خبر پارسی – عبدالکاظم دریساوی : بردیم اما عرق کردیم!
پنجشنبه شب ورزشگاه آزادی با تبلیغ و هیجانی از نوع ناسیونالیسم افراطی فوتبال را درسیاست و تبلیغ ورقابت های ایدئولوژیک به نظاره نشست و البته با کسب پیروزی در زمان های تلف شده شادی کرد،تا روح ناآرام و تحریک شده او کمی تا قسمتی ارضا شود. اما فردای آن وقتی به قضاوت خویش نشست آرام و در سکوتی درونی عرق کرد.زیرا “او”و وجدان آگاهش هیچ گاه پیروزی به هر روش و رفتار و وسیله را شایسته افتخار و شادی نمی داند .
تیم ملی از نظرفنی با ارایه یک بازی معمولی و فاقد خلاقیت های فردی و گروهی در وقت های تلف شده به پیروزی خانگی دست یافت که این پیروزی نه حاصل آموزش های کارلوس کی روش و کادرفنی او بلکه محصول اشتباه فردی دروازه بان قطری بود که بازیکنان حداکثر استفاده را از این فرصت طلایی بادآورده را کردند و هیجان و شادی را به ورزشگاه مملو از تماشاگر و میلیون ها بیننده تلویزیونی تقدیم نمودند، اما کادر فنی به جای مدیریت این هیجان رها شده با رفتار و کردار و گفتار ناشایست شادی را به تشنج و تنش تبدیل کرد تا بسیاری از ارزش های فوتبال زیر سوال برود.
در آنسوی میدان اما دنیل کارینو سرمربی اروگویه ای تیم ملی قطر با رفتاری مطلوب و درس آموز به فوتبال ایران رفتار و اخلاق و ارزش های فوتبال را آموزش داد تا دیگر کسی فوتبال را یک جنگ تعریف نکند و میدان بازی را با میدان جنگ به تفسیر ننشیند. فوتبال و میدانش جنگ و میدان ستیزه گری نیست فوتبال یکجشن است برای نزدیکی ملت ها.
فوتبال یک فرصت است برای گسترش دوستی ها و رقابت های مسالمت آمیز نه عقده گشایی های سیاسی و نژادی و قومی و ناسیونالیستی. این مهم را چگونه باید به مسئولین ورزش شبکه سه و سایر دست اندرکاران و مفسران توضیح داد و تفهیم کرد که اختلافات سیاسی رادر تحلیل ها و گزارش های ورزشی پر مخاطب خود دخالت ندهند و آتش بیار معرکه ” امپریالیسم” ساخته نشوند.
هرگزارش و تفسیر و حرکت و رفتاری که منجر به تحریک احساسات ملی شود، فوتبال و هیحانات آن را به خدمت سیاست گرفته و آن را از رسالت و محتوای اصلی اش که جشن و شادی آور و چشم نواز و روح بخش است دور می کند . نه پیروزی در فوتبال ارتقا دهنده غرور ملی است و نه شکست یک تحقیر ملی به حساب می آید .پیروزی و شکست دوگانه لاینفک فوتبال و همه رشته های ورزشی اند . فوتبال را بایدبرای جشن و شادی خواست نه تحقیر “آن دیگری “و غرور و برتری طلبی ملی که این در مجموع یک دستاورد کاذب و ویرانگر اخلاق و فرهنگ و انسان گرایی است.