شیرازهمیشه با القابی چون پایتخت فرهنگی، مهد تمدن، شهر فرهنگ وادب، شهر گل و بلبل و دیار مهربانی یا با نام مشاهیری که در این خاک پاک آرمیده اند نامیده شده اند .
صفت ها و القاب و نسبت هایی که به شیراز جنت فراز داده شده است همه مبتنی بر واقعیت های انکار ناپذیری بوده که در طول تاریخ در این دیار بروز کرده اند، جمع تمامی محاسنی که در خصوص شیراز بیان می شود از این شهر “پایتخت فرهنگی” را می سازد، لقبی که به قول رئیس شورای شهر شیراز، نه کسی می تواند از آن بگیرد و نه کسی می تواند به آن بدهد، زیرا تنها شیراز است که با این همه داشته می تواند پایتخت فرهنگی نامیده شود .
وجهه های فرهنگی، ادبی، هنری، تاریخی، مذهبی و طبیعی است که سبد پایتختی فرهنگی شیراز را پر و پیمان می کند و موجب می شود که این شهر بدون رقیب و یا دست کم با فاصله بسیار زیادی نسبت به رقبای خود بر فراز قله افتخار بایستد و خودنمایی کند .
“نمایش” یکی از آن وجهه های هنری است که هم پای دیگر نقاطی که شهره به این هنرند در شیراز هم به اشکال مختلف و تنوع زیاد بخوبی دیده و اجرا می شده است .
نمایش به زبان های مختلف، خواسته های مردم را در قالب طنز، تراژدی و یا موزیکال بیان می کرده است و نمایش عروسکی یکی از این روش های بیان خواسته های مردم بوده که در شیراز در قالب شخصیت هایی چون “جی جی بی جی” یا “پهلوان کچلک” که بومی شیراز هستند به روی صحنه می آمده است .
رامین شه منش، کارگردان، فیلمساز، مستند ساز و کارشناس شیرازی این رشته معتقد است، نمایش های سنتی از جایی پیدا می شود که خواستگاه های اجتماعی بروز می کند، یعنی اینکه مردم نیاز پیدا می کنند برای بروز بخشی ازاحساسات خود به هنر روی آورند و این خواست گاه ها هر چه فانتزی تر باشد، یعنی ما به سمت فانتزی برویم و غیر واقعی تر بشود، این احساسات، آمال و آرزو ها را بهتر می توان در قالب هنر نشان داد .
او می گوید: مسلما در مقطعی از تاریخ ما، یک سری اتفاقاتی افتاده است که مردم دوست داشتند این آمال و آرزو ها از طریق خرده نمایش های فانتزی مانند نمایش عرسکی، خیمه شب بازی و یا سیاه بازی نمایش داده شود ودر این میان عده ای بوده اند که به نسبت مردم عادی از هوش متفاوت تری برخوردار بودند و این خواست مردم را درک کرده اند، لذا آمده اند این خواسته مردم را به شکل این خرده فرهنگ ها نشان داده اند .
شه منش اعتقاد دارد که این خواستگاه ها به قرن چهارم یا پنجم بر می گردد و شاید خیام جزء اولین کسانی بوده که آمده و تاریخ نمایش عروسکی را اعلام کرده، آنحا که می گوید:
ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز از روی حقیقتی نه از روی مجاز
یک چند درین بساط بازی کردیم رفتیم به صندوق عدم یک یک باز
این صندوق شاید همان صندوق های خیمه شب بازی های خودمان باشد، که عروسک گردان ها شخصیت های عروسکی خود را از درون صندوق ها بیرون می آوردند و پس از اجرای برنامه آنان را به درون صندوق ها برمیگرداندند، شاید بشود گفت این بخشی از تاریخ نمایش عروسک گردانی ماست .
این کارگردان سینما و تئاتر می گوید: در شیراز تاریخ دقیق مشخصی از نمایش “جی جی بی جی” یا “پهلوان کچلک” نداریم، نسخه ها یا عروسک های زیادی وجود دارد، نسخه ایی که به فراخور وقایع تاریخی دگرگون شده اند .
رامین شه منش معتقد است، خواسته های اجتماعی متون نمایش ها را تغییر میدهد، بگونه ای که بسته به چگونگی رخداد های اجتماعی سیاسی و مذهبی متن ها تغییر پیدا می کند، مثلا داریم که در دوران پهلوی دوم متن ها دگرگون شده اند به روز می شود و از اوضاع اجتماعی آن زمان استخراج می شوند .
این مستند ساز جوان شیرازی در خصوص اینکه چه کسانی این نمایش ها را اجرا می کردند، می گوید: معمولا در شیراز مطرب های دوره گرد که بیشتر یهودی ها بودند این نمایش ها را اجرا می کردند البته بعدها دیگران هم می آیند و کار می کنند مانند آقای کرامت حقیقی یا آقای جوانمردی، جزء همان مطرب های دوره گرد و یا بهتر بگوییم گروه های نمایشی بودند که به اجرای این گونه نمایش ها می پرداختند ولی اوایل یهودی ها این کار را انجام می دادند .
