نماد سایت خبر ‏پارسی

یک سبد شعر ،فلسفه،آبرنگ و عرفان در گفت و گویی منتشر نشده با محمد رضا خالصی/ هرگز خودم را تکرار نکردم/ یک منتقد هرگز مدح نمی کند/ از هیچ سیاستمداری خوشم نمی آید

خبر پارسی – فرزاد صدری – پائیز سال ۱۳۸۳ گفت و گویی صمیمی اما بی پرده با سید محمد رضا خالصی معاون وقت فرهنگی جهاد دانشگاهی فارس برای چاپ در نشریه داخلی این نهاد به نام «همکار» داشتم.در این گفت و گو همه سابقه فرهنگی این شاعر،تویسنده،روزنامه نگار،پژوهشگر و مدرس دانشگاه را واکاوی کردم و برایم جالب بود که او در سن ۱۶ سالگی معاون فرهنگی یک نهاد انقلابی بوده و در مسجد محله شان مقدمات فقه را به طلبه ها درس می داده و مسئولیت ستاد مقاومت بسیج را نیز بر عهده داشته است!

خالصی در کارنامه کاری خود سابقه معاونت فرهنگی ساززمان تبلبغات اسلامی فارس،معاون فرهنگی شهرداری شیراز در زمان شهرداری وکیلی،معاون فرهنگی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۶،قائم مقام فرهنگسرای بهمن در تهران سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۸،رییس حوزه هنری فارس و معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی را دارد.

او همچنین به عنوان پژوهشگر برگزیده در زمینه پژوهش های قرآنی و نیز پژوهشگر برتر عرفان و فلسفه در کشور انتخاب شده و می تواند با این کارنامه گزینه ای بسیار مناسب برای مدیر کلی فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس باشد،اما به نظر می رسد قرار است مدیر مهمترین دستگاه فرهنگی پایتخت فرهنگی ایران را از خارج از شیراز و استان انتخاب کنند! حکایت مدیر غیر بومی فرهنگی برای شیراز حکایت زیره به کرمان بردن است!

گفت و گوی من  با این فرهیخته فرهنگی که سخنوری فصیح است را بخوانید.

*خالصی در یک نگاه

متولد ۴ اردیبهشت ۱۳۴۵ در محله سنگ سیاه شیراز در یک خانه قدیمی که پدرم،پدرش و پدربزرگش در آن خانه بدنیا آمده بودند.دیپلم خود را در سال ۱۳۶۳ اخذ کرده ام.لیسانس ادبیات فارسی خود را در سال ۱۳۶۸ در دانشگاه شیراز و فوق لیسانس مغارف اسلامی را در سال ۱۳۷۷ در دانشگاه تهران گرفتم.در عین حال علوم حوزوی را تا سطح عالی در شیراز و قم خواندم و معادل مدرک فوق لیسانس را نیز در علوم حوزوی دارم.در پژوهشکده علوم انسانی نیز در مقطع دکترا قبول شدم.

*همه مسئوولیت های قبلی؟

سال ۱۳۶۱ معاون فرهنگی جهاد سازندگی شیراز بودم.

*یعنی چند سالگی؟!

خیلی جوان بودم حدود ۱۵ سالگی.

*یعنی دانش آموز بودید؟!

بله بله دانش آموز بودم.

اما چگونه؟!

من صبح ها در مسجد محله مان مقدمات فقه را به طلبه ها درس می دادم.یکی از طلبه ها در جهادسازندگی بود که خیلی به من علاقه  پیدا کرده بود.کارهای مرا دید بود و چون مسئولیت ستاد مقاومت بسیج را نیز بر عهده داشتم از من خواست که بروم جهاد و وقتی رفتیم جهاد خیلی سریع  کارها شکل گرفت.آن موقع هم شخصی به نام مهندس جوانمردی مسئول جهاد سازدگی شیراز بود و حکم مرا به عنوان معاون فرهنگی جهاددسازندگی ابلاغ کرد و من مدت ها در حالی که کلاس دوم دبیرستان بودم معاونت فرهنگی جهاد را نیز بر عهده داشتم.

