نماد سایت خبر ‏پارسی

غرضی:اصولگراها را به عنوان آدم‌های سیاسی در این کشور قبول ندارم

بعد از ردصلاحیت آیت‌الله هاشمی و مشایی، تاییدصلاحیت مهندس محمد غرضی خیلی شوک‌برانگیز بود، چراکه از نظر سنی او نیز چندان با هاشمی اختلاف سنی ندارد و به‌زعم خودش فقط برای یک دوره ریاست‌جمهوری می‌تواند فعالیت کند.

غرضی که سابقه وزارت نفت در دولت دفاع مقدس و پست و تلگراف و تلفن را در دولت سازندگی دارد، سال‌ها از میدان‌های سیاسی دور بود و حالا به‌گفته خودش به حسب احساس تکلیف و برای پایان‌دادن به نابسامانی‌ها پا به عرصه رقابت نهاده.

در این گفت‌وگو سعی کردم تا کمتر از برنامه‌های او سوالی بپرسم و او هم در طول مصاحبه مادام اسم مرا اشتباه می‌گفت و وقتی به او گوشزد کردم، گفت: «به خاطر خستگی زیاد و انجام چند مصاحبه در روز است.» مصاحبه با غرضی در شرکت «مشانیر» که قبلا متعلق به وزارت نیرو و سپس وزارت دفاع بود، انجام گرفت؛ شرکتی که پس از خصوصی‌سازی، بیشتر سهامش توسط تعاونی «حسایار» سپاه خریداری شده است.

شما سال‌ها از فضای سیاست دور بودید کجا بودید و چه‌کار می‌کردید؟
من حدود ۷۲ سال سن دارم و ۶۰ سال است که به‌شدت دنبال کار اسلام، انقلاب و ایران هستم و هرگز از آن غافل نشده‌ام. در سال‌های ۱۳۲۸ تا ۱۳۵۷ که با حضرت‌امام به ایران آمدم خیلی فعال سیاسی بودم، شماها در آن زمان نبودید؛ من در گذشته وزیر و وکیل بودم، خیلی کار کردم، یک سازمان عظیم تحت عنوان سازمان نظام‌مهندسی در کشور درست کردم که بزرگ‌ترین دستاورد این ۲۰سال است و در این سازمان فعالیت فراوانی کردم اما از انظار عموم دور بودم چون اصلا خوشم نمی‌آید که در انظار باشم.

بعد از اینکه از وزارت پست و تلگراف و تلفن کنار رفتید به چه کاری مشغول بودید؟
امام گفتند غرضی برای نخست‌وزیری خوب است دولت‌ها از من دعوت کردند و دولت‌های بعدی هم که دعوت نکردند، من خواستن آنها را کسرشأن می‌دانستم و کار خودم را انجام می‌دادم.

شخصا در این سال‌ها به چه کاری مشغول بودید؟
سازمان نظام‌مهندسی کشور را برنامه‌ریزی می‌کردم و تشکیل می‌دادم و برای اداره کشور تصمیم‌گیری‌ها را با متن جامعه تطبیق می‌دادم. حرف امروز من حرف یک‌روزه نیست؛ من سال‌ها مطالعه کردم، در جلسات متعدد شرکت کردم، نقص‌های دولت‌ها و سازماندهی‌ها را می‌دیدم و بررسی می‌کردم.

یعنی می‌توانیم بگوییم در این مدتی که از میادین سیاسی دور بودید کار کارشناسی می‌کردید، چرا در این دوره کاندیدای ریاست‌جمهوری شدید؟
من خودم را به عنوان فردی که در این اجتماع و کشور زندگی می‌کند نسبت به امور اجتماعی مسوول و متعهد می‌دانم و در جایی که لازم است عکس‌العمل نشان می‌دهم.

چرا حالا آمدید؟
خیلی ساده است. من دیدم کشور و جامعه به دلیل مسایل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در یک بحران طولی و عرضی قرار گرفته‌ و گفتم حالا که شرایط سخت است موقع آمدن است چون در شرایط آسان هر کسی می‌تواند کار کند.