او مناسبت اجرای نمایش ها را بیشتر اعیاد، جشن ها و عروسی ها عنوان می کند و می افزاید: مثلا روز عروسی گروه های سیاه بازی روی تخته چوب هایی که روی حوض های وسط حیاط انداخته می شد تا همه مهمانان بتوانند در اطراف ایستاده و نمایش را به خوبی ببینند به اجرای برنامه سیاه بازی می پرداختند و به همین دلیل به نمایش های رو حوضی یا تخته حوضی معروف شده اند .
شه منش در ادامه به کتاب “نمایش در ایران” استاد بهرام بیضایی اشاره می کند و می گوید: استاد بیضایی در این کتاب به این موضوع (سیاه بازی و نمایش رو حوضی) به خوبی یاد می کند و توضیح می دهد .
او زمان اجرای نمایش های عروسکی را روز بعد از عروسی که برنامه گروهای سیاه باز تمام می شد، عنوان می کند و می گوید: در این روز مطرب ها، موسیقی اجرا می کردند و یا گروه های عروسکی، یعنی همین گروه های “جی جی بی جی” به اجرای برنامه می پرداختند که همان پا تختی خودمان گفته می شود .
وی یکی از کاربردهای بسیار جالب اجرای نمایش های عروسکی را در مراسم ختنه سورون بچه ها عنوان می کند و می گوید: مراسم خته سورون برای کودک ختنه شونده بسیار دردناک بود، لذا والدین با دعوت از گروه های نمایشی عروسکی تلاش داشتند تا با اجرای نمایش خنده دار اندکی از درد و ناراحتی کودکشان بکاهند از این رو گروه به اجرای نمایش می پرداخت و بدینگونه کودک مورد نظر را از آن حال و هوا بیرون می آوردند و مراسمی شاد و مفرح برگزار می شد .
کاربرد این گروها این بود که صبح روز عروسی می آمدند و با ورودشان به خانه، همسایه ها نیز می آمدند که اگر زمستان بود نمایش در سه کنج اتاق و اگر هم تابستان بود که گوشه حیاط با نصب پرده ای مخصوص به نام پاراوان بساط نمایش پهن می شد .
معمولا گروه تشکیل می شد از یک عروسک گردان و دونفر پاخیمه ای که عروسک گردان علاوه بر به حرکت در آوردن عروسک ها صدای آنان هم با ابزاری به نام سوت سوتک یا سفیر که از جنس فلز برنج و تکه چرمی به نام تیماج ساخته شده در می آورد .
سفیر صدای زیر خاصی داشت و تمام جذبه نمایش به همین صدا بود که البته برای همگان قابل فهم نبود و به همین دلیل یکی از دو پاخیمه ای ها به نام بابا وظیفه ترجمه صدای عروسک ها هم به عهده داشت و همزمان تنبک هم می زد ونفر دوم پا خیمه ای با تار یا کمانچه او را همراهی می کرد .
هر گروه که از امکانات مالی بهتری برخوردار بود فرد دیگری به نام صندوق کش نیز به همراه داشت که وظیفه حمل صندوق را به عهده داشت و در مواقعی هم به عروسک گردان کمک می کرد .
شه منش می گوید که در آن زمان موضوع داستان نمایش های عروسکی برگرفته از مسایل روز اجتماعی و حتی در مواقعی موضوع و داستان، همان عروسی بود و البته این بیشتر در زمان هایی صدق می کرد که داماد شغلی خاص داشت که دست مایه داستان می شد و به طنز بیان و اجرا می شد .
اما چند داستان هم داشته اند که معمولا همیشه اجرا می شد و جی جی بی جی و پهلوان کچلک همیشه پای ثابت نمایش بوده است، در این میان داستان پهلوان کچلک بیشتر مورد اقبال قرار می گرفت .
او در ضمن نحوه اجرای نمایش را در شیراز متفاوت می داند و می گوید: این نمایش در اینجا به روش دستکشی اجرا می شد که عروسک گردان پایین تر از عروسک ها قرار می گرفت و از زیر، آنان را هدایت می کرد، این روش مختص شیراز بوده است، در دیگر نقاط مانند تهران عروسک ها با نخ گردانده می شد و عروسک گردان از بالا عروسک ها را هدایت می کرد .
نمایش با یک پیش پرده آغاز می شد و خواندن شعری با این مضمون؛
گلبهار عزیز دلم، مه آسمونی
اینجایی نگار قشنگ، دو ابرو کمونی
گر بخوی یکی بگی و یکی بپرسی
می زنم به توی سرت با لنگه اورسی
نومدی نومدی خو تو دیدم
هر گلی بهتر سی تو چیدم ….
