یک رونویسی عاشقانه /من خود آن سیزده ام…

خبر پارسی – یک رونویسی عاشقانه.برگشته ایم به روزهای آن مرد در “باران” آمد.برگشته ایم به درس ” همکاری”. رسیده ایم  به یک “تصمیم کبری”. دهقان فداکار  کتاب هایمان امروز “میرزا آقا” است.لباسش را آتش نزده.با عکسی از رییس جمهور در دست ،کاسه چشمانش فراتی است که روضه حُر می خواند. ایستاده با چشمانی پر از بغض.قطره اشکی گوشه چشمش قفل کرده.نه می افتد نه بر می گردد زیر پلک ها. این امتحان نمره قبولی داشت.سخت نیست وقتی یکی برایت جواب همه سئوال ها را ” لیست” کند.لیست امید یک رونویسی عاشقانه آگاهانه بود. اینکه یکی همه تست ها را زده و تو را پای کنکور عشق نشانده. اینکه یکی دیکته ” باران” را نوشته و تو داری رونویسی می کنی حلاوت زیادی دارد.

شاگرد زرنگ کلاس، پاسخ ها را ” لوله” کرده و گوشه جیب گذاشته.دور از دسترس غریبه ها.نام ها را چنان وسط لیست ها حک کرده اند که با “گازانبر” هم نمی شود نامی را جدا کرد.برگشته ایم به فصل امید. به تصنیف و آواز سلام.می خواستیم تَکرار کنیم و کردیم.”مستان سلامت می کنند.” دوباره ما،دوباره اردیبهشتی که پل می زند به خرداد پرهیبت. بهار است و دلمان برای ” استوانه انقلاب” تنگ شده است. سرمربی مان حق نشستن روی نیمکت را ندارد.ترکیب را داده دست دوستان تا اعلام کنند. هاشمی نیست؟ چرا.هست.خودم دیدم.نفر اول فهرست پایتخت.لیست امید لیست همدلی است.لیست دانایی.لیست پرهیز از تحریم و تبعیض.چه عیبی دارد اگر امروز تتلو هم مجاز است.می آید ،می نشیند، می خندد و دیده می شود. امید یعنی همین.یعنی دقیقا همین که حالا می بینیم.

در شیراز هم لیست امید حماسه آفرین بود.یک ” سیزده” مبارک که همه نحسی های رایج در باور عوام این عدد را از یاد می برد.امروز همه ما یکی از همان سیزده نفریم.رویش جوانه های بنفش از بذرهای سبز.امیدتان مبارک.

میرزا آقا دهقان فداکار

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.