*یعنی واقعاً در آن سن با این سمت هیچ مشکلی نداشتید؟

البته چرا. به هرحال طبیعی بود که هضمش برای همکاران سنگین بود. اغلب کسانی که آن جا بودند دانشجویانی بودند که به انقلاب فرهنگی خورده بودند و به هر حال نمی پذیرفتند.حتی من آنجا کلاس اخلاق و عربی داشتم و حتی یادم می آید کلاس هایم بعدازظهرهای دوشنبه تشکیل می شد و بعد که دوستان سخنان و ایده های ما را شنیدند بالآخره ما را پذیرفتند البته من آن موقع دروس طلبگی را می خواندم و این مسئله در ارتباط برقرار کردن من و تدریسم بی تاثیر نبود.

*چقدر حقوق می گرفتید؟

سه هزار تومان

*پول کمی هم نبوده!

نه خوب بود.

*بگذریم مسئولیت های بعدی؟

معاون فرهنگی ساززمان تبلبغات اسلامی فارس،معاون فرهنگی شهرداری شیراز در زمان آقای وکیلی سال ۱۳۷۲،معاون فرهنگی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۶،قائم مقام فرهنگسرای بهمن در تهران سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۸،رییس حوزه هنری فارس،سردبیر فصلنامه فارس،سردبیر روزنامه عصر مردم و روزنامه نیم نگاه،سردبیر روزنامه رواق،فصلنامه رهنمای حق و نشریه قرائت،رییس شورای مرکزی خانه مطبوعات فارس،عضو هیئت مدیره مرکز حافظ شناسی،عضو هیئت مدیره مرکز سعدی شناسی و عضو هیات امنای انجمن نمایش فارس.

در دانشگاه سوره و تربیت معلم نیز تدریس کردم.دوره حافظ شناسی را نیز تدریس کردم و حتی مدت ها در حوزه علمیه ملل و نحل و مبانی فقه و ادبیات عرب را درس دادم ضمن اینکه مدرس مولوی شناسی هم بودم.

دروس خبرنگاری را نیز در خانه مطبوعات و جهاد دانشگاهی و دانشگاه تدریس کردم.

*شما با این سابقه البته صاحب تالیفاتی نیز می باشید.

بله،چاپ و انتشار بیش از ۳۰۰ مقاله در نشریات کیهان،اطلاعات،جمهوری اسلامی،سروش،ادبستان،کیهان فرهنگی،عصر مردم،نیم نگاه،پژوهش،سبحان،قرائت،فرهنگ فارس وبسیاری از نشریات دیگر.

*اولین مطلبی که از شما چاپ شد در چند سالگی و در چه نشریه ای بود؟

اولین مطلبی که داشتم یک داستان تخیلی بچه گانه بود که سال سوم ابتدایی در کیهان بچه ها به چاپ رسید ویادم می آید دهها شماره از این نشریه را خریده بودم و گوشه گوشه خانه گذاشته بودم که هرکسی وارد خانه می شود این نشریه را ببیند.شاید یکی ار بهترین خاطرات من است.

*آثار بعدی؟

کتاب «زنبق های سفید»(زندگی و آثار محمود درویش)مجموعه شعر «فرسایش ها»،«حنجره ای برای همیشه»(جستجویی در طنز حافظ که البته زیر چاپ است.)

«صدای پای سپیده»(مجموعه آثار خوشنویسی که جدیدا چاپ شد)جلد اول «ادبیات سیاسی» را نیز زیر چاپ دارم.«شولای ابدیت» مجموعه مقالاتم است که آن نیز زیر چاپ می باشد.یک کار مهم دیگر نیز به نام «قابوسنامه» دارم که در مورد زندگی فیروزآبادی صاحب فابوس می باشد و آماده برای چاپ است.

*افتخارات؟

نقام اول قرائت قرآن دانش آموزان کشور.

مقام اول بازیگری و کارگردانی تئاتر دانش آموزی کشور.

مقام اول شعر دانش آموزی استان و برگزیده شعر دانشجویی کشور.

