خبر پارسی – تپهای است ساده، احاطه شده میان خانههایی که در یکی دو دهه اخیر ساخته شده است. تپهای مانند دیگر تپههای خاکی که بارها دیدهایم و از کنارشان به سادگی عبور کردهایم. مملو از بوتههای خار که حالا خشک شده و با بادی جا بهجا میشوند.
به گزارش خبرنگار ایسنا، منطقه فارس، تصور گذشته چند دهه قبل این تپه و زمینهای همجوار آن هم گاهی برای ما سخت میشود، چه رسد به اینکه تا اعماق تاریخ پیش برویم، جایی که از نگاه ما زندگیها خیلی ساده بود. اما برای آن دوران، نقطه آغاز یک تمدن محسوب میشد.
تصور گذشتهای بیش از ۶۰۰۰ سال، روزهای پررونق، روزهای صنعتگری و ساخت ابزاری هرچند ساده برای معاش، تداوم حیات و حرکت به سمت تمدنی که بخش اعظمی از جهان را در سیطره خود داشته باشد.
ترسیم تمام آنچه که میتواند در گذشتهای بسیار دور، در نقطهای که حالا جنوبیترین بخش شیراز را شامل میشود، وجود داشته باشد، برای ما بهسادگی امکانپذیر نیست. مگر کاوشهای جوانان مشتاق، باستانشناسان بینام، با دشواری آرام آرام لایههای خاک را بردارند و پردههای فراموشی را کنار بزنند و تمدنی دیگر سراز خاک برآورد. جایی که ریشههای دیار پارس و ایران را به اعماق تاریخ گره بزند.
شاید بارها از کنار تپهای که ابتدای خیابان سراج در شیراز قرار دارد، بهسادگی عبور کردهایم. تپهای که روزگاری باغ بوده، زمانی زمین کشت و زرع و امروز خاکی خشک و بیحاصل. و هیچ یک از ما در گمان خود فکر نمیکردیم که این تپه نقطهای است که تاریخ را در خود دارد.
نقطهای که شاید زمانی رونق زندگی را میشد در آن یافت. دورانی در اوج شکوفایی اقتصادی که مردمانش با هوشمندی از هر سنگی ابزاری میساختند و با دشواری آب را از کیلومترها دورتر منتقل میکردند و زمین را میکاشتند و روزگار میگذراندند
این شایدها مربوط به دوران ماقبل تاریخ است. دورانی که خطی وجود نداشت تا بتوان تاریخ را ثبت و ماندگار کرد. برای نسلهای آینده نبشت! دورانی که هیچ اطلاعی از آن نداریم. نمیدانیم اجداد ما چگونه میزیستهاند. چه چیزهایی دوست داشتهاند و چه چیزهایی ناخوشایندشان بوده. چقدر اطلاعات ما کم است از این نقاط گم شده تاریخ. از آن زمانهای طلایی که سطرهای اول تمدن بشر را پیشینیان و نیاکانمان نبشتهاند بیآنکه نوشتن بدانند!
بارقههای امید اما وجود دارد. برای رسیدن به برخی اطلاعات از گذشته، هزارههای گذشته تاریخ. هزاران سال قبل از آنکه هخامنشیان باشند. گذشتهای که بر وجود این نقطه، این شهر، این شیراز، صحه خواهد گذاشت و تپه پوستچی همان بارقه امید است. همان نقطهای که میتواند ذهنیت ما را نسبت به گذشته سرزمینمان تغییر دهد!!.
به گزارش خبرنگار ایسنا منطقه فارس، تپه پوستچی، نقطهای است واقع شده در خیابان سراج. منطقهای مسکونی در جنوب شیراز.
سراج نقطهای است که هیچگاه هیچ گردشگری در آن قدم نمیزند و هیچ یک از راهنمایان گردشگری هم تورهایشان را برای دیدن یک زمین لمیزرع و خشک و چند خانه، برنامهریزی نمیکنند و حتی بسیاری از شهروندان شیراز نشانیاش را هم ندارند.
قطعه زمینی به وسعت چندین هکتار که در گوشهای از آن چند چادر پرپا شده است و چندین نفر مدتی است در خاکها با حساسیت کنار میزنند و آثاری از تمدن شش هزار ساله را در لایههای نرم و سخت زمین، کاوش میکنند.
دکتر حسینعلی عرب؛ عضو هیئت علمی دانشکده هنر شیراز، مسئول این طرح پژوهشی است و با لباسهایی خاکی شده، از پایینترین نقطه کند و کاو، میآید که ما را از این جستجو آگاه کند.
