خبر پارسی – داریوش کشاورز- در حالى که چند هفته اى است بحث لغو کنسرت ها در کشور بالا گرفته و کمى هم بیشتر از لغو، بلکه به عدم اجراء همیشگى در برخى شهرها انجامیده ، مى طلبد که دلیل این حرکت سیاسى، اجتماعى را بیشتر مورد کنکاش قرار دهیم .
آموخته ایم که هر معلولى، علتى دارد اما علت و معلول لغو کنسرت ها چیست؟ به زبان عامیانه تر چرا کنسرت ها را لغو مى کنند و لغو کردن ها چه نتایجى براى لغو کننده و لغو شوندگان در پى دارد؟
همان طور که مى دانید انتخابات ریاست جمهورى کشور نزدیک است و دولت یازدهم آخرین سال چهار ساله اول خود را طى مى کند و این امر مهم باعث شده که همه افراد، گروه ها، سازمان ها، و احزاب و فعال در حوزه هاى گوناگون جهت به دست آوردن این کرسى براى تفکر و شخص مورد نظر خود به تکاپو افتاده و حرکتى کنند تا به تاثیر گذارى و موفق شدن فرد مورد نظرشان بینجامد،اما لغو کردن کنسرت ها چگونه به موفق شدن برخى تفکرها و افراد در انتخابات مى انجامد؟
همانطور که مى دانید در همه جوامع خوانندگان، هنرمندان و اهالى فرهنگ و هنر افرادى هستند که تاثیر عمیق و گسترده اى بر افراد جامعه دارند و به نوعی جزو گروه های مرجع محسوب می شوند. به همین دلیل در همه دنیا سیاسیون سعى به جذب کردن این افراد دارند تا از این ظرفیت در حد امکان به نفع خود استفاده کنند که در ایران نیز این رویه تقریبا صورت مى پذیرد.
استفاده از این ظرفیت و به دست آوردن منافع براى برخى افراد و گروه ها به شکل معکوس عمل می کند و به همین علت سعى بر دفع هنرمندان و اهالى هنر دارند. اما مهندسى معکوس و دفع هنرمندان چگونه به این جریان کمک مى کند؟ مى دانیم که هنرمندان و اهالى فرهنگ و هنر از کسانى بودند که حمایت هاى عالى و گسترده اى در انتخاب رئیس دولت یازدهم از خود نشان دادند و مى دانیم یکى از مطالبات و درخواست هاى همه گیر و گسترده عموم مردم و هنرمندان بها دادن، فعالیت بیشتر، آزادى و توسعه حوزه فرهنگ و هنر از دولت یازدهم بود که جناب دکتر روحانى نیز در زمان انتخابات، قول هایى جهت مساعدت بیشتر این بخش دادند اما به دلایل عدیده (که در این مقال مجال پرداختن به آن نیست) نه صد در صد! اما با توان و محدودیت هاى گوناگون و فراوانى که دولت داشت، درصد قابل قبولى از این مطالبات تحقق پیدا کرد؛ اما بی گمان آن سطح از انتظاراتى که از دولت می رفت محقق نشد. که نتیجه گرفتن کم دولت در این بخش از انتظارات و خواست هاى گروههاى مخالف دولت است که لغو کنسرت ها و محدودیت ها اینگونه به دلواپسان کنسرت و طرفدارانشان کمک مى کند که با لغو کردن ها، ناتوانى دولت آقاى روحانى در انجام این مطالبه قوى و پر احساس جامعه را القا کنند و در نتیجه نا امیدى هنرمندان عرصه هاى گوناگون و جامعه را به ثمر نشانند تا با حساب مهندسى خویش آراء دکتر روحانى را پایین بکشانند و یار خویش بر کرسى نشانند.
هدف گذاری دلواپسان ، نا امیدى و دلسردى مردم از این دولت و به طور کل اعتدالیون و اصلاح طلبان و نرفتن پاى صندوقهاى راى است.با این نوع هدف گذاری، آرزو و هدف آنها تحقق مى یابد و افراد، نیروهاى وفادار و ذینفعان به آنها که هر چه بخواهند چشم و گوش بسته انجام مى دهند به پاى صندقهاى راى رفته و با همان نمونه رای هاى پایین و سیصد هزار تایى که در تهران و شهرستانها برخى نمایندگان را راهى مجلس نهم کردند، رئیس جمهورشان را نیز راهى پاستور مى کنند.