مقام اول شعر ستاد دهه فجر کشور

مقام ممتاز آبرنگ هنرهای تجسمی در کشور

مقام دوم قصه نویسی دانشجویان کشور

مقام اول طنز نویسی در اولین جشن فرهنگ فارس

مقام اول مقاله ادبی در دومین جشن فرهنگ فارس

مقام اول سرمقاله نویسی در سومین جشن فرهنگ فارس

مقام اول مقالع معارف اسلامی در چهارمین جشن فرهنگ فارس

پژوهشگر برگزیده در زمینه پژوهش های قرآنی

پژوهشگر برتر عرفان و فلسفه در کشور

*شما اشاره داشتید به اینکه در زمینه بازیگری و کارگردانی تئاتر صاحب مقام بوده اید اما بعدها که در مناسب فرهنگی،هنری قرار گرفتید،گفته می شود خیلی میانه شما با اهالی تئاتر خوب نبوده،به نطر می رسد بیشتر مثلا به شاعران چراغ سبز نشان می دادید؟

نه اینجوری نبوده.

*به هر حال قبول کنید که سختگیر بوده اید؟

ببینید سختگیری ما این بوده که یکسری قوانین و قواعد را ما در ارشاد داشتیم که می بایست لحاظ می شد دوره ای هم که من مسئولیت داشتم دوره آقای میرسلیم بود و قواعد و قوانین سختگیرتر از مثلا دوره آقای مهاجرانی بود. روی هم رفته تئاتر همیشه معضل های ویژه خود را داشته،آن موقع هم فقط تالار ابوریحان بود و مگر ما چقدر می توانستیم در این تالار کار کنیم.نکته ای که باید اشاره کنم این است که در زمان من نسبت به تمام سال های ما قبل ار آن بیشتر تئاتر به صحنه آمد.

*آقای خالصی! شما از سوابق زیاد خود در سازمان های مختلف صحبت کردید،ممکنه سوال کنم چر اینقدر دور می زنید؟!

ببینید ۲ مسئله است یکی مسئله بیرونی و دیگری مسئله شخصی خودم بود.

مسئله بیرونی این بود که به هر حال دوستان به من عنایت داشتند،به عنوان مثال در زمان معاونتم د رشهرداری چند جا مرا می خواستند از جمله اداره ارشاد که در نهایت هم علی رغم میل شخصی ام به ارشاد رفتم.

به هر حال مثلا زمانی که در حوزه هنری بودم شهرداری به من پیشنهاد معاونت فرهنگی را داد. شما قبول کنید که شهرداری امکانات بیشتری را در اختیار من قرار می داد و طبیعی بود آنجا بروم بعدها نیز که به تهران رفتم با وجود اینکه در صدا و سیما،روزنامه ایران،کیهان فرهنگی و دانشگاه آزاد مسئولیت هایی داشتم مشکلاتی مثل غربت و …باعث شد که به شیراز بیایم بنابراین این دور زدن های که شما به آن اشاره داشتید هم به این مسئله برمی گردد و هم این بود که هرگز خودم را تکرار نکردم و این مسئله را برای خودم یک امتیاز می دانم.شما نگاه کنید در عین حال که خوشنویسی می کنم نقاشی هم می کنم،شعر هم می گویم،ترجمه هم می کنم،طبیعی است که این کارها یک روحیه تنوع گرایی به من می دهد که در کارهای بیرونی من نیز تاثیر گذار است.

*مجموعه سوابقی را که شما از آن نام بردبد این تصویر را در ذهن متبادر می سازد که مثلا خالصی به طیف محافظه کار یا به اصطلاح جناح راست نزدیک است. بعدها البته در روزنامه عصر مردم خود را یک اصلاح طلب و به اصطلاح دوم خردادی نشان دادید.آیا با این سوابق و کارکرد،خالصی را باید از آن تیپ آدم هایی بدانیم که به جهت باد نگاه می کند یا اساسا این برداشت غلط است و شما به نوعی استحاله فکری اعتقاد دارید؟!

ببینید من اصطلاح معمول بحث چپ و راست را مطرح نمی کنم و حتی معتقد به چپ و راست نیز نیستم. علی رغم اینکه به راحتی می توانستم وارد فضای چپ و راست شوم و علی رغم اینکه حدود ۳۰۰ مقاله دارم اما یک خط ار این مقاله ها سیاسی به مفهوم چپ و راست نیست.

اما به یک نکته معتقدم و آن انقلاب اسلامی است. امام را به شدت دوست دارم و همیشه هم دوست می داشتم شاید هم تنها کسی که او را مدح کردم امام بوده است چرا که شخصیتی است ک در زندگی من بسیار تاثیر داشته و دارد.

