خبرپارسی – بارزترین مشخصه حال حاضر در دنیای سیاست غیر دیالوگی شدن است. دریای سیاست اینروزها پرتلاطم است و تنها امواج سنگین حملات است که خودنمایی می کند.
مطلب انتقادی که در خبرگزاری فارس بر علیه مدیران اجرایی استان فارس منتشر گردید بهانه ای شد تا با نوشتن این تحلیل در مرحله اول در مسیر بازگشت به منطق و گفتگو تلاش نمایم و در مرحله دوم به بررسی دلایل احتمالی انتقاد به برخی مدیران اجرایی استان بپردازم. زیرا شرایط امروز نیازمند منطق، گفتگو و مسئولیت پذیریست نه خشم، قهر و مسئولیت گریزی.
در مطلب یاد شده سه موضوع گرانی، بیکاری و نحوه مدیریت شرایط پیش آمده در استان فارس محور انتقادات بود.
لازم است در ابتدا به اطلاعات مرکز آمار ایران رجوع کنیم تا شرایط بیکاری و گرانی در استان فارس را مشخص نماییم. نرخ بیکاری در استان فارس در تابستان ۹۸ معادل ۷٫۸ درصد است که از این لحاظ استان فارس بعد از استان های زنجان و همدان کمترین نرخ بیکاری را در کشور داراست. بررسی تورم دوازده ماهه منتهی به آبان ۹۸ نیز تورم ۳۶٫۳ درصدی را نشان می دهد که بعد از استان قم کمترین نرخ تورم را در استان فارس شاهد هستیم. شاخص فلاکت نیز که نشان دهنده بیکاری و گرانی است در استان فارس ۴۴٫۴ درصد هست که از این حیث نیز استان فارس بهترین شرایط را در میان استان های دیگر دارد و نسبت به میانگین کشور که ۵۳٫۲ است با اختلافی ۸٫۸ درصدی در صدر است. این شاخص ها نشان می دهد نسبت به این دو موضوع نه تنها نقدی وارد نیست بلکه برای پدید آمدن این شرایط که قطعاً نیازمند برنامه ریزی و تلاش منسجم بوده باید قدردان مدیران اجرایی استان نیز باشیم. زمانی ارزش این آمار بیشتر مشخص می شود که بدانیم نرخ بیکاری در سال ۹۱ در استان فارس ۱۶٫۸ درصد بوده و از این لحاظ استان سی ام در کشور بودیم. اگر نسبت به این صعود از قعر به صدر ناراضی هستیم از دایره ی منطق و انصاف خارج شده ایم. در واقع شاید تورم ۳۶ درصدی نارضایتی در ما ایجاد کرده است اما اگر بخواهیم نظری کارشناسانه در این خصوص دهیم نمی توانیم تورم ۴۱ درصدی در کشور را نادیده بگیریم. بعبارتی امکان اینکه تورم دوازده ماهه در کشور ۴۱ درصد باشد اما تورم استان فارس تک رقمی باشد وجود ندارد.
اگر این نوع انتقادات را متٲثر از نزدیک بودن به انتخابات مجلس و تحت فشار قرار دادن مدیران اجرایی در آستانه انتخابات ندانیم دو مفهوم در آن وجود دارد که با اتفاقات اخیر مشترک است. مفاهیم خشم و مسئولیت گریزی، اساساً خشم دلایل متعددی می تواند داشته باشد، زمانی که انتظارات ما برآورده نمی شود خشمگین می شویم، زمانی که امور مطابق میلمان پیش نمی رود، زمانی که ظلمی یا اجحافی در حقمان صورت می گیرد، زمانی که ارزش هایمان مورد هجوم قرار می گیرد و غیره اما مهم ترین عنصر در این فرآیند قربانی بودن است. وقتی احساس می کنیم قربانی هستیم یا بخشی از چیزی در ما قربانی شده است معمولاً به دنبال عامل یا عوامل این موضوع می رویم و اینجاست که بعضی مواقع یافتن این دلایل با فرافکنی نیز همراه می گردد. دلایل اصلی گاهی متٲثر از نقش عاملیت است گاهی تاثیر ساختارهاست و زمانی سازمان ها. درمثلث کارپمن این ضلع، آزارگر یا جلاد نامیده می شود و دو ضلع دیگر مثلث، قربانی و نجات دهنده هستند. کارپمن معتقد است این سه ضلع ثابت نیستند و دائماً نقش ها در حال چرخش هستند. چرخه ی باطلی که خروجی نهایی آن قربانی شدن همه است. در واقع تمامی عناصر موجود در چرخه کارپمن به دنبال مسئولیت گریزی و پیداکردن قربانی جدید برای حمله یا اعمال خشونت هستند. راه خروج ازاین چرخه باطل، پرهیز از خشونت، منطق و مسئولیت پذیری است. به همین دلیل است که این اعتراض به مسئولان استان که با نوعی رفع تکلیف نسبت به وقایع اخیر همراه است ماهیتاً به خود وقایع شبیه است و اگر این انتقاد غیر مستدل اغتشاش نباشد تشویش هست و با نوعی مسئولیت گریزی بدنبال یافتن قربانی جدید برای شروع حملات و منزه دانستن جریان خود است. درحالیکه علم اقتصاد نه تنها مدعای منتقدان را تٲیید نمی کند بلکه خلاف آن را ثابت می کند. کلام آخر اینکه لازم است همچنان عرصه عمومی برای ایجاد بستر گفتگو گسترش یابد و مردم، نهاد های مدنی، احزاب و تشکل ها و مسئولان فارغ از حب و بغض ها سهم خود را در این پدیدار مشخص سازند.