رقبای خود را در چه حدی می‌بینید؟
احساس نمی‌کنم رقبایم به غیراز روش گذشته بتوانند عمل کنند و به روش جدیدی روی بیاورند، چون خود اینها محصول روش‌های گذشته هستند. برای همین وقتی از من پرسیدند که به نفع کسی کنار می‌روم یا نه؟ من گفتم که نفعی در این عزیزان نمی‌بینم تا کناره‌گیری کنم.

با اینکه عضو موتلفه هستید چرا موتلفه از شما حمایت نکرد؟
من هرگز با هیچ‌کس همدم نبودم. روزنامه‌نگارها به دلیل سیاست کارشان اشخاص را به گروه‌های مختلف متصل می‌کنند، مثلا از اول می‌گفتند که این با طیف راست است و چون با عسگراولادی نشست و برخاست دارند، پس با آنهاست

اتفاقا تاکید من هم روی شخص عسگر اولادی است.
اما نه؛ من اصلا با عسگراولادی کاری ندارم. من با مرحوم‌بهشتی از قبل از انقلاب کار می‌کردم. ایشان بعد از انقلاب از من خواست که در حزب (جمهوری اسلامی) کار کنم. من گفتم به دلیل گرایش شما به حزب با شما کار نمی‌کنم. در جلسه‌ای من ضد تحزب صحبت کرده بودم که ایشان برای من پیغام فرستادند و گفتند که شما ضد تحزب هستید، می‌ترسید و ضد حزب صحبت می‌کنید و من جواب دادم بله من با حزب مخالف هستم.

یعنی شما با مرحوم بهشتی دچار چالش شدید؟
بله، ما از اول هم دچار چالش بودیم.

حتی قبل از انقلاب؟
بله، چون من کار تفنگداری و تیراندازی می‌کردم و ایشان کار فرهنگی می‌کردند. ما از دو طیفی بودیم که نسبت به بعضی چیزها مثل رابطه با آمریکا باور متفاوتی داشتیم؛ من سخت می‌گفتم که باید آنها بروند وگرنه نمی‌شود کار کرد و بعدا توده‌ای‌ها، فدایی‌ها و نهضت‌ملی‌ها هم همین را گفتند. من می‌گویم «سایه سیاست خارجی مستدام نباد» وگرنه مثل ترکیه می‌شدیم که زمانی آمریکا از آنها حمایت می‌کرد و الان از آنها می‌خواهد علیه سوریه بجنگند. هزینه شبکه «پاتریوت» چندصد‌میلیارددلار است و جیب فقرا را خالی می‌کند که چه بشود؟

حاج‌آقا شما طفره می‌روید. من پرسیدم چرا موتلفه از شما حمایت نمی‌کند.
من از اول هم با آنها نبودم و رابطه سیاسی نداشتم چون آنها با مرحوم بهشتی بودند و حزب داشتند. چرا گفتی طفره رفتی؟ دلم را سوزاندی. معلوم می‌شود که حواست به من نیست. من در عمرم عضو هیچ دسته و گروهی نبودم.

یعنی شما هیچ گرایش سیاسی نداشتید؛ مثل چپ یا راست؟
آدمی که سیاست را می‌فهمد این تقسیم‌بندی‌ها را قبول ندارد. گرایش من نوعی تمایل است و بدون شناخت از سیاست که نمی‌شود کار کرد و سیاست هر کشور، انعکاس استعداد مردم آن کشور است.

گرایش شما به سمت اصولگراها بیشتر نیست؟
نه، اصلا من اصولگراها را به عنوان آدم‌های سیاسی در این کشور قبول ندارم چون آنها جامعه را بخشی نگاه می‌کنند.‌ای داد بیداد. ببینید، انقلاب متن دارد و اینها می‌گویند ما از متن انقلاب هستیم و در متن هستیم در حالی که اگر در متن باشند طرفدارهای خود را با دو دوره حکومت از دست نمی‌دهند و خود را به آسمان وصل نمی‌کنند.

منظور شما آقای احمدی‌نژاد است؟
من هر دو را می‌گویم. آقای خاتمی هم اینگونه بود. ایشان هم با نوری سر کار آمد و از ته چاه درش آوردند.

منظور شما ناطق نوری است؟
بله ناطق.

