فارس خواب ماند و قافله فعالان رسانه برفت!! /دریغ از یک نام شایسته ی تقدیر

خبر پارسی – جشنواره مطبوعات و خبرگزاری ها که تمام شد، اسامی برندگان و اول ها که اعلام شد، سکوتی معنی دار فارس را در بر گرفت، سکوتی شکننده و پر از رمز و راز همراه با علامت سئوالی بزرگ، به رنگ قرمز که خط زون را به رسانه های فارس نشان می داد.

سال های سال است که ذهن همه را پر کرده ایم از الفاظ، الفاظی که گاه خودمان هم به واقعی بودن آنها شک داریم، تردید می کنیم، وقتی آمار می دهیم، وقتی پشت تریبون ها باد به غبغب می اندازیم و از تعدد رسانه ها در فارس می گوییم، لحظه ای وجدان نیمه بیدارمان، زبان را به لکنت می اندازد و ندای وجدانمان می پرسد آیا خودمان باور داریم که رتبه دار عرصه رسانه هستیم.

بیان دردها، گفتن از عقب ماندگی رسانه و فعالیت رسانه ای، تغییری در نتیجه داوری داوران جشنواره مطبوعات و خبرگزاری ها ایجاد نخواهد کرد، باید باورمان شود که عقب مانده ایم و بی هیچ تعصبی، واقع گرایانه، علت ها را جست و جو کنیم، علت هایی که ریشه در خود ما دارد، در فعالان رسانه ها.

شاید اولین کلنگ بنای عقب ماندگی رسانه ها در حوزه کیفی را خودمان بر زمین زدیم، همان روز که پذیرفتیم دیگر جشنواره مطبوعات فارس، برگزار نشود، قبول کردیم که سرهنگان فرهنگ فارس، بهتر از دیگران می دانند!! و زمانی هم که زیر بار فشار سئوالها، نصفه نیمه برگزارش کردیم، حتی جراتمان نبود نام داوران را بیاوریم، شجاعت این را نداشتیم که بپذیریم نام جایزه بگیرها را یک در میان با رابطه و با خودکارهایی رنگ رنگ، با خطی بد، میان لیست آورده ایم!

طی هشت سال گذشته چه بر سر رسانه های فارس آمد؟ چه اتفاقی افتاد که امروز، فارس مدعی در تعدد رسانه، استانی که ادعا دارد پرتیراژترین روزنامه محلی را دارد، رسانه ای که با یک اشاره، هزاران اتفاق قانونی و غیرقانونی را در هر اداره ای که بخواهد، رقم می زند و در هر مسابقه ای رتبه ای پیشکش او می کنند و عددهای کمی، تنها افتخارش محسوب می شود و صدها اثر به جشنواره ها می فرستد، حتی نامی در میان نامزدها هم ندارد!!

امروز فارس، امروز فرهنگ فارس و فرهنگ رسانه ای این خطه، نیازمند واکاوی است، نیازمند نقد است، باید به هر تیتر و عکسی با تردید نگریست زیرا امروز حتی برای نوشتن از بالاترین ارزش ها، از والاترین انسان ها، برای گفتن از شهیدان و از پرافتخارترین روزگار ایران معاصر، از دوران دفاع مقدس، رپرتاژ حرف اول را می زند!! و بهانه هم حمایت از رسانه است، حمایت از اقتصاد رسانه.

شاید اولین گام ها را زمانی به سمت سقوط برداشتیم که کارت های هدیه، تمام گردی چشمهایمان را پر کرد، چشم هایی که قرار بود چشم مردم باشد، گوشی که قرار بود گوش مردم باشد و زبانی که قرار بود زبان مردم باشد، دچار اغماض و سنگینی و لکنت شد و به امروز رساندمان!

