این چکیده پاسخ قاطع عادل فردوسی پور به وزیر سابق دولت احمدی نژاد در باره اشتباه فاحش و زیانبار انتقال پاس تهران به استان همدان و سقوط این تیم ریشه دار به دسته سوم بود . اماحمیدرضا حاج بابایی به جای” عذر خواهی “از اهالی فوتبال با پاسخها و توجیهات طلبکارانه سعی در رو در رو قرار دادن مردم همدان با فردوسی پور بود . این نماینده مردم همدان درمجلس شورای اسلامی به جای پذیرش انتقاد به حق و منطقی مجری برنامه نود واهالی فوتبال و پیشکسوتان و کارشناسان سعی در تغییر اصل موضوع داشت که البته راه به جایی نبرد ،اما پوپولیسم و سیاست های پوپولیستی که طی هشت سال حاکمیت احمدی نژادی ها بر اقتصاد و سیاست و فرهنگ و اموزش و پرورش وورزش کشور ساری و جاری بودعلیرعم در آمدهای افسانه ای نفت زیان های هنگفتی به کشور وارد کرد .
ورزش و فوتبال و انتقال تیم فوتبال پاس تهران اندکی از بسیار است ! دراین سال ها نه کسی از زیان های وارده به کشور سخن گفت و نه وزیری مسئولیت این همه خسارت و برباد دادن سرمایه های ملی را پذیرفت. حالا مجری خوش فکر برنامه نود توقع خود را تا سطح یک عذرخواهی پایین آورده و از وزیر سابق و همفکرانش که پاس تهران را به این روز انداخته اند می خواهد که حداقل از مردم عذرخواهی کنند . اگرچه طرح عذر خواهی و بیان آن به نوعی پذیرش اشتباه و تبعات آن است اما نه حاج بابایی و نه همکاران ایشان اساسا اعتقادی به اشتباه بودن سیاست انتقال پاس تهران به همدان را نداشته و ندارند.
وقتی سیاست های پوپولیستی ( عامه گرایانه ) به عنوان محور اساسی دیدگاه یک جریان سیاسی- اجرایی است دیگر نمی توان از این مجموعه و نفرات تشکیل دهنده آن انتظار نقد و آسیب شناسی و پذیرش مسئولیت خطاها را داشت . طرح روند انتقال پاس تهران به همدان و استحاله تدریجی این تیم تا سقوط به دسته سوم هشداری غم انگیز وجدی به همه کسانی است که هنوز بر این باورند که با روش های اراده گرایانه میتوان به هر خواسته ای دست یافت. تشخیص مصالح و منافع مردم نیاز به نگاه های علمی و کارشناسانه داشته و دارد بنابراین نمیتوان با تشبث به اصل ۴۴ قانون اساسی که بخش ها و مضمون و مسیر اقتصاد کشور را تعیین و تعریف کرده است با فوتبال ، بازیهای مصرفی و ابزاری و تبلیغی به راه انداخت . وجه دیگر پوپولیسم در فوتبال این نوع استفاده های ابزاری است که باید از آن حذر کرد و اجازه نداد کسی یا کسانی بر پایه تصمیمات خلق الساعه سطحی که هدف نخ نمای آن کسب محبوبیت و شهرت و وجاهت است اقدام کنند .
پاس تهران و به نوعی تیم ریشه دار برق شیراز و…مغلوب و مقهور سیاست های پوپولیستی و سطحی و اراده گرایانه شدند که در خوشبینانه ترین حالت میتوان آن را یک بی تدبیری وندانم کاری محض نامید . البته در این معرکه هم مردم و هم فوتبال زیان دیدند . حال چه باید کرد که این زیانها جبران شوند ؟! مرور نوستالوژیک زندگی پاس تهران یا برق شیراز اگرچه یادآور بسیاری از افتخارات و توانمندی ها است اما مهمتر از آن داشتن برنامه جامع برای احیای این نوع باشگاههای سازنده در فوتبال است . باشگاههایی که باید سرمایه ملی تلقی شوند نه ملک طلق این یا آن.