پاییز رسانه ها در پایتخت فرهنگی ایران اسلامی؛بن بست رسانه ای در فضای خاکستری

محمد شلتوک کار –

حالا رکن چهارم دموکراسی یا همان مردم سالاری دینی در گفتمان اسلامی ما روزگار خوشی ندارد.

آیا مسیر توسعه استان در تنگنای فضای خاکستری رسانه قرار دارد؟ آیا روزنامه نگار حرفه ای ، خبرنگار حرفه ای ، مصاحبه گر حرفه ای ، عکاس خبری حرفه ای و …. برای بودن حرفی دارند؟ آیا شیراز به عنوان پایتخت فرهنگی ایران اسلامی امروز برای گفتن درد دل هایش رسانه های با طراوات دارد؟ و هزاران سوال دیگر.

شیراز سومین حرم اهل بیت (ع) و پایتخت فرهنگی ایران اسلامی ، هوای رسانه ای در آن غبار آلود و خاکستری و نگارش اهل قلمش پاییزی است.

هر روز صبح که مجبور به ورق زدن برگ برگ روزنامه های محلی آن هستی و یا ناگزیر از مشاهده به صفحات مجازی برخی از رسانه های آن هستید ، گاهی از تولد یک تیتر ، یک لید و یا یک میان تیر جذاب و غیر زرد احساس غرور می کنید و بسیاری مواقع برای کسالت حال رسانه های شهری که روزگاری پس از تهران برترین های روزنامه و روزنامه نگارها را در خود جای داده بود ، غمگین می شوید.

گاهی می شنوید که مبتدیان برای جلساتی که محتوا دارد و از آن بخش خصوصی است خط و نشان می کشند و گاهی می بینید نیمه مبتدیان برای شماره پلاک خودرو خود و بن بست در طرح ترافیک دل نگران هستند . گاهی می خوانید یادداشت های عریض و طویلی را که در ستونی از صفحه دوم روزنامه کهن سالی در این شهر بدون رعایت حد و حدود یک یاداداشت یا سرمقاله منتشر شده است و گاهی از هنر نمایی همکار دوست داشتنی و قدیمی خود در صفحه آخر آن روزنامه که به قلم طراح خود به قلم همه کس و همه چیز می زند، دچار شور و نشاط می شوید.

گاهی خبر کوتاه را در صفحه ناپیدا می خوانی و گاهی گزارش طولانی را  از سفر های مارکوپولویی مدیران ارشد می خوانید که بیشتر دوست دارند به زادگاه خود سفر کنند.

گاهی تیتر می بینید و در پی آن به بدنه خبر حمله ور می شوید تا شاید بفهمید هدف از آن چه بوده است و گاهی متوجه می شوید تمامی وقت خود را برای خواندن خبر تلف کرده اید و انگار قسمتی از آن حذف شده، که دقیقا تیر در همان قسمت بوده است. 

گاهی صفحه ۹  روزنامه ای که حوادث در آن جا خوش کرده است را می خوانید و به دنبال خبر ” وکیل قلاب در شیراز دستگیر شد” از این جمله به آن جمله سفر می کنید و در پایان خبر با این متن روبرو می شوید “رئیس پلیس آگاهی استان فارس گفت : بنا به خواسته مقام قضایی عکس این متهم برای اطلاع رسانی  به شهروندان در رسانه های جمعی درج تا چنانچه فردی توسط این متهم مورد  کلاهبردار واقع شده ، برای شناسایی وی به دادسرا مراجعه کند.” بدون آنکه عکسی از متهم منتشر شده باشد و افسوس می خورید.

گاهی می بینی یک مقام قاضی در مورد زمان اجرای طرح ترافیک انتقاد می کند و روزنامه نگار تیتر می زند “بی اطلاعی دادستان شیراز از نحوه اجرای طرح ترافیک ” و خواننده هم شاخ در می آورد.

گاهی هم دانشکده ای که گمان می کند بدون آزمون می تواند خبرنگار ، مجری ، عکاس خبری و…. تربیت کنند یکی پس از دیگری آگهی های خود را به چاپ می رساند تا بلکه چرخ دانشکده بچرخاند بدون آنکه نگاهی به پشت سر بیندازد که از آن چند صد نفر فارغ التحصیلش باغ رسانه های فارس و شیراز چه ثمری داده است.

 آری این روزمرگی رسانه در استانی است که روزگاری ادعای پایتخت فرهنگی را داشت . بولتن خبری ادارات و ارگان ها برزانده تر می نماید تا نام رسانه های مکتوب و غیر مکتوب را برای آنها انتخاب کنیم.

 الیته در این مسیر پر پیچ و خم مدیران روابط عمومی ها هم بی تقصیر نیستند. در حالی که در طول سال های گذشته روابط عمومی ها پست کاملا تشریفاتی و میرزا بنویسی بوده است دیگر نمی توان توقع داشت روزنامه ها و رسانه ها در فضای مجازی  به خوبی تغذیه شوند.

و حالا در این فضای خاکستری بگذارید بی پرده سخن بگوییم. موضوعاتی که از پس این انتقاد بر می آید تلنگری به استاندار فارس است تا بخشدار ، رییس اداره و …. در کوچکترین بخش استان .

