خبر پارسی – علی زند وکیلی که زاده شیراز است و خود نیز نوازنده چیره دستی است برای کنسرت به شیراز و تالار حافظ فرهنگ و ارشاد فارس می آید.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس، علی زند وکیلی ٢٢ و ٢٣ شهریورماه جاری در تالار حافظ فرهنگ و ارشاد فارس می خواند.
او با اشاره به اینکه، کاش در دوران کریم خان زندگی می کردم، ابراز داشت: قطعاتی را که برای شهرم شیراز آورده ام شامل، آتش در آب از اشعار داود غلامی، مهربان من فراز حلمی، فریاد، ناردونه داود غلامی، تار و رباب بابا طاهر، رفته از رحیم کرمانشاهی، به سوی تو بیژن ترقی، زندگی خوب است شیبانی، ای ایران حسین گلاب، غروب کوهستان پازوکی، سیه مو فراز حلمی و میان تاریکی از شعرهای فروغ فرخ زاد است.
علی زندوکیلی خواننده جوانی است که در گروه های زیادی کار کرده؛ از گلبانگ و طلوع گرفته تا دارکوب و دنگ شو، اما موفقیتی که الان دارد را مدیون تئاتر «ترانه های قدیم» محمد رحمانیان است.
علی زند وکیلی زاده شیراز خواننده و نوازنده است. فعالیتهای هنری خود را از سه سالگی با نواختن تنبک و آواز شروع کرد و در سال ۱۳۷۷ به هنرستان موسیقی شیراز وارد شد و نواختن سنتور و پیانو را آموخت. سال ۱۳۸۱ به هنرستان موسیقی تهران وارد واز همان هنرستان فارغالتحصیل شد و در حال حاضر کارشناس موسیقی میباشد.
وی به همراه برادر خود، محمد زند وکیلی گروهی را تحت عنوان زند بند تأسیس کرد. علاوه بر آن سابقه همکاری با گروههای دنگ شو، خموش، طلوع، نغمه کیمیا، شروندو گلبانگ را دارد و کنسرتهایی نیز به همراه این گروهها برگزار کرده است.
از جمله کارهای شاخص وی میتوان به تیتراژ مجموعههای دزد و پلیس، پژمان (آخر قصه) و شاهگوش (زهره) اشاره کرد. او در زمستان ۱۳۹۲ آلبومی را تحت عنوان عبور از مه در ژانر سنتی با اشعاری از حافظ، زهرا پناهی، حسین منزوی و وحشی بافقی در ۱۴ قطعه منتشر کرد.
کاش در دوران کریم خان زندگی می کردم
گفت و گویی با این خواننده انجام دادیم و با او سری به فانتزی ها و نوستالژی هایش زدیم تا ببینیم حال خود علی زندوکیلی بیشتر با چه آهنگ هایی خوش می شود و اصلا چگونه باید آهنگ های سنتی و فولکلور را بشنویم تا بتوانیم بیشترین لذت را از آنها ببریم.
موزیک علی زندوکیلی با اینکه موزیک شادی نیست، اما حال آدم را خوب می کند، یک جورهایی راه خودش را باز می کند وسط زندگی آدم و تاثیرش را می گذارد. این حال خوب از کجا می آید؟
اگر از لحاظ تخصصی بخواهیم نگاه کنیم، انرژی کلام و انرژی فاصله ها هستند که همیشه با درون آدم یکی می شوند. من معتقدم وقتی کلمات و حس خوب در یک خواننده یا آهنگساز یا ترانه سرا جوشش داشته باشد، می تواند آن ارتباط خاص را با مخاطب ایجاد کند. حالا چه حماسی باشد، چه شاد و چه غم و اندوه داشته باشد. گرفتن انرژی اصوات و کلمه و داستان و ماجرایی که در آن موجود است جای کار دارد و می تواند این دلنشینی را به وجود بیاورد. امروز برای من دیگر کلام مهم است، ملودی مهم است و حالی که می توانم از هردوی اینها بگیرم و با خودم یکی کنم و به مخاطبم ارائه بدهم تاثیر خودش را خواهدگذاشت.
