نماد سایت خبر ‏پارسی

گزارش تکان دهنده سلامت نیور از وضعیت بیمارستان های شیراز/کلکسیون فاجعه آمیز خشونت ها علیه تیم درمان /مدیریت مادام العمر دارند برنامه توسعه هیچی!

خبر پارسی – این روزها تب خشونت و توهین به پرسنل درمان بسیار بالا گرفته است، شاید بتوان گفت یکی از مهمترین دلایل ایجاد این تب بالا، وجود رسانه های اجتماعی و خبری جدپد می باشد که موجب شده در کمترین زمان ممکن، کوچکترین خبرها با بالاترین تب ممکن در بین مردم رد و بدل شوند!

گر چه این موضوع به خودی خود می تواند بازدارند ه گی های لازم را خودآگاه یا ناخودآگاه ایجاد کند، اما خوب یا بد به نظر می رسد پایه های جنبشی خوش یمن به نام “مبارزه با خشونت علیه تیم درمان” در حال شکل گیری است! فارغ از نوع خبررسانی این خشونت ها و بازتاب آن در فضای مجازی، چیزی که مایه نگرانی است، افزایش روزافزون آمار خشونت ها علیه تیم درمان بویژه در بخش های اورژانس بیمارستان ها می باشد که بررسی و آسیب شناس و صد البته چاره جویی جهت کاهش این آمار نیاز به نگاهی موی شکافانه و کارشناسانه دارد.

به گزارش سلامت نیوز در این مقال سعی شده است با این نوع نگاه به ابعاد این خشونت ها، که اکثرا مورد غفلت نیز قرار می گیرند، در چندین اورژانس بیمارستان های دولتی شهر شیراز پرداخته شود.

وقتی پای درد دل پرسنل اورژانس بیمارستان های شهر شیراز، چه پزشک چه پرستار و چه انتظامات، می نشینی ۲ چیز آزارت می دهد. اول اینکه تو را هزار قسم و آیه می دهند که نامشان را در مطلبی که مینوسی هرگز بر زبان نیاوری تا مبادا مسئولین او را از نان شب بیاندازند و دوم اینکه بازگویی خشونت های تجربه شده از سوی ایشان، آه از نهادت بیرون می آورد!

اینان از دردهایی می گویند که سال هاست گریبانگیرشان است و گویا هر روز بیش از گذشته عرصه را بر خود تنگ و تنگ تر می بینند! از انواع خشونت ها و توهین های فیزیکی و کلامی و حتی نگاه های هرزه یاد می کنند و همزمان تمام سعی خود را می کنند که اشک جمع شده در گوشه چشمانشان را پنهان کنند!

از یک سوی با تبلیغات طرح تحول، مردم به مراجعه به بیمارستان های دولتی تشویق می شوند اما از سوی دیگر نه زیر ساخت فیزیکی و ساختمانی جدید آماده شده و نه نیروی انسانی جذب شده است!

از خود می پرسم که تا چه اندازه فرهنگ خشونت در مردم در ایجاد این گوشه چشم نمناک و بغض فروخورده دخیل است و البته تا چه اندازه بی تدبیری و ناکارآمدی مسئولان نظام سلامت!

گر چه در این مقال سعی شده از نگاه یک کارشناس حوزه بهداشت و درمان به این مساله پرداخته شود نه یک جامعه شناس، اما باید گفت اگر مشکلات فرهنگی مردم بر این نوع از خشونت ها در اورژانسهای بیمارستانی سایه افکنده است اما باید به یاد داشته باشیم که مسئولین کلان استانی و مملکتی حوزه بهداشت و درمان نیز در ایجاد بستر فرهنگی مناسب در این زمینه، بسیار کوتاهی نموده اند و نمی توانند به راحتی از زیر بار آن شانه خالی کنند! به عنوان نمونه تاکنون ندیده ایم که در همین سطح شیراز با این همه بنرهای تبلیغاتی پر درآمد، یک بنر با مضمون “پیشگیری از خشونت علیه تیم درمان” از سوی دانشگاه علوم پزشکی شیراز حداقل به مدت یک روز بر روی پلی عابر پیاده نصب شده باشد تا شاید غمی کمتر بر دل پرسنل اورژانس باده کند!!!

