نه، «معروف» شدن آسان نبود! / در دفاع از فوتبال، که همیشه متهم است

خبر پارسی – رسول بهروش – تیم ملی والیبال کشورمان در حالی با شکست برابر ایتالیا به کار خودش در بازی‌های المپیک۲۰۱۶ پایان داد که این باخت، نسبت به گذشته تاثر کمتری را بین هواداران ورزش برانگیخت. در حقیقت اینطور به نظر می‌رسد که محبوبیت شگفت‌انگیز والیبالیست‌ها در ایران، در پی برخی رفتارهای مغرورانه آنها رو به افول گذاشته است. نقطه اوج این کنش‌های غیرقابل هضم هم مربوط به خودداری حیرت‌آور ستارگان والیبال از حضور در رژه ابتدای مسابقات بود. آنها ترجیح دادند به جای حضور زیر پرچمی که نماد مشترک ۷۰میلیون ایرانی است، گوشه‌ای از هتل دراز بکشند و همزمان، یک سلفی غیرمحترمانه و لج‌درآر از خودشان به انتشار برسانند.

از نظر فنی کاری که بچه‌های والیبال در این چند سال انجام دادند، به معنای واقعی کلمه «فوق‌العاده» بود. آنها رشته‌ای را که کمتر دیده می‌شد، آنقدر بالا بردند و ارتقا دادند که دیگر ندیدنش امکان نداشت. داستان واقعی اما از همین‌جا شروع می‌شود؛ جایی که دیده شدن و در معرض توجه قرار گرفتن، رنگ زندگی آدم‌ها را عوض می‌کند و آنها را در موقعیت کاملا متفاوتی قرار می‌دهد. از اینجا به بعد باید دید قهرمانان جدید و ستاره‌های نوظهور چقدر انعطاف دارند و تا کجا می‌توانند زیر بار این محبوبیت روزافزون، شخصیت نجیب خودشان را حفظ کنند. سوال این است که آیا ستاره‌های والیبال ما در چنین آزمونی نمره قبولی گرفتند؟ آیا مثلا ممکن بود آنها سه یا چهار سال پیش به اقدامی در حد و اندازه‌های تحریم کاروان ورزشی مملکت و پشت کردن به رژه گروهی دست بزنند؟ نه؛ فکرش را هم نکنید!

سال‌هاست که متانت و وقار اهالی سایر رشته‌های ورزشی به رخ فوتبال کشیده می‌شود. هر وقت سوءرفتاری در پرسپولیس، استقلال یا تیم ملی رخ داده، خیلی‌ها رو به ملامت خاطیان آورده‌اند و با لحنی تحکم‌آمیز از آنها خواسته‌اند رفتار ورزشی واقعی را از کشتی‌گیرها، وزنه‌بردارها، والیبالیست‌ها یا بسکتبالیست‌ها یاد بگیرند؛ همان‌هایی که با امکانات اندک مشغول به کارند و بعضا دستاوردهای بیشتری هم نصیب کشور می‌کنند. همیشه اما نکته نادیده گرفته شده این بوده که اگر اهالی همین رشته‌های ورزشی در موقعیت فوتبالیست‌ها قرار بگیرند و همانقدر شهرت و محبوبیت پیدا کنند، آیا باز همین معصومیت خارق‌العاده را حفظ خواهند کرد؟ ستاره‌های سرکش والیبال، امروز پاسخ مناسبی به این سوال داده‌اند؛ همان‌ها که حالا رژه را دور می‌زنند، وسط زمین یقه رقیب بی‌نوا را می‌گیرند و با دماغ بالا به عالم و آدم نگاه می‌کنند!

سخت است، خیلی سخت است که علی کریمی یا علی دایی باشی، همه جا برایت سر و دست بشکنند، هر جمله‌ات قابلیت تیتر شدن در رسانه‌ها را داشته باشد و بعد با همه اینها، کاراکتر عادی‌ات را حفظ کنی. بله، ما در فوتبال کج‌رفتاری‌های زیادی داریم که خیلی از آنها نابخشودنی هستند، اما در مقام مقایسه باید یادمان باشد بسیاری از سوپراستارهای این حوزه، هر روز زیر بار دیوانه‌کننده توجهات عمومی شلاق می‌خورند. درست در مقاطعی که تعادل کمی به هم می‌خورد و ذره‌ای از این شهرت نصیب دیگران می‌شود، به خوبی می‌شود فهمید آن دسته از فوتبالیست‌های سالم ما که هنوز «گندشان درنیامده»، چه کار بزرگی کرده‌اند و چه جوهر محکمی داشته‌اند. در سیاه‌ترین سال زندگی مهدی مهدوی‌کیا، درست همان روزهایی که در پرسپولیس یحیی به نیمکت پیچ شده بود، مادرش هم از دار دنیا رفت. مهدی اما فقط ۴۸ساعت بعد راهی رشت شد تا در بازی حذفی با داماش، از تیمی پشتیبانی کند که گریه‌اش را جلوی میلیون‌ها بیننده تلویزیونی درآورده بود. شاید بشود قاب آن حضور سبز داوطلبانه را کنار سلفی قهرآمیز والیبالیست‌ها همزمان با رژه المپیک گذاشت و به نتایج جالبی رسید؛ حداقل اینکه نمی‌شود اینقدر با قاطعیت در مورد نجابت شناگران آب‌ندیده حرف زد و قضاوت کرد

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.