دراین ساختار من زیادی ام!؛ فوتبال و سرزنش های استاد فلسفه
سردبیر
خبر پارسی – عبدالکاظم دریساوی – بسیاری از دانشگاهیان و رسانه ها، دکتر بیژن عبدالکریمی متفکر واستادفلسفه و جامعه شناسی را به خوبی میشناسند. اخیرا در فصای مجازی از این صاحب نظر دردمند کلیپ کوتاهی درباره نقش و جایگاه فوتبال و فلسفه و تفکرمنتشرشده که بسیاری از مخاطبان را متاثر کرده است .
استاد با لحنی طعنه آمیز اما بسیار گزنده و سرزنش گرانه میگوید این جامعه به تفکر و متفکر نیاز ندارد و من در این جا احساس زیادی بودن می کنم . او با نوعی مقایسه در زمینه میزان درآمد می گوید یک فوتبالیست در پنت هاوس ۱۷۵۰متری که هر متر مربع ان ۲۵میلیون قیمت دارد زندگی می کند و من معلم فلسفه صاحب دومتر جا نیستم . من در این ساختار احساس طفیلی بودن می کنم . این جامعه به استاد فلسفه و تفکر نیاز ندارد ولی فوتبال برایش مهم است . این جامعه به علی دایی و علی پروین نیاز دارد نه به تفکر و اهل فلسفه. من احساس می کنم که در این جامعه زیادی ام “. این خلاصه ای لرزاننده و هشداردهنده از سخنان تحلیلی استاد عبدالکریمی است .
آیا جامعه تا بدانجا سقوط کرده که با تفکر و فلسفه وداع بی خیالانه ای کرده و با تمام وجود غرق در فوتبال شده است یا فوتبال این جامعه را مسخ کرده است ؟! وقتی استاد فلسفه دانشگاه زیادی بودن خود را اینگونه سرزنش گرانه فریاد می زند آیا این نشان دهنده نهادینه شدن یک انحطاط فکری در ارکان جامعه امروز ایران نیست ؟! ایران را با فوتبال به کدام مسیر هدایت کرده اند که فلاسفه و متفکرانش اینگونه احساس طفیلی بودن می کنند ؟ دکتر عبدالکریمی با اندوهی به وسعت تاریخ اندیشه و اندیشه ورزی موجودیت خود را اینگونه به رای مخاطبان خویش می گذارد تا عمق فاجعه اتفاق افتاده عمیقا درک شود . فلسفه نه در مقابل فوتبال که جهت دهنده و هدایت گر آن است اما برنامه ریزان فوتبال با اتکا به ویژگی سرگرم کنندگی توپ گرد مهر پایانی بر اندیشه و فلسفه و نیازهای واقعی جامعه زده اند . در همین لحظه است که فیلسوف و اندیشمند و متفکر چون می اندیشد و امروز و آینده را با همه چالش هایش به خوبی می بیند سرزنش های خویش را اینگونه فریاد می زند: “این جامعه به تفکر نیاز ندارد و من در این جامعه زیادی ام “. این فقر فلسفه نیست که متفکرانش دردها و زخم های عمیق را فریاد می زنند بلکه فقر و انحرافات اساسی آن بینش و دیدگاه هایی است که می خواست از خود الگویی برای جهان بسازد و جهان را متوجه اهداف و آرمان های خویش کند . اما از آن همه ادعا تنها مسخ شدگی بر بستر رقابت های حریصانه بیشتر داشتن و منتفع شدن حاصل شده است . برتری جویی و نمایش تهوع آوری از
نسلی از نوکیسگان و صاحبان قدرت که از ته دل به تفکر و اندیشه های فلاسفه می خندند .
آری باید هم این جامعه به تفکر و معلم فلسفه نیاز نداشته باشد زیرا جادوی فوتبال خماری و نشئگی هایش دائمی است . درست در همین شرایط است که می توان میلیاردها ثروت کشور را هدر داد و تحت عناوین مختلف غارت کرد و بسیاری از پرتو آن به آلاف و اولوف برسند . در این شرایط است که اندیشه و عمل فردی و اجتماعی دایما اصطلاح “دارندگی و برازندگی” را همچون گلواژه ای طلایی در خواب و بیداری باخود تکرار می کند. دریغ و درد !
پ.ن: دیدگاه بالا دیدگاه نویسنده و البته استاد عبدالکریمی است و خبر پارسی برای منتقدان این دیدگاه این حق را قائل است که آن را نقد کنند و چنانچه تمایل داشته باشند خبر پارسی آن را منتشر کند.