پس از آن دو عروسک جارو کش می آمدند برای تمیز کردن که در این بین قطعات طنز و شیرینی را به اجرا می گذاشتند و موجبات شادی و خنده مردم را فراهم می کردند، مبارک هم عروسک دیگری بود که جزء شخصیت هایی بود که در داستان های فرعی به صحنه می آمد، برای خنداندن مردم و در پایان همگی در نبرد قلی خان و دیوها او را همراهی می کردند .
این کارگردان نمایش های عروسکی سپس داستان نمایش در شیراز را بدین گونه روایت می کند که قلی خان به عنوان شخصیت اصلی داستان عاشق دختری به نام روح انگیز بود که در قصر دیوی به نام “آوروره” زندانی شده بود و قلی خان برای بدست آوردن و نجات او می بایست طلسم آوروره را که بر گردنش آویزان بود بشکند تا روح انگیز آزاد شود .
قلی خان (پهلوان کچلک) برای این منظور باید ابتدا از سد سه دیو به نام های الهاک، سرخاب و سمندون یعنی دیو دوشاخ، سه شاخ و چهار شاخ که محافظین قصر آوروره بودند می گذشت و قلی خان برای رسیدن به این هدف با بابا مشورت می کند و بابا به او می گوید باید ابتدا ورزش کنی و قوی شوی تا بتوانی از پس دیو ها بر بیایی، لذا در این زمان قلی با ابزار مینیاتوری زورخانه اعم از میل، کباده و تخته شنا که با ظرافتی مثال زدنی ساخته شده بود، و ضرب آهنگ های رزمی و حماسی که در دستگاه ۴ گاه و توسط بابا و نوازنده دوم نواخته می شد و شور حالی خاص را به مراسم می داد به ورزش می پردازد.
قلی خان پس از ورزش قوی می شد و به جنگ دیو اول می رفت و با چوبی به نام “سه ترک” که با اره شکاف هایی روی آن داده شده بود و در واقع ابزار جنگی قلی خان که حالا دیگر “پهلوان کچلک” نامیده می شد، بود و هنگام زدن به بدن دیو اول صدای زیادی ایجاد می کرد او را مغلوب می کند .
به همین ترتیب دیو دوم و سوم را شکست می داد و به “آوروره” می رسید و پس از بیرون آوردن طلسم از گردن دیو، آن را می شکست و آوروره دود می شد و از بین می رفت و روح انگیز نجات پیدا می کرد .
در پایان هم مراسم جهازبرون با خواندن واسونک و نواختن موسیقی مخصوص مجلس را به نهایت شادی می رساند .
رامین شه منش، مهدی فقیه را اولین کسی می داند که با ایجاد تغییراتی، نمایش عروسکی را از قالب مطربی درآورد و تبدیل به نمایشی صحنه ای کرد، او داستان ها را تغییر داد و شاخ و برگ های اضافی را از آن زدود، تا دهه ۷۰ کسی به جز مهدی فقیه در این مسیر گام برنداشت .
شه منش که خود پژوهش های زیادی را در خصوص نمایش های عروسکی انجام داده می گوید: ما در سال ۱۳۷۴ گروهی تشکیل دادیم و پس از تحقیق و پژوهش های بسیار زیاد سال ۷۵ نمایش عروسکی شیراز را با سبک سیاقی نو به جشنواره بردیم .
پس از مهدی فقیه شاید به جرات بگویم که ما اولین گروهی بودیم که با حذف اضافات داستان جی جی بی جی و پهلوان کچلک به این کار اقدام کردیم و نمایشی نو را به روی صحنه بردیم .
ما قصه را دراماتیزه کردیم و از آن شکل پراکنده گویی وتکه تکه بودن نجات دادیم، یک پیشینه برای قلی خان تعریف کردیم که ابتدا اصلا پهلوان نیست و بعد از قوی شدن و کشتن دیو این لقب (پهلوان کچلک) را از بابا دریافت می کند .
نمایش در جشنواره ۲۵ اجرا می کند که ۵ اجرای تهران با اقبال زیادی از سوی تماشاگران روبرو می شود و پس از آن نیز ۲۰ اجرا در شیراز که آن هم با استقبال خوبی روبرو شد .
از جمله کارهای جدیدی که گروه ما نجام داد این بود که با ساختن چندین سفیر با صداهای گوناگون، برای هر عروسک یک صدای مخصوص به خود را ایجاد کردیم، بر خلاف گذشته که همه عروسک ها از یک صدا بایک فرکانس برخوردار بودند، حالا عروسک هر شخصیت، صدای مخصوص به خود را داشت .
علاوه بر آن در نمایش به شیوه ابداعی گروه ما به جای دو عروسک که همیشه در صحنه بودند امکانی فراهم شد که تا ۱۸ عروسک و شخصیت همزمان روی صحنه باشند .
باید یادآور شد که پایتخت فرهنگی بودن تنها در این خلاصه نمی شود که از گذشته یاد کنیم و از داشته های گدشتگان بگوییم، بلکه زنده نگاه داشتن آیین ها، سنت ها، هنرها، صایع دستی و خرده فرهنگ ها از الزامات پابتخت فرهنگی ماندن است .