اما سیدمحمد خاتمی فرق داشت. ایشان شناخته‌شده بود و زمانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی بودند، به‌غیراز مدیرمسوولی ایشان در روزنامه کیهان.
بله. درست است اما ایشان هم همینطور بود. ایشان با آقای هاشمی دعوا داشتند و آقای هاشمی از من خواست که ایشان را برگردانم. آقای خاتمی به من گفت اگر به‌اندازه آقای نوربخش مرا حمایت می‌کند می‌آیم اما من مخالف این نگاه بودم. گفتم مردحسابی تو یک وزیر هستی و از طریق قانون باید عمل کنی و اگر بخواهی رییس‌جمهور از تو حمایت کند همان بهتر که بروی و… من هرگز از قدرت سیاسی به نفع کارهای اجرایی بهره نخواهم گرفت. می‌بینی الان همه خود را صاحب انقلاب می‌دانند مثلا یک‌روز حزب مصباح صاحب می‌داند و یک‌روز جبهه ملی، جبهه مشارکت، جبهه آزادی که همه اینها روزی قدرت داشتند اما الان همه در حاشیه‌اند. اینها به‌جای اینکه اعتبار نظام را بالا ببرند؛ اعتبار نظام را پایین آوردند. اینها همه در حاشیه هستند. مردم ما برای انقلاب ۹۸‌درصد رای دادند و الان همه از حمله آمریکا می‌ترسند. چرا آمریکا آن موقع حمله نمی‌کرد، چون رای مردم ۹۸‌درصد بود و ما باید آن را بررسی کنیم که چرا الان کم‌شده؟

منظور شما مشارکت مردمی است؟
نه. شما جواب بدهید مگر ما ۹۸‌درصد رای نداشتیم.

منظورتان رفراندوم جمهوری اسلامی است؟
بله برای انقلاب اسلامی بود که مال مردم بود. انقلاب مال مردم است؛ اما بعدا مردم به فرهنگ خود رفتند و گروه‌ها به فرهنگ خودشان و باید با فرهنگ ایرانی-اسلامی با اینها تعامل کنید، عده‌ای حلال و حرام می‌کنند و خلاف آن عمل کرده‌اند مثل مساله اقتصادی که خلاف گفته خود عمل می‌کنند؛ خوب اگر مردم بخواهند به اینها رای بدهند که نمی‌شود. در واقع اینها هستند که بیش از ۴۰-۳۰‌درصد آرای مردم را ندارند برای همین هم هست که می‌ترسند آمریکا حمله کند.

آقای مهندس در کشور یک‌سری افراد هستند که رای خاکستری دارند، ما چطور می‌توانیم آنها را پای صندوق‌های رای
بیاوریم و برای شرکت در انتخابات ترغیب کنیم؟
باید به متن مردم و انقلاب برگردیم.

فکر می‌کردید که شما را تاییدصلاحیت کنند؟
نه. فکر نمی‌کردم تاییدصلاحیت بشوم.

چرا؟
من برای خودم این قضیه را حل کرده‌بودم که اگر تایید نشوم یک نظام اسلامی من را تایید نکرده.

و اعتراض نمی‌کردید؟
نه.
بعد از ردصلاحیت آقای هاشمی و مشایی تاییدصلاحیت شما به دلایلی خیلی شوک‌برانگیز بود؛ چون فاصله سنی شما با آقای هاشمی خیلی نیست.
من به دو دوره فکر نمی‌کنم و به یک دوره فکر می‌کنم.