در عین حال به خیلی از چیزها هم نقد دارم.نکته اساسی اینجاست که ما نسلی هستیم که همه زندگی خود را در انقلاب گذراندیم.بچه بودیم انقلاب شده در جنگ بزرگ شدیم و در عین حال که بچه های هم سن وسال ما مشغول تحصیل بودند اسلحه به دست گرفتیم و جنگیدیم و بعد از آن هم هزار و یک مشکل داشتیم و اصلا مثل بجه های همسن و سال خود در هیچ کجای دنیا زندگی نکردیم.من می توانم ادعا کنم (البته در فارس و شیراز)بیشترین مطلبی که یک نویسنده در خصوص روشنگری اصلاحات نوشته،من بوده ام.من این ادعا را دارم و می توانم از آن بیرون بیایم.به هر حال نمی شود کسی جزو جرگه راست بوده باشد اما بیشترین مطالبش راجع به اصلاحات باشد.

من چون هیچ مشکلی در زندگیم ندارم دلیلی نمی شود که خود را با باد وفق دهم.اگر هم می خواستم خودم را با باد وفق دهم منتقد نمی شدم نکته اساسی نیز این است که بیشترین انتقادات را از مسئولین من در روزنامه ها داشته ام.با باد حرکت کردن مستلزم تملق گویی است و یک منتقد هرگز مدح نمی کند.

*آقای خالصی صحبت های شما جای بحث بسیار دارد، اگر تا اینجای قضیه وارد مسائل جهاد نشدیم فقط خواستیم جهادگران معاون فرهنگی خود را بیشتر بشناسند اما ورود شما به جهاد دانشگاهی با یکسری مخالفت هایی روبرو شد چرا که در جهاد کمتر سابقه داشته که نیرویی از بیرون به یک باره در سمت معاونت قرار بگیرد خود من هم از زوایای دیگر یکی از مخالفین بودم.عده ای معتقد بودند شما از جهاد بعنوان یک نردبان ترقی نگاه می کنید که البته فی النفسه ایرادی هم ندارد خود شما چه پاسخی به این انتقادات دارید؟

ببینید من همزمان با جهاد ۲ یا ۳ پیشنهاد خوب دیگر داشتم،یکی از علل آمدن من به جهاد دوستی و رابطه ی خوبی است که با آقای پورعلی داشتم ما مدت هاست باهم دوست هستیم و خیلی هم به لحاظ فکریدر بعضی زمینه ها به هم نزدیکیم لذا اصرار ایشان و اصرار مهندس اکبری (ریاست وقت جهاد دانشگاهی)از جمله دلایل ورود من به جهاد دانشگاهی بود.

این نکته را تصحیح کنم چرا که اشاره ای به ترقی داشتید من راه های ترقی را خوب می شناسم.من پیشنهاداتی داشتم که در آن پیشنهادات بهتر می توانستم راه های ترقی را پیدا کنم، جهاد را نه به عنوان ترقی بلکه براساس فضایی که در کشور بوجود آمده و بر اساس شکل فرهنگی که الان بوجود آمده می توانیم از یک آبشخور تازه ای استفاده کنیم و شاید جهاد دانشگاهی این آبشخور تازه را به ما بدهدو شدیدا هم نیازمند یک آرامش بودم.در مورد رفتم من از جهاد یا بودن در جهاد باید عرض کنم تا وقتی که بتوانم کار کنم و یا فعالیت بکنم و مثمر ثمر باشم در جهاد خواهم ماند و اگر احساس کنم که دارم خودم را تکرار می کنم و یا دارم دور می زنم مطمئن باشید به سادگی از جهاد خواهم رفت.

*شنیده شد اخیرا شهرداری پیشنهاد معاونت فرهنگی را به شما ارائه داده و همین شایعه این سوال را در ذهن تعدادی از جهادگران بوجود آورده بود که چرا کسی که در سمت معاونت جهاد قرار دارد به یک معاونت دیگر در سازمانی دیگر فکر کند؟

ببینید فکر کردن نبوده،مگر به خود شما در سازمان میراث فرهنگی پیشنهاد نشده،جلوی پیشنهاد را که نمی شود گرفت،پیشنهاد همیشه است اما مهم این است که من جهاد را دوست دارم و مخصوصا بخش فرهنگی را چرا که با همکاران خودم در این بخش خیلی راحتم. بجز شهرداری بحث مدیریت حوزه هنری، بحث ارشاد و  شبکه ۲ صدا و سیمای هم بوده اما فعلا قصد رفتن ندارم.