عرب گفت: این زمین شش متر ارتفاع دارد که هر قسمت از آن یک لایه تاریخی است و ما حدس میزنیم تا دو متر زیر سطح آسفالت نیز چند لایه وجود داشته باشد. هر قسمت مربوط به دورانی از تاریخ است که هنوز کسی آن را نشناخته.
او گفت: احتمالا در این محوطه ما به دوره نوسنگی باسفال و حتی بدون سفال هم میرسیم. این دوران تقریبا ۹ هزار سال پیش است. این سئوال ایجاد میشود که مردم آن دوران چگونه زندگی و چگونه آب و خوراک خود را تامین میکردهاند. چگونه معاشی داشتهاند.
عرب اضافه کرد: در اطراف این منطقه کانالی وجود داشته که آب رودخانه همین حوالی را به سمت این منطقه میکشانده، کانالی که با هدف انتقال آب برای رفع احتیاج انسانهایی که در این نقطه زندگی میکردند.
به گزارش ایسنا، در آن زمان ساخت چنین کانالی نمیتوانسته کار آسانی بوده باشد، بدون نقشه، بدون راهنما و بدون خیلی ابزارهای لازم. گاهی گذشتگان چه سختیهایی برای رسیدن به تمدنی کشیدهاند که ما به آسانی از کنار آن عبور میکنیم.
افراد زیادی باید درگیر میبودهاند که کانال را بسازند. از کارگر گرفته تا کارفرما. کارفرمایی که آنقدر قدرت داشته تا بتواند عدهای را به انجام این کار وادارد. از طرفی باید هزینههای ساخت کانال هم تامین میشده است. هزینههای ابزار و خوراک آدمهایی که حالا تنها مسئولیتشان ساخت این کانال است.
روبه رو شدهایم با جامعهای پیچیده که در ۶۰۰۰ سال پیش تقسیم کار میکردهاند و هر کس وظیفهای انجام میداده است. جامعهای که بعدها گسترده شده و شیراز کنونی را ایجاد کرده است.
عرب از یافت شدن سنگ مادر، در همین نقطه. در همین تپه. آنهم به تعداد زیاد. به تعداد زیادی که قاعدتا برای یک نیاز معمولی نبوده است. سنگ مادر همیشه باید در کارگاهها وجود داشته باشد. کارگاههایی که با ابزارهای خاصی سنگها را بشکنند و به تکههای کوچکتر و ابزارهایی برای شکار و برای کشاورزی تبدیل کنند.
جالب اینکه تکههای کوچک این سنگها هم یافت میشود. در نقاط مختلف این زمین پر است از تکه سنگهای کوچ و بزرگ که دلایلی است برای اثبات اینکه این منطقه یک زمانی یک نقطه صنعتی بوده است. چندین کارگاه و چندین انسان در این کارگاهها روز تا شب کار میکردهاند. سنگ میتراشیدهاند نه تنها برای تامین نیاز خودشان. بلکه شاید برای صادرات به خیلی مناطق دیگر. برای صادرات به زاگرس مرکزی و حتی جایی فرای مرزهای ایران کنونی.
دکتر سالاری، نماینده پژوهشگاه میراث فرهنگی نیز در این خصوص گفت: سفالهایی که اینجا وجود دارد مربوط به ۶ هزار سال پیش است. دوره ماقبل تاریخ که هنوز خط اختراع نشده بوده و بنابراین اطلاعاتی نیز در مورد آن زمان در دست نیست و تنها باستان شناسان میتوانند روی آن کار کنند.
به گزارش ایسنا، دوره سنگ، مفرغ و آهن برای باستان شناسی در نظر گرفته شده است. پس از آن باستان شناسان از این دوره بندی استفاده کردند. و دوره سنگ را به دوره پارینه سنگی و نئوسنگی تقسیم کردند. در میان آن هم دوره میان سنگی را قرار دادهاند. ده هزار سال پیش دوره نئوسنگی آغاز شده است. هفت هزار سال پیش مس کشف شد و به آن، دوره سنگ و مس میگویند. ۵۰۰۰ سال پیش نیز آلیاژ مفرغ کشف شده است و به آن دوره نیز دوره مفرغ میگویند.
یک دوره بندی بر اساس سفال هم وجود دارد. سفال بسیار در زندگی آدمها مهم بوده است و میتوان از آن به بسیاری از موضوعات در زندگی مردم آن دوران پی برد. هر چند دهه نوع خاصی از سفال مد بوده است. در هر دوره تاریخی مدل خاصی از سفال استفاده میشده است. برخی از سفالهای نقش دار و برخی از سفالهای ساده استفاده میکردهاند. اقتضا و روخیات مردم در دورههای مختلف متفاوت بوده است.