خب بگذریم. این طرح شما (۱+۵۵) همان طرح تلفن زمان وزارتتان نیست؟
چرا. آن موقع می‌گفتم ۵۵=۱ یعنی اینکه من یک‌سال به اندازه ۵۵سال کار کردم و الان می‌گویم ۱+۵۵٫ یعنی اینکه ۵۵‌میلیون نفر رای دارم. یک نفر از من پرسید مگر رای‌های خودت را شمردی و من جواب دادم نه این شعار همه هست و مگر خود شما مشکلت تورم نیست؟
اما ما ۵۵‌میلیون نفر نداریم که دارای شرایط رای‌دادن باشند؟
بله. گفتم من این آمار را از رسانه‌ها گرفتم. من از حرف خودم برنمی‌گردم؛ آنها سن رای را یک‌سال پایین بیاورند درست می‌شود… (می‌خندد)
در مورد وقایع ۸۸ چه نظری دارید؟
من از دو واقعه حرف می‌زنم که یکی در ۷۸ و یکی در ۸۸ اتفاق افتاد. در دولت آقای هاشمی ارز ۱۵۰ تومان بود و وقتی ایشان رفتند ۴۵۰ تومان شد و در دولت خاتمی هزارتومان شد. مردم به دلیل تورم به خیابان ریختند. سال ۷۸ غیرسیاسی بود و کاملا اجتماعی بود.
اما آغاز مساله به خاطر بسته‌شدن روزنامه «سلام» بود.
نه. مردم به روزنامه «سلام» اعتراض نکردند، مردم به تورم اعتراض کردند. آن یک جرقه بود.
و سال ۸۸؟
با آمدن احمدی‌نژاد سکه ۹۰هزار تومانی، ۴۰۰‌هزار تومان شد و مرغ هزارو۴۰۰تومانی، چهارهزارتومان.
نظرتان در مورد حوادث پس از انتخابات چیست؟
آن راهپیمایی سکوت علیه احمدی‌نژاد بود نه حمایت از موسوی و کروبی.
با من کمی مهربان باش. چشم! آخرین کتابی که خواندید چه بود؟
نسل من با سه چیز آشنا نشد. ما با مطبوعات آشنا نشدیم و روزنامه را مظلمه می‌دانستیم و از مطبوعات بیزار بودیم. یک روزنامه در خانه من و پدرم نبود و با ورزش هم آشنا نبودیم و از در سینما رد نمی‌شدیم. ورزش را تخریبی و مطبوعات را عنصر تحمیلی می‌دانستیم و هنوز اینطوری هستم و وقتی مطبوعاتی‌ها جلویم سبز می‌شوند بدنم می‌لرزد.
البته شکر خدا الان و در مواجهه با من لرزش ندارید. شاید قبل از انقلاب به شما اینگونه القا شده بود اما بعد از انقلاب چرا؟
القا نشده، من هروقت هرچه گفتم برعکس آن چاپ شد من هنوز رسانه‌ها را عامل صالح تشخیص نمی‌دهم و از آنها می‌ترسم و به‌ورزش نزدیک نمی‌شوم هرچند که عظمت اجتماعی دارد و جوان‌ها را به‌کار می‌گیرد و مدام می‌پرسم فایده آن چیست؟ در نهایت اگر به طول عمر مردم کمک کند با آن موافق هستم سینما این عنصر عظیم فرهنگی چه اثر اجتماعی دوام‌داری در جامعه گذاشته است؟ به‌جز اینکه فقط چهار نفر معروف شدند مثل فرهادی که اینجا کار را یاد گرفته و آنجا پولدار شده و اما آموزش‌وپرورش از دوره رضاشاه تا الان معتقدم که به‌درد نمی‌خورد؛ چون یکسری محفوظات را به خورد ملت و جوان‌های ما داده. جوان‌های خارجی در ۱۹سالگی صاحب کار می‌شوند و مال ما تا ۳۰سالگی بیکار است.
قبل از انقلاب سینما نرفتید؟
من قبل از انقلاب فیلم گاو را ‌دیدم و بعد از انقلاب هم نه.
یعنی حتی یک‌بار سینما نرفتید؟
چرا رفتم و گاهی شب تا صبح آنجا خوابیدم از ترس ساواک و چون سینما خلوت بود مسوول‌سینما با ما و خوابیدن ما در آنجا کاری نداشت.
یعنی چشمتان را می‌بستید؟
شما من را درک نمی‌کنید. من بدنم می‌لرزید وقتی اینها را می‌دیدم که مغایرت با دین و فرهنگ داشتند و یا چطوری باعث بی‌بند و باری می‌شد.

بعد از انقلاب چی؟
فیلم «کلاه قرمزی» را دیدم و یک‌بار بچه‌ها خواستند بروند و من هم از آنها خواستم که بروم که گفتند به درد تو نمی‌خورد.