*سوال اینجاست که شما تصمیم بر نرفتن گرفتید یا مجموعه یکسری اتفاقات باعث شد که از جهاد نروید؟

ببینید من تا بحال تسلیم شرایط نشدم به همین دلیل هروقت تصمیم گرفتم ماندم و هروقت تصمیم گرفتم رفتم.نکته بامزه ای که باید به آن اشاره کنم این است که هروقت خواستم بروم یک تلفن به مسئولیت بالاتر زدم و یک استعفای کتبی نوشتم و کیفم را برداشتم و دیگر هم نیامدم علتش هم این است که تا جایی که فضا برای کار کردن است آدم کار می کند وگرنه باید برود و یادتان باشد همیشه برای کسانی که از توانایی خوبی برخوردارند فضای کاری وجود دارد.

*شما فضای متفاوتی را در دیگر سازمان ها تجربه کرده ید.با توجه به این تجربه و کار در دیگر فضاها،جهاددانشگاهی را چگونه دیده اید؟نقاط ضعف و قوت؟

جهاد دانشگاهی خیلی جای مناسب و خوبی است.فضاهای بالقوه ای دارد که می تواند بالفعل شود و بسیاری از قسمت های ناشکفته آن می شود شکفته شود.اما مهمترین نکته در ذهنیت جهاددانشگاهی این است که آیا با تفکر مدیریت دولتی می توانیم یک جای خصوصی را اداره کنیم .جهاد مشکل شتر مرغ پیدا کرده است،نه می توتند بپرد نه می تواند بار ببرد.لذا اگر قرار است شکل و شمایل خصوصی داشته باشد که علی القاعده این شکل را نیز دارد طبیعتا باید تمامی مسائل خصوصی سازی را در ذهن خود بپروراند.

کارمند پروری نیز مشکل ایجاد می کند.شکل دولتی نیز معضلاتی دارد که عمده آن معضل بودجه است،لذا باید فضاهای تازه ای را برای جهاد تعبیه کرد.

*مشخصا با چه طرح ها و برنامه هایی پا به جهاد گذاشتید و مهمتر اینکه با چه شناختی به جهاد دانشگاهی پا گداشتید و دیگر اینکه اگر طرح و برنامه داشتید چقدر از آنها را اعمال کردید؟

ببنید اولین کاری که انجام دادم گذشته معاونت فرهنگی را تجزیه و تحلیل کردم و متغیرهایی را که در این فضا وجود داشت مورد بررسی قرار دادم،بعد آمدم هدف های کلی کمی وکیفی را برای خودم تهیه کردم.

آن هدف هایی که در نظر گرفتم مهمترین قضیه اش این بود که بساری از بخش های جهاد در قسمت فرهنگی وجود نداشت یا اگر وجود داشت فعالیتی نمی کرد.بخش های بسار مهمی که می توانست فعالیت کند ،یادمان باشد که الان در قسمت های مختلف  دانشگاه شعبات مختلف فرهنگی دارند کار می کنند.خیلی از این کارها نیز موازی کاری است که به نظر می رسد ما هم مثل آنها می شویم وقتی هم من آمدم چیزی به نام فوق برنامه وجود نداشت.اداره فعالیت های دینی،ادبی ،هنری نداشتیم.کانون قرآن،کانون گردشگری فعالیتی نداشتند و چیزی به نام انجمن در معاونت فرهنگی وجود نداشت در واقع مثل یک ساختمانی بود که از دوباره می باست شروع می کردیم یه ساختن دیوارهایش.

*اشاره ای داشتید به دانشگاه .  من در مصاحبه ی قبلی خود این انتقاد را از آقای پورعلی داشتم که می شود همین انتقاد را به شما نیز وارد کرد.ما زمانی که از فضای ساحلی بیرون آمدیم رابطه مان با دانشگاه بسار کم رنگ شد.اتفاقا انجمن های فعالی در زمینه های شعر،قصه،نمایش،نمایش نامه نویسی و فیلم داشتیم که عمده اعضای این انجمن ها را دانشجویان تشکیل می دادند.لذا وقتی فضای ساحلی را از ما گرفتند این انجمن ها کم کم رنگ باخت تا جایی که به جرات می توانم بگویم در اواخر معاونت آقای پورعلی ما انجمنی نداشتیم.بنابراین ورود شما به جهاد دانشگاهی این انتظار را ایجاب می کرد که یک شوکی به این انجمن ها وارد کنید و آنها را زنده کنید،در حال حاضر نیز به نظر می رسد فعالیت های خارج از دانشگاه ما قوی تر از درون دانشگاه است،تحلیل شما از این نگاه چیست؟

