خبر پارسی – عبدالصمد ابراهیمی – دل آشوبه پسرک را نه می شد نوشت نه نقاشی کرد.اینجور چرخش چشم ها را در هیچ منطقی قابل باور نمی دانند.مردمک یک چشمش چرخیده بود سمت صورت خونی پدر و آن یکی چشم مضطرب از دلواپسی های درون زمین،توپ را تعقیب می کرد.
دو هفته پیش پیله کرد به پدر که من هم می خواهم مثل دوستانم بروم بازی را ببینم.پدر دلش نیامد بگوید کارم را چه کنم.دلش نیامد بگوید یک روز بیکار ماندن یعنی خلل در نان آوری خانواده.قول داد و قولش را عملی کرد.حالا حال پسرک حال بازرگانی است که همه حجره اش را مقابل چشمش الو زده اند.منجنیق وار سنگ ها باریدن گرفت.پدر خودش را سپر پسر کرد.سنگ و سنگ و سنگ! این شاهنامه پلشت را کدام نابلد نوشته؟رستم چرا دارد مقابل چشم های سهرابش زخمی می شود؟این فوتبال است یا جنگ جهانی؟ درمان مظلومیت این هوادارها با آیین نامه و تبصره و تنبیه نمی شود.خدایا مُشتی از آن گِل هایی که ما،اشرف مخلوقات را با آن ساختی نداری؟ بی زحمت یک فرغون لطفا!قد گِل های ساخت فرعون ها.قد گِل های همه خودخواه های خود خدا خوانده.می خواهیم در این فوتبال را گِل بگیریم.