خبر پارسی – سید محمد امین جعفری حسینی -*نیم نگاهی به سوابق حضور تکواندوکاران ایران در ادوارگذشته ی المپیک هر ایرانی منطقی و منصفی را قانع می کند که این ورزش در کنار کشتی و وزنه برداری از امیدهای اصلی مردم ایران برای دیدن لحظات شاد المپیک و سایر میادین بین المللی است. اما صرف نظر از برنز طلایی و تاریخ ساز کیمیا ، المپیک ریو ضعیف ترین و نا امید کننده ترین تیم تاریخ تکواندوی ایران را رونمایی کرد.
در این میان آنچه بیش از همه چشم ها را به بهت گشوده و اذهان را پریشان کرده است، جملات یا بهتر بگویم حملات سهمگین و هذیان گونه ی بانی اصلی این ناکامی بزرگ ، محمد پولادگر رییس فدراسیون تکواندو کشورمان به رضا مهماندوست مربی مجرب، متخصص و صاحب سبک ایرانی است که چهار سال قبل به دلیل بی مهری ها و غرض ورزی های غافلگیر کننده ی پولادگر به ناچار از مربیگری تیم ملی کشورش محروم شد و در نتیجه ی بی مهری ها و بی توجهی های دامنه دار همین فدراسیون ناچار شد در قامت سرمربی تکواندو ی آذربایجان تیمی بسازد که بیش از هفتاد درصد موفقیت های کاروان المپیک آذربایجان و تنها طلای این کشور را در المپیک ریو رقم زده است.
بیابید قبل از آنکه غرض ورزی های شخصی پولادگر با رضا مهماندوست و دلایل جدایی تلخ او از سرمربیگری تکواندو کشورمان را مرور کنیم و قبل از آنکه به چرایی و چگونگی تاثیر مهماندوست در یک طلا و دوبرنز تکواندو آذربایجانی ها فکر کنیم، مروری داشته باشیم بر فرار به جلوی آشکار و اظهارات بهت برانگیز محمد پولادگر که در رسانه های بسیاری منعکس شده است :
رییس فدراسیون تکواندو در گفتگو با خبرگزاری ایسنا اظهار کرده است :
” متاسفم برای کسانی که با پول مردم رشد کرده و به کشورهای دیگر میروند و در رویداد بزرگ جلوی چشم مردمان ایران روبهروی یک هموطن میایستند.
پولادگر گفت: ما حاضریم جان خود را بدهیم تا مردممان شاد شوند. آیا پول اینقدر ارزش داشت که باعث ناراحتی مردم ایران شوند؟ من اینها را هموطنان خودم نمیدانم.”
آقای پولادگر عزیز!
سلام این روزها فضای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، ورزشی و حتی مذهبی کشور عزیزمان حرف ها و اظهار نظر های غیر اخلاقی بسیاری را به خود دیده است که خیلی از تنها حتی از کوچکترین ارزش برای پاسخگویی و پرداخت و توجه بی بهره اند. بدیهی است که فرار به جلوی ناشیانه و غیراخلاقی شما هم در ردیف همین موارد مردود قرار می گیرد اما نمی دانم چه شد که با تماشای تصویری از رضا مهماندوست خیلی بیشتر از همگان احساس کردم که هم حال او را خوب درک می کنم و هم احوالات مدیران مردود و البته همواره مدیر ی چون شما را می شناسم و نمی توانم این خطوط را ننویسم.
لازم می بینم به جناب تان یادآوری می کنم که رضا مهماندوست بر خلاف بسیاری از مدیران بی هنر اما همیشه در مصدر که معمولا قیافه ها و قافیه های شبیه به یکدیگر دارند، هم در لباس مقدس تیم ملی تکواندو کشورمان افتخارات قهرمانانه بسیاری را رقم زده است و هم در ردای معتبر مربیگری همین تیم، بانی افتخارات بسیاری بوده است. برای این کار شما را به ورق زدن آلبوم و آرشیو فدراسیونی که کم کم دارد به خانه ی شخصی تان بدل می شود، دعوت می کنم.
ضمنا شما که با این الفاظ قربانی خود را مورد هجوم و حمله قرار داده اید، قطعا بهتر از همگان خبر دارید که خائن خیالی شما، یکی از همان عزیزانی است که در سال های حماسه و ایثار حضور داشته و یکی از همان عزیزانی است که مردم همین میهن نام دلنشین جانباز را بر آنها گذاشتهاند و خوب می دانید که رضا هنوز مدال های بسیاری از همان روزهای ایثار هم بر تن و جان خود دارد. پس آیا بهتر نیست به جای توهین به شعور ملتی که به مدد رسانه های رسانای این روزها از بسیاری از مطالب آگاهی دارند، عذرخواهی از مردم را جایگزین فرار به خیلی جلوتر ها کنید؟؟؟؟
امیدوارم لازم نباشد به شما یادآوری کنم که شما در سخت ترین و حساس ترین روزهای زندگی رضا مهماندوست و در همان ایامی که به خاطر ابتلا دو فرزند این جانباز وطن به بیماری نادر و لاعلاج موکوپلی ساکاریدوز فشار روحی و مالی بسیاری بر او وارد بود، او را مورد بی مهری حیرت برانگیز خود قرار دادید و علیرغم تقاضاهای متعدد نخبگان تکواندوی ایران بر تصمیم لجوجانه خود پای فشردید تا او در نهایت شایستگی از سرمربیگری تیم ملی ما دورتر و دورتر شود. در همین مصاحبه ها گفته اید که حاضریم جان خود را بدهیم تا مردم مان شاد شوند اما نگفته اید چرا با این تصمیم شخصی و متکبرانه ی خود مدال های تکواندوی المپیک را از سینه ورزشکاران خودمان برداشته و بر سینه ورزشکاران آذربایجان آویخته اید و اینک با قیافه حق به جانب به این جملات یا بهتر بگویم حملات ادامه می دهید؟؟؟؟
باور کنید من شما را ندیده ام و با شما خصومتی ندارم اما با مدیرانی مثل شما که سلایق و علایق خود را مرکز تدبیر امور جهان می دانند و آرزوهای یک ملت را به خاطر لجاجت خود تباه می کنند، دشمن هستم و فکر می کنم مخاطب این تصویری که مرا به نوشتن این سطرها وادار کرد، در اصل خود شما و مدیران همیشه مدیری چون شما هستند.
ای کاش کمی از برج عاج خود پایین بیایید و کمی بیندیشید که مردم می دانند و هر روز این جمله قرآنی را برای خود تکرار کنید:
“آیا نمی دانید که خدا می بیند؟”
*فعال فرهنگی و اجتماعی
تصویر های دردناک حرف های بسیاری برای ما دارند