ببینید وقتی ما وارد معاونت فرهنگی شدیم بسیاری از قسمت ها را بازسازی کردیم و این بازسازی مشکلات خاص خودش را داشت الان هم براساس گزارش کاری که در ۶ ماهه اول امسال ارائه کردیم نسبت به سال گذشته در همین روزها حدود ۸۵ درصد رشد فعالیت داشتیم که باید از همکاری خوب مدیریت محترم جهاد،جناب آقای اکبری هم تشکر کنم.این در حالی است که حداقل باید برای این نوع پیشرفت حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد امکانات را در اختیار ما قرار می گرفت که قرار نگرفت.بنابراین ما نسبت به برنامه ای که اول سال ارائه کردیم حتی جلوتر هم هستیم.

در مورد دانشگاه نیز باید بگویم یک مشکل اساسی با دانشگاه داشتیم مشکل اساسی ما این بود که به شدت ارتباط ما با دانشگاه ضعیف شده بود،از طرف دیگر بر اساس شرایط سیاسی کشور فعالیت های سیاسی فرهنگی هم در دانشگاه خیلی کمرنگ شده بود اما این ها دلیل نمی شود که ما حضور نداشتیم.

از طرفی معاون فرهنگی دانشگاه دارای انجمن های فراوانی در زمینه های مختلف است و در حالی که ما در جهاددانشگاهی از داشتن حتی یک سالن و یا یک نگارخانه محروم هستیم لذا وقتی دانشگاه این همه سالن های متععد دارد طبیعی است که دانشجو وارد آن قسمت ها می شود.

یک نکته نیز من باید اشاره کنم در حالی که ما هرماه چند نمایشگاه داریم اما فاقد نگارخانه هستیم. بنابراین با این معضلات طبیعی است که حضور مان در دانشگاه کمرنگ باشد.

نکته اساسی دیگر، تشکل های دانشجویی است ما برای این تشکل ها طرح و برنامه هایی ریختیم که این طرح و برنامه ها باید یک راهی برای ما بوجود آورد و من امیدوارم که فعالیت های ما در دانشگاه پررنگ تر شود.

در حال حاضر حدود ۸ ماه است که تلاش می کنیم اتاق پردیس را به ما بدهند اما هنوز اتفاقی نیفتاده است.

حدود ۶ ماه پیش ما ۱۰ تا ۱۵ طرح اجرایی به دکتر حاتم و دکتر آخوند(معاونین وقت فرهنگی دانشگاه علوم پزشکی و دانشگاه شیراز) دادیم و از آنها خواهش کردم که این طرح ها را به صورت مشترک انجام دهیم هردوی آنها پذیرفتند.اما هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده است.

*اتفاقا ما در شورای فرهنگی دانشگاه عضو هستیم و قبلا هم معاون فرهنگی ما در این شورا شرکت می کرد شما فکر نمی کنید حضور معاون فرهنگی می تواند دغدغه های فرهنگی جهاد را بهتر به دانشگاه منتقل کند.اشاره شما هم درست است ما هیچ فضای مناسبی در دانشگاه نداریم اما شما یا رییس جهاد چه تلاشی در این شورا انجام دادید که از دانشگاه فضا بگیرید؟

ببینید من با آن شورا سروکاری ندارم و نمی دانم در آن شورا چه می گذرد،فقط صورت جلسه های این شورا را می بینم.

*اگر معاون فرهنگی جهاد در این شورا حضور داشته باشد بهتر نیست؟

من فکر می کنم مسئوولین قسمت های مختلف دانشگاه در این شورا حضور دارند،اطلاعی هم ندارم که این ترکیب چگونه شکل گرفته،اما ارتباط ما با معاونین فرهنگی ۲ دانشگاه بسیار نزدیک بوده،اما اتفاق ویژه ای نیفتاده مثلا ما یک نامه به مسئولین دانشگاه نوشتیم اما چند ماه طول کشید که یک نامه از دست دکتر آخوند به دست دکتر گشتاسبی رسیده لذا کار شکل فرسایشی پیدا می کند من دوباره اعلام می کنم ۸ ماه پیش ما طرح های خودمان را به دانشگاه ارائه دادیم اما تا به امروز هیچ خبری نشده است.