جناب آقای مدیر ارشد استان! اینجا استان فارس به شهر ها و روستاها و تقسیم بندی جغرافیای سیاسی کاملا مشخص است بنا بر این علاقه مندی خود را لطفا به تمامی شهر ها و نقاط استان نشان دهید و نگذارید شما را استاندار مهر و لامرد و فال و اسیر و اشکنان و …. بنامند و این البته به نوعی قوی عمل نکردن روابط عمومی شما است. اگر یکی از وظایف روابط عمومی را رصد فضای عمومی جامعه بدانیم آنگاه جناب آقای استاندار صدای مردم و البته رسانه ها را می شنوید که استان فارس شهر های مختلفی دارد می دانیم که به نقاط دیگر هم می روید اما شایسته بود زادگاه خود و جنوب استان را برای اینکه شائبه ای ایجاد نشود آخر کار می گذاشتید.

آقای دادستان! اگر قرار است مصاحبه رسانه ای داشته باشد اصول حرفه ای ایجاب می کند قبل از مصاحبه با مدیر روبط عمومی دستگاه قضایی هماهنگ می شد تا شاید پیشنهاد دهد مصاحبه کردن در مورد طرح ترافیک در شراط فعلی شاید خیلی زیبنده مقام شما نیست و البته تاکید می کنیم در شرایط فعلی.

مدیر کل محترم اوقاف و امور خیریه استان فارس! شاید برای تنظیم خبر هایی که در رسانه ها منتشر می شود برگزاری دوره های باز آموزی خبر نویسی کارآمد تر باشد تا برگزاری جشواره “وقف و رسانه”.

برای شهرداری ، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس ، اداره کل ورزش و جوانان ، معاونت اجتماعی نیروی انتظامی فارس،اداره کل بنیاد شهید و امور ایثار گران استان فارس و …. هم چیزی نمی گوییم!

البته این فضای خاکستری به گونه ای است که شاه کلید غبارآلودگی آن را باید در توسعه غلط رسانه ای سال های اخیر جست و جو کرد.آنجا که در سال های گذشته و در شورای فرهنگ عمومی استان برای حمایت از سایت های بدون شناسنامه بوجه مصوب می شد و یا آنکه برای بولتن خبری که در آن تهمت و افترا و تشویش اذهان عمومی موج می زند حمایت شد و حتی شهرداری شیراز مکنای را بدون ضابطه در اختیار عاملان ان قرار داد.

آنجا که در آغاز دولت مهروز محمود احمدی نژاد جنگ رسانه ای با دولت های قبل در دستور کار قرار گرفت و افراد غیر متخصص به عنوان مدیران روابط عمومی در نقاط حساسی از جمله همین روابط عمومی استانداری فارس بر صندلی قدرت تکیه زدند و افراد غیر متخصص تر را وارد کارزار کردند تا فرصت ها از متخصصان امر گرفته شود و عده ای خانه نشین و عده ای دیگر حاشیه نشین شوند.

عده از خبرنگاران ، روزنامه نگاران، عکاسان خبری کوچ کنند ، عده ای بازنشسته زود هنگام شوند ،عده ای کنج عزلت نشینند، عده ای مغازه دار ، عده ای بیکار شوند و عده ای نیز ….. بماند.

آری فضای خاکستری رسانه ها مکتوب و غیر مکتوب استان فارس تنها دلایل اقتصادی ندارد بلکه تنگ شدن عرصه برای طنازی قلم افرادی که در کشور حرف برای گفتن دارند ، روزگار فارس را این چنین دردآلود کرده  و در این هوای مه آلود فرصت برای طنازی قلم برخی افراد فراهم شده است.همان هایی که نه نمک دوست را می شناسند و نه شکر خواه را. همان هایی که مزارعی نمی شناسند و نه با خانیکی هم صحبت شده اند.همان هایی ……

همان هایی که با رفتن معتمد نژاد عزایی نگرفتند و تنها سفر های اتوبوسی از این اداره به آن اداره و از این شهر به آن شهر برایشان اهمیت دارد.

حالا در این فضای غبار آلود و تهمت و تشویش رسانه ای چگونه می توان انتظار داشت رسانه های استان فارس به وظیفه اصلی خود به عنوان چشم بینا مردم عمل کنند و ناظر بر عملکرد مسئولان باشند و این سوالی است که باید دید با تغییر در دیدگاه دولت و پیروزی تدبیر و امید بر مهرورزی  آیا پاسخی در خورد توجه برای آن یافت می شود و یا خیر.

 

2 دیدگاه برای “پاییز رسانه ها در پایتخت فرهنگی ایران اسلامی؛بن بست رسانه ای در فضای خاکستری

  1. تا مطبوعات آزاد و پاسخگو اجازه انتشار نداشته باشند و بهر دلیل واهی اقدام به تعطیلی آنها نمایند و صدها خط قرمز برای مطبوعات وجود دارد ما شاهد پیشرفت و جلوگیری از مفاسد اقتصادی و سیاسی نخواهیم بود.
    مشخص است که مطبوعات هم باید در مقابل مطالبی که انتشار می دهند پاسخگو باشند ولیکن در مقابل دادگاهی بی طرف و مستقل همانطوری که در قانون پیشبینی شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.