خبر پارسی – وحید دلپسند – برخی همکاران مطبوعاتی بدیهیاتی در عوالم خودساخته شان بنا کرده اند که تردید جدی بر روایی آن وجود دارد. این که زبان تولیدات رسانه ای باید ساده و عامه فهم باشد و این که قلم به دستان رسانه ای اجازه ندارند از ویراژهای ادبی در بیان مافی الضمیرشان بهره جویند چرا که از زبان رسمی و معیار فاصله می گیرند و…این ها دقیقا همان منطقی است که فیلمفارسی سازهای دهه چهل برای تولیدات سخیفشان بر زبان می راندند و امروز هم فیلمسازان “شونه تخم مرغی”همچنان بر همان مدعایند که فیلم باید به مذاق مردم خوش بیاید و مردم باید بفهمند ما چی میگیم و مردم باید ببینیند و خوششان بیاید و در اصل ما برای مردم فیلم می سازیم و کاری به جماعت انتلکتول خودشیفته نداریم و…!!
طبیعی است که با این منطق، سه گانه اخراجی های استاد ده نمکی، شاهکار فیلمسازی ملی و اسباب تفاخر کارگردانش می شود و گنج قارون تا هم امروز موجب رشک و حسرت این جماعت رند صاحب رسانه…!
با این منطق امثال “مارکز” عمری آب در هاون کوبیده اند که زبان در نگارش مطبوعاتیشان و گزارشهای حیرت انگیزشان به عنوان یک عنصر اساسی و بی بدیل در انتقال مفهوم مورد توجه قرار داشته و همزمان که به محتوا و زاویه دید خلاقانه و بکر خود توجه داشته اند، دغدغه بیان و فرم مطلوب در ارایه محتوا را نیز.
محض اطلاع عزیزان ساده گرا (که امیدواریم ساده گرایی اسم مستعار اعتراف به ناتوانی ذاتی و مهارتی در بهره گیری از ابزار کلمه نباشد و به واقع، باورمندی به نگارش سهل و ممتنع سعدی وار وجود داشته باشد) حضرت مارکز و بسیاری از نویسندگان مطبوعاتی خارجی و داخلی که دغدغه کلمه دارند همه آب درهاون نمی کوبند که به زبان توجه جدی دارند. امثال بهنود (فارغ از هر گونه نگرش سیاسی) حتما روزنامه نگاری را می شناسند که نثری مخملین و خاطره ساز دارند؛ یا حتی برخی ورزش نویسهایی مثل مرحوم اسداللهی و یا ابراهیم افشار نازنین و یا همین دوست عزیز سفرکرده امان آقا صمد ابراهیمی به احتمال چیزی از روزنامه نگاری می فهمند که نثری فاخر و خیال انگیز داشته یا دارند؟!
این یک قاعده جهانشمول است که هر کس پیشه ای بر می گزیند که لاجرم با نگارش سروکار می باید، باید به واژه و طرز و طراز آن در جمله و متن توجه کند. نه تنها واژه که واج ها و آوا ها و همجواری آنها در متن هم باید مورد توجه جدی قرار داشته باشد؛ درست مثل معماری که به کاربرد آجر در ساخت دیوارش وسواس دارد. مگر می شود یک گزارش مطبوعاتی نوشت و باری به هرجهت واج ها و واژگان راکنار هم قطار کرد؟ حتی در خبرنویسی هم باید به اصول نگارش در زبان رسمی(معیار) توجه دقیق داشته باشیم. برخی از همین مدعیان ساده نویسی و عامه گرایی در تولیدات خبری اشان خطاهایی به چشم می خورد(به لحاظ نگارش) که مایوس کننده است. آن هم در شهری که شهروندانش به زبان شیوای سعدی و کلام فاخر حافظ خو دارد و خاندان فخیمه “گلستان” نخستین روزنامه نگاران و ناشران آن بوده اند. در این شهر از ساده گرایی حرف زدن یعنی این که حداقل به اندازه سادگی و شیوایی سعدی و توللی، ساده نویسی را بفهمیم نه اینکه تنها شعارش را بدهیم.
یادمان باشد که نوشته های امروزمان( خواه یک خبر چهارخطی رسانه ای باشد یا نامه ای کوتاه اداری و یا گزارش یک تحقیق علمی و یا حتی یک رمان و یک قطعه شعر) همه و همه در دورانی دیگر محل ارزیابی نثر و نظم زمانه ما می شود. همانگونه که تاریخ بیهقی و طبری که از دستبرد وقایع زمان مصون مانده امروز شده اند مبنای ارزیابی ما از سبک نگارش در دوران تالیفشان.
شما حتی نمی توانید به نگارش نامه های ساده اداری هم بی توجه باشید چه برسد به نگارش خبر و گزارش و گفتگو و یادداشت های رسانه ای که در شمارگان انبوه منتشر می شوند. قایم مقام فراهانی منشآتش را به یک اثر هنری ممتاز بدل کرد؛ همه نوشته هایش هم نامه های مرسوم اداری بوده؛ به بالادست و زیر دست هم نوشته شده. “صاحب ابن عباد” نامه های دیوانی را به یک الگو در ساده نویسی و معیار در ایجاز و خلاصه گویی بدل کرده آن وقت ما از روی ساده پنداری شعار ساده گرایی می دهیم و فکر می کنیم داوری درباره خبر و گزارش و یادداشت های رسانه ای امروز ما در همین زمان ختم می شود. حتی اگر نیازی هم به داوری زمان بر نثر و قلم خود احساس نمی کنیم (که این یکی به ما هیج ارتباطی ندارد؛ به قول نیمای بزرگ: آنکه غربال به دست دارد از عقبِ کاروان می آید) حداقل باید به این باور برسیم که نوشتار ما تا چه حد می تواند در تنزل سطح سواد فرهنگی عامه مردم نقش داشته باشد. تثبیت و ارتقای سطح سواد عمومی پیشکش!!
این گونه نیست که کل دستاوردهای ادبی بشر اشتباه باشد و تنها فهم ما از نگارش صحیح!! شاید بخشی از راز افول فاجعه بار شمارگان رسانه های مکتوب ما در فارس به همین باورهای معیوب برگردد. وقتی قرار باشد در شهر سعدی با مغلطه گویی به بهانه ساده گرایی تن او را در گور بلرزانیم طبیعی است که روزنامه هایمان را هم باید فقط خودمان بخوانیم و نه شهروندانمان.
توضیح پایانی این که: این متن نوشته نمی شد اگر یادداشت حقیر در نشست نهم روزنامه نگار در زوم، آن گونه مورد عنایت برخی از همکاران مدافع ساده گرایی قرار نمی گرفت. طبیعی است در جایی که متنی با بدفهمی مواجه می شود حق توضیح برای نویسنده برقرار است. نویسنده شوربختانه در نشست حاضر نبوده، صبوری شنوندگان و حفظ حق صاحب آن نشست (همکار عزیزم سعید نظری) می توانست به تولد این متن منجر نشود.
از بانیان این نشست ها به ویژه دکتر کمالی فاضل و فهیم عمیق دارم و آرزو می کنم اکنون که سنجه نقد حاصل شده، درنگی در ارزیابی رویه و رویکرد هر آن که قلمی و قدمی در عرصه فرهنگ ان دیار هنرآفرین بر می دارد، نداشته باشند.
وحید دلپسند/بندرعباس/۱۱ اردیبهشت۹۵