نگرش و نگارش ؛جستاری در تناسب و توازن رابطه ذهن و زبان مولف با نگاهی گذرا به آثار مطبوعاتی سعید نظری
سردبیر
خبر پارسی – وحید دلپسند – نخستین پرسشی که در رودررویی با یک پدیده ی هنری رخ می دهد این است که آیا ما با اثری ممتاز روبرو هستیم؟ آیا با مولفی روبرو هستیم که دست به آفرینش هنری زده؟ به عبارتی، آیا واقعا با تالیف در معنای واقعی خود روبرو هستیم؟!
فرقی نمی کند که با کدام شاخه هنری مواجهه داریم، ما به اثر یا متنی برخورد کرده ایم که مستقل از آفریننده و مولف خود آماده ارزیابی است. پس باید سنجه به دست گرفت و به عیارسنجی متن/اثر پرداخت. سنجه ما چیست؟! آیا سنجه ما می تواند همزمان به ارزش یابی قالب و محتوا بپردازد؟!
گاهی در عالم معنا و مکاشفه با پدیده های ذهنی و چند وجهی روبرو می شویم که در پدیدار شناسی آنها ناچار به وام گیری از مقیاس هایی نا متعارف هستیم. برای مثال ما می دانیم که روزنامه نگاری را با تعاریف مرسوم و متعارف از هنر، نمی توان “هنر” قلمداد کرد (به دلایل گوناگونی که در حوصله این متن نیست.) از جهتی، روزنامه نگاری و عرصه رسانه ارتباط تنگاتنگی با عالم هنر و بهره مندی از ابزار هنر دارد. از همه این ها گذشته گزافه نیست اگر گفته شود عوالم و خلقیات روزنامه نگاران تا حدود زیادی تنه به روحیات متلاطم هنرمندان می زند. به عبارتی شاید بتوان با جسارت گفت رسانه، همسایه دیوار به دیوار هنر است و اهالی رسانه هم جوار هنرمندان!
مقدمه بر متن چیره نشود…!
آیا “سعید نظری” را می توانیم یک روزنامه نگار ممتاز به شمار آوریم؟ پرسش را صریح و ساده و بی رودربایستی مطرح کردم و طبیعی است که پاسخ سلبی و ایجابی به این پرسش تا زمانی که مجهز و مقید به شاخص و معیار سنجش تمایز یا عدم آن نباشد از روایی لازم تهی خواهد بود.
شاید بهتر باشد به تعریف مفهوم “تمایز” در مشخصات یک اثر هنری/ادبی/رسانه ای بپردازیم تا بهتر بتوانیم به امتیاز مولف پی ببریم.
وقتی با شاخص ترین پدیده های هنری روبرو می شویم درمی یابیم که این آثار در دو بعد دارای فخامت خاصی هستند: نخست درون مایه و دوم،بیان.
این تقریبا یک قاعده جهانشمول هنری است. شاهکارها بی تردید به لحاظ درون مایه و چیستی و نیز نحوه بیان و بهره گیری از قالب روایی از تمایز و بداعت خاصی بهره مند هستند.
طبیعی است که درونمایه ی اثر از ذهن و جهان ذهنی مولف ریشه می گیرد و بیان نیز بیانگر مهارت مولف در بهره گیری از قالب های هنری و تسلط بر ابزار است.
به عبارتی در شیوه ی سرایش شاه نشین شاعران پارسی گوی، حافظ شیراز، آنچه موجب یگانگی سروده های اوست، شکوه و پیوند اعجاب انگیز و اعجاز گونه ذهن و زبان است. جوشش ذهنی و مکاشفه های حیرت انگیز هنرمندی است که اگر با بیانی ناشیوا همراه می شد بی گمان همه ایده و فکر را در نطفه به باد فنا می سپرد، اما اعجاز در بیان و ساحرانگی کلام و جادوی گزینش واژگان، به غزلیات بی بدیل شاعر شوریده شهر راز ختم شده است و…
البته که قصد قیاس نیست. قله را نشان دادیم تا راه دامنه روشن باشد.