کاش لااقل ارزش ها را اگر قرار بود به ریال بسنجیم، کمی قیمت را بالا برده بودیم تا حداقل های زندگی این دنیا را فراهم می کردیم، اگرچه در میان ما بودند و هستند کسانی که از آب گل آلود ماهی های چاقی را صید کردند، ملک بیت المال را صاحب شدند و با پول بیت المال، آل گارسونش کردند و با استفاده از ابزاری که در دستشان بود و مثل تیغ در کف زنگی مست را یادآورمان می کرد، صاحب کمال و جاه شدند و … اما.

کاش لااقل رصد کنندگان رسانه توانمندتر بودند، کاش حداقل های رسانه را می دانستند، کاش کمی با دقت زیر و بم فعالیت های رسانه ای را رصد می کردند، اینکه چرا به یکباره رسانه ای که باید فرهنگ ساز باشد، همچون توپخانه عمل می کرد و منافقانه، میانه مدیران را بر هم می زد و ..

کاش مدیران ما، کمی مدبرانه تر عمل می کردند و به راحتی در مقابل حرف هایی که باری نداشت، زاویه نمی گرفتند و عنان از کف نمی دادند و سنگر نمی چیدند و اتهام نمی زدند.

باید باور کنیم که سهم مدیران پاک هر روز بیشتر از روز گذشته بوده و هست، مدیرانی که باورهایشان را هنوز هم باور دارند، ارزش هایشان همچنان ارزشمند است و اگر کاری می کنند، قبل از آن خداوند را سوگند داده اند که با صدق وارد شوند و با صدق خارج شوند.

کاش رسانه ها و رسانه ای ها باور می کردند که با گذشته ای نه چندان دور چقدر فاصله گرفته اند، کاش باور می کردند که معیارهایشان تغییر کرده و چون راه را درست نمی روند، با کوچکترین انتقادی بر آشفته می شوند و شاکی، گاه حتی از همکار خود، از رسانه ای دیگر، شکایت می برند، اگرچه باز هم در همین مسیر راه به اشتباه رفته و به جای آنکه پیش قاضی بروند به عدالت خواهی، در مسیری دیگر حرکت می کنند که تیغشان بران تر است.

کاش باور کنیم که تداوم این مسیر یعنی قربانی شدن جامعه، قربانی شدن اطلاع رسانی سالم، اطلاع رسانی شفاف، یعنی از هم پاشیدن یکی از ارکان دموکراسی.

کاش برای یک بار، خودمان را ارزیابی و نقد می کردیم، یک بار رفتارهایمان را واکاوی می کردیم. کاش باورمان می شد که ارزش رسانه را چه میزان پایین آورده ایم، رسانه ای که زمانی در تغییر و تحولات، نقش ایفا می کرد، امروز شمارگانش چه تعداد است، روزنامه ای که دیروز در ساعت های اول صبح دست به دست شده بود، از میان نسل جدید چند مخاطب دارد؟

کاش متواضعانه می پذیرفتیم که دیگر نقاط کشور، در سکوت و بدون آنکه پی هیاهو باشند، از فارس پیشی گرفته اند، امروز فارس از بسیاری نقاط کشور در فرهنگ و فعالیت فرهنگی عقب مانده و اگر عقب ماندگی را نپذیریم و به دنبال علت یابی و جبران آن نباشیم، سال آینده، باز جای انگشتانمان که با حسرت به پاهایمان کوبیده ایم، قرمزتر از امروز خواهد شد.

باور کنیم که از میان  ۲۳۲خبرنگار و گزارشگر، از میان این همه مدعی، از میان ۵۶۱اثری که ارسال کرده ایم، حتی یک اثر هم، یک اثر هم، یک اثر هم، شایسته نبود!! و این هزینه ای بسیار سنگین است اگر خوب به آن بیندیشیم.

امروز به جای آنکه به دنبال وتو کردن این و آن باشیم و با استفاده از نفوذمان در دستگاه های مختلف، سعی در سد کردن راه منتقدان باشیم و تلاشمان معطوف به عددهای کمی شود، کاش به فکر هم اندیشی باشیم، چاره اندیشی کنیم و از همین امروز برای سال آینده، گامی بلند برداریم و آنچه شایسته نام فارس و رسانه های فارس است را تثبیت کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.