باستانشناسان از قدیم برای هر دوره سفالی یک نام میگذاشتهاند. ۷۰ سال پیش در تل باکون که در شرق تخت جمشید قرار دارد سفالهای نخودی رنگ یافت شد. و به آن دوره باکون گفتهاند. بعد از دوره باکون دوره لپویی قرار دارد که سفالها تغییر کرده است.
باستان شناسان بر اساس سفالها دورههای باستانی فارس را به این صورت تقسیم بندی کردهاند که دوره مشکی، جری، شمس آباد، باکون، لپویی، بانش، کفتری، قلعه، شغا، تیموران و پس از آن دوره هخامنشی قرار دارد. البته این نام گذاری نیز بین همه باستان شناسان مورد توافق نیست.
مطالعاتی که داشتهایم نشان میدهد دوره باکون تا ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد ادامه داشته است و پس از آن دوره لپویی آغاز شده است.
سالاری گفت: دشت شیراز خیلی هم صاف و مسطح نبوده و نیروهای انسانی زیادی تلاش کردهاند پستی بلندیها را از بین ببرند. این دشت مستعد کشاورزی هم نبوده، ولی با این حال در این منطقه کشاورزی انجام میشده است. چندین هرار سال پیش رودخانه شیراز میتوانسته است منابع خوبی برای کشاورزی تامین شود.
عرب نیز گفت: این محوطه در خطر نابودی قرار دارد و تا به حال ۵۰ درصد آن کاملا از بین رفته است. برآوردها میگوید زمین بیش از ۲۰ هکتار بوده. همین مقدار باقی مانده نیز کاملا آشفته است و لودر تا یک متر سطحی آن را تخریب کرده است. میراث فرهنگی باید برای این زمین کاری کند.
او اضافه کرد: مجوز صادره برای دهم اردیبهشت تا ۱۹ خرداد سال ۹۵ است، پس از آن اجازه فعالیت نداریم. در پایان این زمان باید زمینها را دوباره پر کنیم و برویم.
به گزارش ایسنا، این منطقه میتواند یک قطب گردشگری برای شیراز، یک قطب برای ایران باشد. قطبی که تاریخ ایران را تا چند هزار سال تغییر خواهد داد. زمان میبرد تا بتوان به همه اطلاعات مورد نیاز برای ادوار تاریخی کشف شده رسید. شاید ۱۰ سال، زمانی برای رسیدن به یک درک صحیح از نوع زندگی مردمان گذشته ما. زمانی برای یافتن خیلی چیزها از دل تاریخ و سنگ و سفال.
عرب همچنین گفت: برنامه ما برای این زمین ده ساله است. تلاش میکنیم تا این نقطه را به یک سایتموزه تبدیل کنیم و همه ابزارهای کشف شده را در نقطه کشف شده نمایش دهیم. ما باید به توسعه پایدار دست پیدا کنیم. این توسعه به معنای همه جانبه، فراگیر باشد و در عین حال به محیط زیست هم آسیبی نرساند. توسعهای که بتواند جذب کند همگان را به سمت فرهنگ غنی ما. در دورههای مختلف تاریخی. بتواند تاریخ ایرانی را به همه دنیا نشان دهد.
به گزارش ایسنا، تپه پوستچی یک گنج است. گنجی چندهزار ساله که خاطرات مردان و زنان زیادی را در دل خود جای داده است.
یک گنج که نشان میدهد گذشته ما را. گذشته مردمی را نشان خواهد داد که برای رسیدن به تمدن چه سختیهایی را متحمل شدهاند.
خیلی چیزها را میتوان از دل این تپه بیرون کشید که دنیای امروز به آن احتیاج دارد. دنیای امروز محتاج دانستن گذشتههای دور این سرزمین است. اگر حمایت شود. اگر تامین شود نیازهایی که وجود دارد میتوان امیدوار بود که این منطقه بتواند یک بمب تاریخی باشد.
تپه پوستچی را که پشت سر میگذاریم، مردان و زنان بار دیگر مشغول کار میشوند.
با آرامش خاکها را کنار میزنند، ریز تیشه کاری میکنند و وجب به وجب، پیش میروند. خاکها الک میشود. کند و کاوی سخت، زیر آفتاب طاقت فرسا و در زمینی خشک.
هر سنگی، ریز و درشت، نشانی است. نشانهای از دیروزهایی که اکنون در خاک خفتهاند…
به آسفالت خیابان سراج که میرسیم، جوانی سرش را از پنجره پیکانش بیرون برده فریاد میزند؛ گنج جستید یا نه؟ و دستش را در هوا حرکت میدهد و دور میشود…