ساعت ۲ بامداد است به فوریت های بیمارستان شهید فقیهی یواشکی سرکی میکشیم! راهروها و اتاق ها پر از بیمارانی است که اکثراً روی برانکارد دراز کشیده اند جائی برای سوزن انداختن نیست!

گویا شهر در بهترین شرایط ممکن نیز در بحران است! گویا در شهر زلزله آمده است! هر جا که فکر کنی میخ یا قلابی به دیوار کوبیده شده و سرمی به آن آویزان است و در زیرش برانکاردی و بیماری! این صحنه ها دلت را می خراشد!

به یاد حرفهای استاندار قبلی می افتم که وضعیت بهداشت و درمان استان را مطلوب ارزیابی می نمودند و صد البته وزیر بهداشت!! خنده ام می گیرد! اگر این وضعیت مطلوب است وای به حالمان در وضعیت نسبتاً مطلوب!!

در ایستگاه پرستاری جر و بحثی میان همراه بیمار و پرسنل پرستاری در جریان است! پرستار می گوید آقا خودت داری می بینی من ۵۰ بیمار دارم! اگر تا صبح بیمارت را  پیدا کنم هنر کرده ام!

اما همراه بیمار راضی نمی شود، ویلچر میخواهد تا خود بیمارش را به دستشوئی ببرد! مشخصاً توقع بیمار و همراهش به جاست و از سوی دیگر شلوغی و ازدحام بخش پرستاران را کلافه کرده است!

همراه بیمار می گوید به ام سی ام سی (مرکز پایش مراقبت های درمانی) شکایتتان می کنم! ناگهان صدای فحش و ناسزا بلند میشود که این چه بیمارستانی است که ویلچر ندارد و فحاشی هائی که گفتن ندارد!

پرستار با چشمانی پر از اشک به رختکن می رود تا مبادا گریه هایش غرور حرفه ایش را خدشه دار کند! اما نکته اینجاست که قبل از شروع این جر و بحث و توهین و خشونت هیچ یک از طرفین ماجرا مقصر نیستند!

در مقام مقایسه در شهری مانند اصفهان شما جهت بستری بیمار روانی خود حداقل ۴ گزینه جهت مراجعه دارید اما در شهر شیراز تنها مرکز آموزشی درمانی ابن سینا میباشد که جای تاسف دارد.

پرستار حق دارد چون توانی بیش از این ندارد، ازدحام بیماران و درخواست هایشان امانش را بریده است! بیمار و همراهش حق دارند چون توقع دریافت مراقبت دارند و این کمترین چیزی است که به خاطر آن به اورژانس مراجعه کرده است!

اما هر دوی اینان غافل از آنند که مقصر اصلی این ماجرا برنامه ریزان و مدیران حوزه بهداشت و درمان استان هستند که علی رغم مدیریت به ظاهر مادام العمرشان، هیچ برنامه ای برای توسعه و ایجاد مراکز درمانی در شیراز نداشته اند!

آری مدیران هم اکنون در بستر گرم و نرم خود خفته اند! اما توهین و فحاشی های ناشی از بی لیاقتی ایشان نصیب پرسنل اورژانس می گردد! گویا در این ساعت از نیمه شب پرسنل پرستاری و پزشک و انتظامات اورژانس بیمارستان با دریافت فحش ها و توهین ها و به جان خریدن خشونت ها برای مدیران دانشگاه لالایی می خوانند!

البته این یک نمونه از خروارها قصه یست که داستان هر روز و هر شب پرسنل اورژانس، همین است! در حال بیرون رفتن از فوریت های بیمارستان شهید فقیهی بیمار جوانی را می بینم که سرم به دست در حال رفتن به سوی سرویس بهداشتی است، سوپروایزر از کنارش که رد می شود، می گوید: “دیگر تختت را نمی خواهی!” جوان میگوید: “چرا می خواهم می خواهم اصلاً من دستشوئی ندارم” و با سرعت به برانکارد خود که در راهرو برافراشته است بر می گردد!

