یاداشتی بر فیلم محمد رسول الله مجید مجیدی؛ چه جای مخالفت است وقتی همه خواهان فسخ تحریمند!

خبر پارسی – فرزاد صدری – فیلم محمد رسول الله مجیدی را می توان از زوایای مختلف بررسی کرد.فیلم مجیدی اگرچه تمام تلاشش ارائه تصویری شاعرانه از پیامبر اکرم (ص) است اما اصرار به استفاده از جلوه های ویژه و دیالوگ هایی پر از کنایه های سیاسی شاعرانگی اثر مجیدی را کم کرده است.با این وجود سکانس های نوجوانی حضرت محمد (ص)،تصاویری شعر گونه به مخاطب منتقل می کند تا چهره رحمانی پیامبر خدا مهمترین چهره ای باشد که در ذهن مخاطب نقش می بندد.
نقطه مقابل این تصاویر را می توان در سکانس های آغازین فیلم مجیدی پیدا کرد.جایی که جامعه خشن عرب جاهلیت را به تصویر می کشد تا شخصیت رحمانی رسول خدا (ص) بیشتر نمایان شود.اگر فیلم مجیدی را با این ذهنیت نگاه کنیم پی خواهیم برد اسلامی که این روزها در گوشه گوشه جهان می بینیم چقدر با دینی که محمد (ص) به ارمغان آورده متفاوت است.
فیلم اما پر از کنایه های سیاسی است.آنجا که می گوید: با دشمنم چهره به چهره حرف می زنم و در ادامه از زبان ابوسفیان می شنویم: مکه خیانتکاران را در خود جای نمی دهد.
دوربین فیلمساز سپس به شعب ابیطالب می رود و فقر و تنگدستی کودکان را نشان می دهد.دوربین از شعب ابیطالب بیرون می آید و ابوسفیان نگران را می بینیم که می گوید: خبر تحریم تا دورترین قبایل رفته است…و بعد می شنویم: چه جای مخالفت است وقتی همه خواهان فسخ تحریمند!ابوسفیان در ادامه می گوید: مکه به استقبال محمد (ص) می رود اگر خواست بزرگان این است!چشم بر خدای دیده می بندیم و دل می بندیم به خدای نادیده!
همه این دیالوگ ها را می توان از منظر سیاسی هم دید بویژه که این روزها همه از توافق هسته ای و رفع تحریم ها سخن می گویند دیالوگ هایی مانند :با دشمنم چهره به چهره حرف می زنم و یا چه جای مخالفت است وقتی همه خواهان فسخ تحریمند!
در سکانسی دیگر نیز از زبان ابوسفیان می شنویم:مکه روز به روز بزرگتر می شود و نام آورانش کوچکتر! اگر بپذیریم که ابوسفیان شخصیتی سیاست باز بوده بیان این دیالوگ از زبان وی را می توان به جامعه سیاست زده امروز هم نسبت داد.دنیایی که روز به روز بزرگتر می شود و نام آورانش کوچکتر هر چند ابوسفیان با همه ادعایش آدم کوچکی بود آنقدر کوچک که وقتی به دعوت رسول(ص) خدا نگاهی منفعت طلبانه دارد ،ابوطالب به او یاد آور می شود:ایمان مال التجاره نیست ابوسفیان!
با این همه فیلم مجیدی سکانس های شاعرانه کم ندارد.سکانس ابتدای فیلم که طلوع خورشید را به نظاره می نشینیم،سکانس زیبای طواف پرندگان ابابیل بر کعبه،سکانس فوق العاده آشنایی حلیمه با آمنه،سکانس شاعرانه آسمان پرستاره جبل فاران،سکانس شاعرانه ایستادن پیامبر بر صخره دریا و نزول برکت،سکانس شاعرانه تفریح پیامبر در سفر به یثرب همراه با مادرش از جمله سکانس های ماندگار فیلم مجیدی است.سکانس پایانی فیلم و بیعت با رسول خدا نیز اگرچه خوش رنگ و آب است اما به نظر نتوانست حق مطلب را برای این فیلم ادا کند.
در مجموع فیلم مجیدی اگرچه تلاش می کند با نگاهی ایرانی، تصویری شاعرانه،رحمانی و صلح طلب از پیامبر ارائه دهد اما عظمت فیلم رسالت (محمد رسول الله) مصطفی عقاد چیز دیگری است هرچند این موضوع ارزش های فیلم مجیدی را کم نمی کند. همین که در این روزهای پر آشوب که طالبان و داعش و سایر گروه های تکفیری چهره ای خشن از اسلام و پیامبرش به تصویر می کشند، فیلم مجیدی یک غنیمت است.در جایی از فیلم از زبان آمنه مادر گرامی پیامبر می شنویم که خطاب به فرزند دلبندش می گوید:این دنیا یک روز به پایان می رسد،اما آن چیزی که می ماند محبت و دوستی است مثل بوی خوش تو که از یثرب تا الآن هنوز همراه توست…
این روزها داعشی ها با خشونت بارترین رفتارهای ممکن به نام اسلام چشمانمان را آبستن بغض کرده اند! فیلم مجیدی اما لبخند میهمانمان می کند آنجا که خدا را در دل های شکسته می بیند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.