یادمان باشد که علی رغم وجود بودجه و دیگر مسائل ۶۰ تا ۷۰ درصد کار ما دانشگاه بوده است.

*یکی دیگر از ایراداتی که بعضا در میان همکاران جهادی از شما گرفته می شود این است که آقای خالصی با توجه به اینکه سابقه حضور در اداره های سنتی دارد و معمول و رسم این ادارات نیز ارائه بیلان کار است.شکل و شمایل یکسری از کارهای شما نیز سنتی و دولتی است.

مثل ارائه یکسری نمایشگاه ها و جلسات سخنرانی که به نظر می رسد دوره آنها تمام شده ،خود شما چگونه فکر می کنید؟آیا در نهادی مثل جهاد دانشگاهی که همیشه به دنبال پاسخگویی به ضرورت های روز جامعه است این کار کلیشه ای نیست؟

ببینید من اصلا در این بحث،بحث مدرن و سنتی را نمی پذیرم.هنوز در کشورهای بسیار مدرن جهان مثل فرانسه،انگلستان و یا آمریکا نمایشگاه برگزار می کنند و نمایشگاه یکی از مشخصه های حضور فرهنگی است و اصلا هم سنتی نیست.

اینکه بگوییم برپایی نمایشگاه کار سنتی است خلط مبحث است علتش هم این است که خود نمایشگاه به طور کلی نه سنتی است و نه مدرن اما تابلوهایی که آنجا قرار می گیرد هم می تواند سنتی و هم می تواند مدرن باشد.

در مورد فعالیت های جدید هم باید بگویم دوستانی که این حرف ها را می زنند به کنه برنامه های ما پی نبردند ما در همین فاصله زمانی آسیب شناسی معرفت دینی را گذاشتیم.آسیب شناسی معرفت دینی یک کار بسیار نو و لازم بود. این کار در هیچ جای کشور انجام نشده است.ما همچنین کارگاه بازیابی هنر را انجام دادیم که کار تازه ای بود.

اولین بار نمایشگاه کاریکاتور را بطور سالانه انجام دادیم.فتوژورنالیسم را انجام دادیم که در کشور تا به حال صورت نگرفته است.

نمایشگاه های ما به شدت تازه و نو بوده.ضمن اینکه در ارائه نمایشگاه ها سرعت هم داشته ایم.مثلا در حادثه زلزله بم اولین جایی که نمایشگاه عکس گذاشت ما بودیم.

به نظرم گاهی تفسیرهای شبه فلسفی به جای شناخت علمی به مخاطب خود می دهیم.همین موجب می شود که همیشه این فضا امکان تغییر را به ما ندهد.

خیلی از کارها هم کارهای معمولی ما بوده مثلا در زمینه علوم قرآنی کارگاهی را با عنوان تفسیر جوان برگزار کردیم که اولین بار در شیراز اجرا شده بود.در مقابل،آن شب قرآن هم گذاشتیم و د رآن شب به مناسبت شهادت ائمه اطهار قرآن خواندیم و در همان برنامه  قرآن هم سعی کردیم شکل جدیدی داشته باشیم برگزاری نمایشگاه بسم الله خط نگاره ای بود که اولین بار در شیراز ارائه می شد.بنابراین بنظرم خیلی از کارهای ما نو بوده است.

*گفته می شود شیراز پایتخت فرهنگی کشور است،شما به عنوان معاون فرهنگی نهادی که ادعای پیشرو بودن را دارد چقدر در زمینه مسائل فرهنگی مسئله شناسی کرده اید و فکر می کنید چه خلاء هایی در زمینه فرهنگی در شیراز داریم که حداقل جهاد می تواند بخشی از آن خلاء ها را در تعامل با دیگر نهادهای فرهنگی پر کند؟

سئوال خوب و سخن بسیار درستی است،ما فعالیت های مدیریتی مان د رکشور به گونه ای است که آنقدر در کار خودمان غرق می شویم که مسئله شناسی نمی کنیم بنابراین حرف شما،حرف درستی است.