چه طور به این حس و حال می رسید؟
من خودم وقتی موزیک هم گوش می دهم بیشتر درگیر کلمه می شوم. درگیر داستانی که پشت یک آهنگ موجود است، مثلا آهنگ به سوی تو، وقتی گوش می کنم اولین چیزی که به ذهنم می رسد این است که این ترانه از چه ذهنی بیرون آمده، شخصی که این آهنگ روایت حال اوست چه کسی بوده، حس و حالش چه بوده. برای یک خواننده بسیار مهم است که با آهنگ زندگی کند، خود من برای بازخوانی این آهنگ هایی که تاالان ساخته ام قبل از هر چیزی باید درگیر آهنگ شوم.
این درگیری که می گویم یعنی بتوانم تصویر و رنگ و بعد آن را بگیرم. بارها برای همه ما اتفاق افتاده که بخواهیم یک رمان بخوانیم یا یک شعر یا یک کتاب اما حالش نیست اما گاهی اوقات هم با یک تلنگر و اتفاق حال خوب ایجاد می شود. مثلا ممکن است شما راوی یک شعر برای من باشید یا اصلا یک داستانی را یک نفر تعریف کند. وقتی آن اتفاق بیفتد آن جذابیت ایجاد شود و دیگر کار تمام است.
میل زیاد به آهنگ های نوستالژیک
اکثر کارهای شما بازخوانی آهنگ های قدیمی است؟ چون آن حس خوب را گرفته اید و حالا می خواهید منتقل کنید؟
من از کودکی همیشه سعی می کردم بر احساسم تکیه کنم، در ملودی و شعر هم همین اتفاق می افتد. حساس آدم درگیر می شود و هیچ حسی نمی تواند پنهان بماند. هیچ روشی نیست که بتوان با آن مخاطب را فریب داد و حس خوبت را بد منتقل کنی یا برعکس، اگر حست خوب باشد نتیجه کار هم حتما خوب است. همین چیزها باعث می شود که یک اثر ماندگار باشد، در بازخوانی ها هم سعی می کنم خودم را ببرم در آن دوران و در آن موقعیت قرار بگیرم.
جای ترانه سرا یا آهنگساز و حالم را با آنها یکی کنم، چون اگر دقت کنید اکثر آهنگ های قدیمی حالشان خوب است؛ کارهایی مثل مرا ببوس، بردی از یادم، مرغ سحر، الهه ناز و…؛ خیلی هم جالب است که اثر این کارها ماندگار شده اند؛ یعنی به قول شما با اینکه کارهای غمگینی هستند اما آن قدر حالشان خوب است که برای ما آن جذابیت و اتفاق را رقم می زنند.
حال خودتان با چه موزیکی معمولا خوب می شود؟
من ربنای استاد شجریان همیشه حالم را خوب می کند. هر وقت حالم خراب است ربنای استاد شجریان را گوش می دهم و فوری حس خوبی می گیرم، یک این و دیگری اذان موذن زاده اردبیلی. در همین محل کارم دو بار در روز صدای موذن زاده اردبیلی را می شنوم، هنگام ظهر و هنگام غروب.
اینها موسیقی هایی است که واقعا حالم را خوب می کند. خیلی از قطعه ها هستند که بنا به شرایط و موقعیت ممکن است تاثیر بگذارند اما این دو در هر شرایطی و در هر حالی شنیدنشان برایم لذتبخش است.
من یک شیرازی هستم، شیرازی بودن هم فکر کنم در این قضیه بی تاثیر نیست. شیرازی ها آدم های خوشحالی هستند.
آنکه صددرصد تاثیر دارد. البته من که از ١۴- ١٣ سالگی تهران زندگی می کنم ولی در آینده این تصمیم را دارم که حتما به شیراز برگردم. در آنجا یک مزرعه ای چیزی داشته باشم و برای خودم حال کنم با زندگی.
علی زند وکیلی که زاده شیراز است و خود نیز نوازنده چیره دستی است برای کنسرت به شیراز و تالار حافظ فرهنگ و ارشاد فارس می آید تا ٢٢ و ٢٣ شهریورماه جاری در تالار حافظ فرهنگ و ارشاد فارس بخواند و علاقه مندان برای دریافت کارت ورود می توانند از طریق سایت شیراز تیک ( ترانه گستر ایلیا) اقدام کنند.