الان که با رسانه‌ها آشتی کرده‌اید؟
نه. من «آرمان» (چپ تند) و «کیهان» (راست تند) را که تند و تیز است می‌خرم و فقط تیتر آن را یک نگاه می‌اندازم و می‌فهمم در مملکت چه خبر است؛ یعنی روزنامه‌های نیش‌دار را می‌خوانم و می‌فهمم که چه سیاستی دارند. «شرق» خیلی سیاست تند و تیزی ندارد و من وقت ندارم همه را بخوانم.
آخرین کتابی که خواندید چه بود؟
من تا سال ۴۲ هر مکتب عرفانی و فلسفی، مارکسیسم، را می‌دیدم و به عنوان مثال حکمت در اروپا… .
سیر حکمت در اروپای فروغی؟
بله؛ و از سال ۴۲ به این‌طرف جز کتاب‌های تاریخی و قرآن چیزی نخواندم. کتاب‌هایی که اخیرا منتشر می‌شود دایم فهرست‌شان را می‌بینم ولی هرچه می‌خواهم که خودم را با مطالب آن آشنا کنم نمی‌شود چون با دستاوردهای خودم مغایرت پیدا می‌کند. مثل شعرنو که هرچه فکر می‌کنم نتیجه اجتماعی‌اش چیست؟ متوجه نمی‌شوم و اثر بادوامی در داخل ندارد و جذب آن نمی‌شوم اما مخالفان نظام با آن آشتی دارند و می‌بینم در آنجا اثر داشته یا کتابی در باب اقتصاد نوشته شده بود که وقتی از نویسنده آن چند سوال در مورد اقتصاد ایران کردم دیدم به مسایل اقتصادی ایران جواب نمی‌دهد. در فلسفه هم همینطور… و آیا این راه درست است و این کار درست است. ببین مرشدی‌جان هر چیزی که به دستت می‌رسد و می‌بینی مفید است را بده من بخوانم… من بیکار هستم… .
اما شما گاهی زندگینامه‌های‌ سیاسی را هم تورق می‌زنید…
بله… اما آنها هم جز تعریف از خودشان که ما همه‌کار برای انقلاب کردیم، ندارند؛ و ما می‌خواهیم چیزی برای آینده بگذاریم و این راه درستی است.
می‌گویید که با رسانه آشتی نکرده‌اید آن‌زمان که وزیر پست و تلگراف بودید نشریه گل‌آقا معمولا کاریکاتور شما را روی جلد چاپ می‌کرد، اعتراضی نمی‌کردید؟
نه. من مرحوم صابری را از چشمانم بیشتر دوست داشتم و فقط یک‌بار اول سوره مومنون را برایش خواندم و خندید و گفت نخوان. بعد از فوت ایشان فرزندش از من حلالیت طلبید و من گفتم نه بابا، همین که طنز من برای شما نان می‌شود کافی است و من حلال کردم؛ من خودم را در توسعه خلاصه کرده بودم و گل‌آقا هم‌زندانی من و دوستم بود؛ یا علی لاریجانی هزارو۵۰۰ بار عروسک من را از تلویزیون نمایش داد و تمام مشکلات کشور را بر سر من پیاده کرد.
و الان رابطه شما با لاریجانی چطور است؟
من فرد عادی جامعه هستم. با ایشان کاری ندارم و رابطه سیاسی با هیچکس ندارم.
شما در نشست پنجم‌خردادجاری گفتید که این صدسال گذشته اسلامیت نظام از بین رفته است؟
بله.
یعنی ۳۵ سال انقلاب را هم شامل می‌شود؟
بله. ظرف صدسال گذشته هر حاکمی که دست در جیب مردم کند مسلمان نیست و این نه با جمهوریت و نه با اسلام کارش سازگاری ندارد و حرام است زیرا مال مومن مثل خونش است و دست در جیب‌کردن فقرا شرعی نیست.
آقای مهندس؛ درباره برنامه هسته‌ای کشورمان بگویید، نه درباره برنامه‌تان.
برنامه هسته‌ای ایران فنی نیست، سیاسی است. ما رفتیم دکانی باز کردیم دو تا چیز درست کردیم و آمریکایی‌ها می‌گویند شما بمب‌اتم می‌سازید و ما می‌گوییم نه و آنها می‌گویند قبل از اینکه بمب اتم درست کنی باید بزنیم ما می‌گوییم ببخشیندا، اما ما اجازه این کار را به شما نمی‌دهیم.

منبع:شرق

خروج از نسخه موبایل