ما در حال حاضر با تمام قسمت های بیرونی خود ارتباط برقرار می کنیم،طرح و اندیشه های فضاهای بیرونی را نیز دادیم،الان بخش نظرسنجی ما برای حدود شاید ۲۰ اداره طرح و برنامه جدید نظرسنجی دارد.بنابراین مسئله شناسی کردیم که همه این ها در بایگانی ما محفوظ است.

از طرفی در معاونت یک اتاق فکر تشکیل دادیم،علتش این است که یک فکر یک حرکتی انجام می دهد اما وقتی افکار در کنار آن قرار بگیرد کارهای مهم تری را انجام می دهد.اما نکته مهم این است که اتاق فکر ما می تواند کاری انجام دهد،لذا این حرف را باید از محورهای مهم برنامه ریزی سال ۸۴ قرار بدهیم ، تا انشاالله مسئله شناسی فرهنگی را به یک سرانجام برسانیم.

*به عنوان یک ژورنالیست شورای معاونین جهاد دانشگاهی را نقد کنید.

شورای معاونین وظیفه اصلی اش سیاستگذاری است و این کار ار به دقت انجام نمی دهد چرا که گاهی وقت ها سراغ مسائل کوچک تر و ریز می رود.

*و اما سوال آخر چرا خالصی اینقدر بدقول است؟

حرف درستی است از همه کسانی که با آنها بدقولی می کنم عذرخواهی می کنم یک علتش این است که خیلی مشغله دارم،یک علتش هم این است که با وجود اینکه ۳ یا ۴ دفترچه یادداشت دارم،بعضی چیزها را فراموش می کنم.به هرحال این خصلت بد و نامناسبی است که در ما وجود دارد،هیچ کارش هم نمی توانم بکنم،تاحالا هم خیلی تلاش کردم درستش کنم،نشده.شاید یکی از علت های آن این است که خجالت می کشم به کسی نه بگویم.

ناگفته ها:

غذای موردعلاقه؟

ته چین پلو

رابطه با زن و فرزندان؟

با بچه هایم رابطه خیلی خوبی دارم،با همسرم هم همینطور

ساعت بیکاری؟

خیلی کم دارم،جاهای مختلف کار می کنم،کار پژوهشی نیز انجام می دهم بنابراین خیلی کم ساعت بیکاری دارم.

وقت برای تفریح؟

سعی می کنم هفته ای یک بار حتما با بچه ها بیرون بروم.

خالصی را باید با شعر یا دیگر هنرهایش شناخت؟

خالصی یک شخصیت بیرونی دارد و یک شخصیت درونی که هنر است.خودم خالصی را با شخصیت درونی اش دوست می دارم نه با شخصیت کاری اش.

شغلی هم غیر از کار در جهاد دارید؟

به هر حال حقوق جهاد خیلی کم است اما تنها به پژوهش و تدریس می پردازم.

داستان نویس مورد علاقه؟

احمد محمود

بهترین شاعر؟

بهترین شاعران را بگو،الیوت،ابوالعلا،معری،مولوی و حافظ.

شعرای معاصر؟

شاملو،اخوان،سهراب.

کارگردان مورد علاقه؟

استنلی کوبریک.

فیلمی که دوست دارید چند بار آن را ببینید؟

دزد دوچرخه دسیکا

روزنامه  نگار مورد علاقه؟

شمس الواعظین اگر زیگزاگ نمی رفت.

سیاست مدار مورد علاقه؟

از هیچ سیاستمداری خوشم نمی آید.

تاثیرگذارترین مطلبی که تاکنون خوانده اید؟

مقدمه اسفار ملاصدرا

بهترین موسیقی خارجی که شنیده اید؟

سوئیت شهرزاد از کورساکف.

بهترین موسیقی ایرانی چطور؟

کاروان بنان،بوی جوی مولیان خالقی.

بهترین نویسنده؟

بهترین نویسندگان /ولتر در غرب،حافظ در ادبیات عرب،عبید در ادبیات فارسی.

بهترین رمان های خارجی که تاکنون خواندید؟

جن زدگان،داستایوفسکی،خشم و هیاهوی فاکنر،بیگانه آلبرکامو.

خروج از نسخه موبایل