از بیمارستان شهید فقیهی در خیابان زند به طرف بیمارستان نمازی حرکت می کنم روبروی ساختمان لوله ای دانشگاه علوم پزشکی شیراز توجهم به بنرهای نصب شده توسط دانشگاه جلب می شود که تبلیغات طرح تحول نظام سلامت و کاهش هزینه پرداختی بیماران بستری در صورت مراجعه به بیمارستانهای دولتی و همچنین کسب مقام های برتر دانشگاه در طرح تحول نظام سلامت است! آری از یک سوی با این تبلیغات مردم به مراجعه به بیمارستان های دولتی تشویق می شوند اما از سوی دیگر نه زیر ساخت فیزیکی و ساختمانی جدید آماده شده و نه نیروی انسانی جذب شده است!

به اورژانس بیمارستان های نمازی و شهید رجایی و شهید چمران که مراجعه می کنم می بینم آنجا نه تنها وضع بهتر نیست بلکه بیشتر به کلکسیون فاجعه آمیز خشونت ها علیه تیم درمان و اورژانس می ماند!

ماجراهای حمله گروهی عده ای از مردم به اورژانس این بیمارستان ها و درگیری و مقاومت پرسنل رزمی کار و البته دلیر انتظامات که گویا از ناموس خود دفاع می کنند، قصه ای دراز دارد! از فحاشی گرفته تا درگیری های فیزیکی داستان تکراری پرسنل اورژانس است! بیماران مجروح ناشی از ضرب و جرح و درگیری با ضربات چاقو، قمه و تفنگ مشتریان اصلی این اورژانس ها هستند و بسیار پیش می آید که به قول معروف بیمارستان به علت نبود تخت بلاک است و تختی برای بستری نیست! اما مرکز پایش مراقبت های درمانی دانشگاه این حرف ها را پذیرا نیست و می گوید: “صرف نبود تخت ، دلیل بستری نکردن بیمار نیست!”

یکی از کارشناسان این حوزه می گوید “حوزه اورژانس بیمارستان های شیراز چه گل زیبایی بود که با طرح تحول نظام سلامت به سبزه نیز آراسته شد! با آمدن این طرح از ابتدای سال ۹۳ سیل روز افزون بیماران به اورژانس های در گل گیر کرده روانه شدند در حالی که جهت افزایش نیروی پزشکی و پرستاری هیچ اقدامی صورت نگرفت.

فضای فیزیکی همان است و تعداد پرسنل همان! مسلم است با این وضع مردمی که از سوی وزارت بهداشت با عنوان “هزینه کمتر، کیفیت بهتر”، متوقع شده اند با پرسنل اورژانس درگیر خواهند شد!

همین پرسنل وقتی جهت رفع مشکل خود قصد ملاقات با ریاست دانشگاه علوم پزشکی شیراز را می کنند باید صبری چند ماهه داشته داشته باشند تا نهایتاً پس از پاس کاری فراوان آیا بتوانند ایشان را در کنج امن و آرام اتاقشان در طبقه هفتم ساختمان مرکزی ساختمان لوله ای زیارت کنند یا خیر؟ این در حالی است که این پرسنل در دسترس ترین افراد در سیستم درمانی جهت دریافت انواع توهین ها و خشونت ها هستند!!! َ گویا هزینه بی تدبیری و ناکارآمدی مدیران دانشگاه را باید تیم درمان و در نوک پیکان آن پرسنل اورژانس بدهند!!”

وضعیت اورژانس اعصاب و روان مرکز روانپزشکی ابن سینا به عنوان تنها مرکز روانپزشکی آموزشی شیراز نیز بسیار فاجعه آمیز است! کافی است عصر روزهای یکشنبه و چهارشنبه و البته با اجرای طرح تحول نظام سلامت هر روز دیگر به این مرکز سری بزنید تا عمق فاجعه را حس کنید! چند صدنفر جهت بستری بیمار خود پشت در اورژانس جهت بستری بیمار خود فشار می آورند!

