باشد.خاک و آب و آفتاب برای مومن عزیز و مقدس اند.پس کسی که نماز می خواند به خاک زمین و آب زمین و آسمان آبی و آفتابی اش عشق می ورزد.و آنها را آلوده نمی کند.گفته اند نماز را به جماعت بخوانید و پشت سر امام عادل.یعنی زندگی مومن اگر خیزشی جمعی در جهت عدالت نباشد ایمان او کامل نیست.نماز در جای غصبی امکان ندارد.کوجکترین جزء لباس اگر غصبی باشد نمازت باطل است.یعنی نمی توان مومن بود اما چشم به مال دیگران دوخت.نماز بدون طهارت معنا ندارد.یعنی نمی توان مومن بود و به بهداشت فردی توجهی نداشت.و البته این طهارت ظاهری سمبلی از طهارت باطنی هم هست.یعنی تا از درون طاهر نشوی نمازگزار واقعی نیستی.
خب سوال من این است که کدام عبادت را می توان اختراع و ابتکار کرد در ظرف ۵ دقیقه (مدت معمول یک نماز چهار رکعتی) این همه حرف و سخن و آرمان و آمال را یکجا بیان کند؟این است که می گویم شکل و قالب عبادت هم باید از طرف خداوند معین شود.
پس کاملا درست است که خداوند به نماز ما محتاج نیست.خود خدا هم هم در قرآن گفته اگر همه مردم زمین کافر شوند گردی به دامان خدا نمی نشینداما خداوند برای انسان یک جایگاهی را پسندیده و گفته این جایگاه برای توست من تو را خلیفه و آیینه ی خودم ساخته ام اما این راه را باید خودت بیایی می توانی بیایی و می توانی خودت را بدبخت کنی انسان تنها موجود هستی است که خدا مهارش رو دست خودش داده مهار همه موجودات دست خداست غیر از انسان.این است که میگه ما امانت خودمون رو به کوه و آسمان دادیم نپذیرفت اما انسان قبول کرد که آن را به دوش بکشه.این امانت همان اختیار و مسؤولیت هست.
مسعود رهبری در پاسخ به این سئوال که برخی مخالفان دین معتقدند پیامبر هرکس عقل اوست و اساسا خداوند پیامبری برای هدایت بشر نفرستاده می گوید:
. عقل انسان در قرآن و روایات اسلامی مورد تأیید و تکریم قرار گرفته. حتی قرآن می فرماید هر کسی از عقلش استفاده نکنه از چهارپا کم ارزش تر هست.اما عقل انسان مثل پرنده تیز پروازی می ماند که هرچند در افق های بالایی می تواند پرواز کند ارتفاع و اوج پروازش از یک حدی فراتر نمی روداما آسمان حقیقت خیلی بلندتر از اوج پرواز عقل هست.اینجاست که وحی به عنوان مکمل عقل عمل می کند.و افق هایی رو که عقل نمی تواند به آن برسد برای انسان آشکار می کند.بنابراین وحی نه در مقابل عقل که مؤید عقل و مکمل آن هست.
پیامبران هم آمدند تا از یک طرف انسان رو به پایبندی به آنچه فطرت و عقلش هم حکم می کند تشویق کنند (مثل اخلاقیات) و ساحت هایی از عالم را هم که عقل انسان دستش به آنجاها نمی رسد اما دانستنش برای سعادت انسان لازم هست در اختیار انسان بگذارند.
از این کارشناس ارشد فلسفه سئوال کردم برخی از مخالفان دین می گویند :متدینین اعتقاد دارند وقتی خداوند انسان را آفرید و شیطان به او تعظیم نکرد از درگاه الهی بیرون رانده شد اما در صحبتی تعارض گونه عنوان می کنند شیطان در بهشت آدم را فریب داد! اگر شیطان از بارگاه الهی بیرون رانده شد در بهشت او چه می کرد؟ پاسخ داد:
در مورد آن بهشتی که آدم از آنجا رانده شد مفسران نظرهای متفاوتی دارند.اساسا داستان آدم بیشتر از اینکه تاریخ باشد تمثیلی و سمبلیک است.آن بهشتی که آدم در آنجا بوده همان بهشت موعود نیست.مراد از آن رفاه و آرامش و آسایش و وفور نعمت است که شیطان آدمی را فریب داد و این زندگی را از او گرفت.
البته تفاسیر دیگری هم در مورد بهشت آدم وجود دارد که چون من در این زمینه تخصصی ندارم بهتر است مستقیماً به آثار ایشان مراجعه شود.
خبر پارسی در رویکردی تازه به دین سعی دارد با افرادی که تخصص علوم دینی هم ندارند در مورد دین و دلایل دین گریزی گفت و گو کند.
گفت و گوی بعدی ما با همکار ورزشی نویسمان عبدالصمد ابراهیمی است. گفت و گویی جذاب و متفاوت با یک ورزشی نویس در رابطه با دین گریزی و سئوالات بی شماری که در ذهن مخالفان دین وجود دارد. این گفت و گو به زودی در خبر پارسی منتشر می شود.