اما در توضیح بیشتر راجع به لغو کنسرت ها طرح دو سوال اساسى لازم است و به روشن شدن مساله کمک مى کند: اول در رابطه با این موضوع مگر مى شود گفت در یک نقطه از زمین این مساله حرام باشد و در نقطه اى دیگر حلال؟ اگر حرام است باید دستور لغو کنسرت ها در سراسر ایران صادر شود، نه تنها نقاط خاصى از ایران. حتى شاید بتوانیم دستور لغو کنسرت کشورهاى دوست و هم پیمانمان در منطقه و جهان را هم بدهیم. سوال دوم آیا کنسرت هایى شبیه و مانند کنسرت هایى که اکنون و در دولت یازدهم لغو مى شوند و همه در چهارچوب قوانین حاکم بر نظام جمهورى اسلامى است در طول تاریخ جمهورى اسلامى برگزار شده است یا خیر؟ که جواب و آمار آن را جامعه هنرى و آرشیوهاى هنرى، خبرى در دسترس دارند و مى توانند به راحتى ارائه دهند و اگر از این نمونه کنسرت ها برگزار شده است و آن هم امرى حرام بوده است متاسفانه باید گفت دلواپسان مذهبى سیاسى و مقامات، دچار کم کارى و سهل انگارى بوده اند که در آن زمان موضع گیری هاى مشابه حال حاضر نداشته اند. اما تا آنجا که ذهن اینجانب یارى مى دهد جشن ها و کنسرت هاى شادتر و بزرگتر از این کنسرت ها هم مثل جشن هاى ۲۲ بهمن جهت سالگرد پیروزى انقلاب و یا برخی جشن هاى ملى دیگر که برگزار می شود. این یک بام و دو هوایی که برای کنسرت ها تجویز می کنند آدم را یاد ایام انتخابات و برخی راهپیمایی های مناسبتی می اندازد.وقتی تا چند روز قبل از انتخابات و یا راهپیمای های مناستی گشت های ارشاد، زنان و دختران را به بهانه بد حجابی، فوج فوج سوار ون ها می کنند اما در روزهای تبلیغات انتخاباتی و یا راهپیمایی های مناسبتی دختران و زنان با بدترین نوع حجاب به تصویر کشیده می شوند تا رای دادن آن ها و یا حضورشان در راهپیمایی را پر رنگ کنند!یا بد حجابی خوب است که در این صورت گشت های ارشاد باید تعطیل شوند یا بد است که در این صورت بهره برداری تبلیغاتی و استفاده ابزاری از همین زنان و دختران در ایام انتخابات و راهپیمایی ها، کاری ناپسند و دور از آموزه های اسلامی و حتا انسانی است. پس نتیجه مى گیریم اگر کنسرت هاى مشابه در دولت قبل حرام نبوده و اشکال شرعى نداشته امروز نیز اشکال شرعی ندارد و اگر اشکال داشته عکس العمل امروزى برخى، سیاسى و منفعت طلبانه است.
سنگر گرفتن در پشت سپر دین و استفاده از ابزار دین براى پیشبرد اهداف سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، اجتماعى و … امرى است که نه امروز بلکه قرن ها، نه در کشور ما بلکه درهمه جهان و ادیان بوده و خواهد بود.
برگزاری کنسرت در دولت قبل و گاهی حضور برخی از دولتمردان وقت پای آواز خوانی زنان و یا مداحی با لحن “لیلا در وا کن منم” در برخی فیلم های یرخی کارگردان های مثلا دلواپس، هیچ اعتراضی به دنبال نداشت چرا که ظاهرا آنچه مهم است «که می گوید» است نه اینکه «چه می گوید». در دولت قبل سکوت مصلحت بود و حالا احتمالا فریاد و جنجال.گرمی تنور بهانه است ، نرخ نان ثابت نیست!