سماجت مرتضی احمدی بر تهرانی بودنش نوستالژی خوانی حسرت و حظ زادگاهش بود

خبر پارسی – حمید رضا بید خام – نه آنقدر پیر بود که جزء خاطرات کم و بیش از یاد رفته ، از یادش ببری و نه آنقدر جوان که در ازدحام اینهمه نقش های خوش و آب و رنگ ، گمش کنی . یک جور اصالت و نسب و امضاء داشت در صدا و چهره و میمیکش . حتا این روزهای آخرکه به کمک مجری آمد و روی صندلی تلویزیون نشست ، هنوز صدایش برق میزد و لهجه اصیل تهرانی رک و صریحش که در بند هیچ تملقی نبود ، با آن موسیقی ویژه و تو دماغیش رنگی از خستگی نداشت . سماجتش بر تهرانی بودن ، نه افاده خواهی یک پایتخت نشین کهنه سال که نوستالژی خوانی حسرت و حظ زادگاهش بود . ستایش نجابت و رفاقت بود . تحسین مرام و مردانگی بود . رواج بی ریایی بود .
از آواز ریتمیک پرده خوان شهر فرنگ تا چرب زبانی بی ملال روباه پینوکیو ، از بانگ غرور پیشکاری که چشم گشودن سلطانش را بر عالمیان بانگ میزد تا پیر گشاده روی و مردمدار آرایشگاه زیبا ، همیشه از خود چهرهای ساده صمیمی و صریح به جای نهاد که امروزه کمتر همه آنها در کسی به اتفاق می رسد .نام نیکش مانا باد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.