سعید نظری در نگرش و و نگارش باید به نقد کشیده شود. نه تنها او، بلکه هرآن کس که قلمی به دست می گیرد و می نگارد باید به سنجش نگرش و نگارش خود علاقمند باشد.
در سعید نظری نوعی انفراد در نگاه به پدیده های پیرامونی دیده می شود که تقریبا میان هم طرازان خود کمتر نظیر دارد. شاید کمتر کسی باشد که بتواند چالش دعوت یک جوان نیمه مست مجنون به میگساری خیره سرانه را بهانه کند تا نقبی به یک چالش بین نسلی بزند وسیاست های فرهنگی شهر و دورانی را به نقد بکشد، ولی سعید جسورانه به این وادی قدم می گذارد.
یا حتی پدیده دولت سوز(!) ” سیب زمینی “! شاید سیب زمینی برای کمتر روزنامه نگار محلی می تواند دستمایه یک نقد اقتصادی قرار گیرد تا بتواند بدین وسیله سیاست های توسعه بخش کشاورزی کشور را به چارمیخ بکشد؛ ولی سعید می کشد.
تقریبا می توانیم شهادت بدهیم که سعید نظری در نگاه و نگرش خود به پدیده های اجتماعی و به خصوص اقتصادی در میان همتایان محلی خود به نوعی تمایز رسیده است، اما پرسش اینجاست که آیا او روزنامه نگاری ممتاز است؟!
پاسخ این پرسش را می توان در مقدمه این یادداشت و سطرهای پیشین پیدا کرد. کوتاه این که، رابطه میان ذهن و زبان و نگرش و نگارش اگر درست برقرار نشود، آفرینش هنری یگانه ای صورت نمی گیرد. سبک ها متولد نمی شوند و تالیف ها به تمایز نمی رسند.
سعید نظری در نگارش خود به قوت نگرش نیست. به عبارتی، تناسب منطقی و مطلوب بین ذهن و زبان او برقرار نشده. این را می توان با یک بار مرور آثارش دریافت. گاهی با ضعف تالیف و ساده گیری ژورنالیستی خاصی در انتخاب واژگانش روبرو می شویم که حیرت می کنیم. با شناختی که از او داریم تقریبا می دانیم که برخلاف بسیاری از ما عادت مطالعه مستمرش ترک نشده اما همچنان اصرار به کاربرد واژگان مستعمل و دم دستی در متن دارد. حال آن که بی تردید دایره واژگان گسترده ای در ذهن دارد که کفران نعمت می کند و بی بهره رهایش کرده.
از این گذشته، ما در زبان سعید نظری با هیچ گونه ویراژ ادبی روبرو نیستیم. شاید برخی تصور کنند که متن هایی که با زبان رسمی (معیار) تولید می شوند اساسا نمی بایست تن به آرایه های ادبی بدهند به ویژه که عرصه ی اثر سعید نظری، اقتصاد و توسعه است (که البته گاهی به ندرت قدم به حوزه جامعه و فرهنگ هم می گذارد.) بله این قواعد را البته که در کارگاههای روزنامه نگاری برای نوآموزان می گویند اما یادمان نرود با روزنامه نگاری روبرو هستیم که به زودی پا به دهه دوم زندگی حرفه ای خود می گذارد؛ عمرش دراز باد. گابریل گارسیا مارکز ریالیسم جادویی خود را از تجربه های گرانبهای گزارش نویسی مطبوعاتی خود وام گرفت.
بازهم قصد قیاس نیست ولی روزنامه نگار اگر عادت های ذهنی را کنار بگذارد هم می توانند به فخامت در کلام برسد و هم به تمایز در زبان و سبک.
سعید نظری باید فاصله موجود بین نگرش و نگارش خود را پر کند. قلمش جاودان و پرتوان تر باد.
وحید دلپسند/ادیبهشت ۹۵/ بندرعباس