متاسفانه تعداد تخت های اعصاب و روان این مرکز بسیار محدود است در حالی که چندین هزار بیمار روانی در سطح استان وجود دارند که برگ دستور بستری حتی از سوی اتندینگ دانشگاه و رزیدنت های روانپزشکی برای آنها صادر شده، اما به علت نبود تخت خالی بلاتکلیف مانده اند!

در بهترین حالت ممکن شما حتی با داشتن پارتی و آشنا بایستی حداقل ۲ تا ۳ هفته هر روز به بیمارستان مراجعه کنید تا موفق به بستری بیمار خود شوید! در اینگونه فضایی بیشترین فشار ممکن ناشی از بی حوصلگی خانواده ها و بیماران و توقع به حق ایشان جهت بستری بیمارشان، به پرسنل وارد شده و درگیری بین پرسنل پرستاری و بیمار و خانواده به امری کاملاً طبیعی تبدیل شده است. زشت ترین و رکیک ترین فحش های ناموسی است که به صورت نقل و نبات نثار پرسنل پرستاری و رزیدنت و انتظامات اورژانس بیمارستان می شود!

این فحاشی ها آنقدر رکیک هستند که سنگ از خجالت آب می شود! با این هجمه و فشار و خشونت بایستی به تک تک آنان مدال افتخار و شجاعت داد! جالب تر اینکه در مقام شکایت در پاسخ به این توهین ها، پاسخ از قبل روشن است بیمار روانی هست و بر او هرجی نیست!

در مقام مقایسه در شهری مانند اصفهان شما جهت بستری بیمار روانی خود حداقل ۴ گزینه جهت مراجعه دارید اما در شهر شیراز تنها مرکز آموزشی درمانی ابن سینا میباشد که جای تاسف دارد! آری چوب بی تدبیری ریاست ۱۰ ساله دانشگاه علوم پزشکی شیراز و تیم همراهشان که به جای ساخت چندین بیمارستان روانپزشکی که نه، حداقل یک بیمارستان روانپزشکی دیگر را، همچنان بایستی پرسنل اورژانس بخورند و ایشان همچنان در خیال خام بازی های سیاسی گل به خودی میزند و بس!

حرف آخر اینکه، آنچه از مطالب فوق بر می آید این است که گر چه هیچ خشونتی با هر روشی قابل توجیه نیست و پیگرد قانونی نیز دارد، اما اگر اندکی به به پیشرفتها و توسعه مراکز درمانی دولتی شهر شیراز در ۲ دهه گذشته دقت کنیم می توانیم اینگونه نتیجه گیری کنیم که به جز بیمارستان شهید رجائی که چند سالی است افتتاح شده است و توانسته در حوزه جراحی کمک اندکی به اورژانس های بستری بنماید، اما در ۲ قسمت عمده حوزه داخلی و حوزه روانپزشکی هیچ گونه مرکز جدیدی افتتاح نشده است و این موضوع خود باعث شده فشار بسیار زیادی ناشی از شیفت های کاری هفتگی سنگین، صعوبت بیش از پیش کار در اورژانس، ازدحام بیش از گنجایش مراجعه کنندگان، افزایش توقع مردم، عدم اعتماد مردم به تیم درمان و اجرای طرح تحول نظام سلامت، ایجاد فضای نا امن روانی در سطح رسانه ها و اجتماع برای گروه پزشکی …… به پرسنل اورژانس وارد شده و در این هرج و مرج کاری درگیری و خشونت علیه پرسنل اورژانس بیش از پیش افزایش یابد! که باید برای هر یک اقدامی عاجل نمود!

ساعت ۴ صبح است دارم به منزل می روم از جلوی منزل ریاست دانشگاه رد می شوم با خود می گویم “گویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد!!”

خروج از نسخه موبایل