بازگشت معلم اخلاق به خانه…

خبر پارسی – فرزاد صدری – صبح یکی از آخرین روزهای اولین ماه پائیز بود.از دالان نارنج باغ سرای ساختمان معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی فارس، بیرون که آمدم آقای پورعلی را در محوطه وسیع حیاط ساختمان دیدم.صدایم زدو گفت: بیا دفترم کارَت دارم.دفتر کوچک و محقر او در ساختمانی شیشه ای مانند قرار داشت که مشرف به حیاط ساختمان بود.برقی در چشمانش موج می زد و با خوشحالی زاید الوصفی از تصمیم جهاد دانشگاهی برای راه اندازی “خبرگزاری دانشجویان” خبر داد و گفت:خودت را آماده کن برای کار خبری!گیج حرف هایش بودم.آن روزها همه عشق و شور من کارگردانی تئاتر بود.ذهنم از رسانه و کار خبری خالی بود.خیلی زود نگرانی را در صورتم خواند و گفت:جای هیچ نگرانی نیست!به نظرم بولتنی را که برای جشنواره تئاتر قطعات دانشجویی آماده کردی نشان از استعداد ذاتی ات در نوشتن می دهد! چنان آرامش و اطمینانی در صدایش نهفته بود که باورم شد می توانم بنویسم….!
۱۳ آبان ۱۳۷۸ مرا به اولین ماموریت خبری ام فرستاد.تهیه گزارش از راهپیمایی دانشجویان بسیجی مقابل دانشگاه شیراز….روزها و هفته ها گذشت.پورعلی را پیش از این یک تئورسین فرهنگی آرامانگرا با عقبه سیاسی جنبش دانشجویی می شناختم.اکنون او برایم یک معلم بود که از عناصر خبر برایم می گفت.که،کجا،کی،چه،چرا و چگونه نخستین الفبای خبری بود که از او آموختم و بعد مفهوم ارزش ها در خبر را برایم گفت.دربرگیری،مجاورت،بزرگی،شهرت و ….همه و همه ارزش هایی بودند که به خبر هویت می داد.
آن روزها بهار اصلاحات بود و شیراز پذیرای بسیاری از نواندیشان دینی چون:دکتر سروش،محسن کدیور،علیرضا علوی تبار،هاشم آغاجری و …بود.فهم مطالبشان برای من که نه با اندیشه هایشان مانوس بودم و نه با کلامشان بسیار سخت می نمود.پورعلی باز نقش یک معلم را برایم ایفا کرد و ضمن توضیح اجمالی اندیشه های فکری این عزیزان گاهی مقالاتی از آنها به من می داد تا هنگام پوشش خبری سخنرانی این نواندیشان دینی، به مشکل برنخورم .
کم کم جمعیت خبرنگاران ایسنا بیشتر و بیشتر می شد و کلاس های درس خبرنگاری پورعلی وسیع تر.اصرار داشت همه کلاس ها را شرکت کنم.چندین مجلد جزوه آموزشی خبرنگاری تهیه کرد و مرا وادار به خواندن این جزوات کرد.صبر،حوصله و کلام شمرده او در آموزش خبرنگاری کم کم مرا علاقمند این حرفه کرد.
سعید پورعلی گاهی در قامت یک معلم مرا در مصاحبه های سخت همراهی می کرد و به من جرات پرسیدن می داد.تسلط او بر موضوعات مختلف فرهنگی،سیاسی و اجتماعی مرا به وجد می آورد و کلمه به کلمه اش مشق شبم می شد.
مسائل مهم روز در حوزه های مختلف را رصد می کرد و از ما می خواست با مناسبت و بی مناسبت در این حوزه ها نشست خبری برگزار کنیم،اتفاقی که تا پیش از این در رسانه های فارس سابقه نداشت.برای تشکیل هر میزگرد خبری نقطه نظرات تک تک ما را در ایسنا می گرفت و یاداشت برمی داشت.از من خواسته بود دفتری تهیه کنم و شماره تلفن مدیران و اساتید دانشگاه در حوزه های مختلف را یاداشت و برای میزگردهای خبری از آنها دعوت به عمل آورم.در اغلب این میزگردها حضور می یافت و سعی می کرد اداره آن را به ما بسپارد.
پورعلی همواره صندلی رسانه را صندلی قدرت می دانست و می خواست که از این قدرت سوءاستفاده نکنیم.او عقیده داشت قدرت رسانه در موج آفرینی او به سمت توسعه و حل مشکلات است.همواره از خبرنگارش دفاع می کرد و اگر قضاوت ناحقی از او می دید به شدت بازخواستش می کرد.دانشجویان علاقمند به کار خبری را فارغ از نحله فکریشان نگاه می کرد و با تمسک به شعار ایسنا هر دانشجو را یک خبرنگار می دید.
دورو برش پر بود از دانشجویان نخبه پزشکی و مهندسی که فانتزیشان کار خبری بود!در تمام آن سال ها هیچ دانشجویی او را به چشم یک مسئول نگاه نمی کرد. او به واقع یک معلم دوست داشتنی بود که به گمانم در تمام سال های مسئولیتش در ایسنای فارس نوعی نهاد سازی کرد.
پورعلی آرمانخواهی عملگرا بود که رسانه را هرگز برای تهدید و باج خواهی نخواست.رسانه را ابزاری برای توسعه می پنداشت و شناسایی آسیب های اجتماعی را از مهمترین کارکردهای رسانه می دانست.
او در تمام سال های دولت اصلاحات در شیراز ماند و با تمام توان به ایسنا کمک کرد.وقتی برای تصدی معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی کشور به تهران عزیمت کرد ایسنا فارس بخشی از هویت خود را از دست داد.این جدایی البته طولی نکشید و پورعلی در سیاهترین روزهای کار رسانه، مسئولیت ایسنا در کشور را پذیرفت.سختی کار روزهای پس از انتخابات ۸۸ و فضای به شدت امنیتی آن روزها همراه با دخالت های بیجا نهادهای امنیتی در کار رسانه با روحیه او سازگار نبود تا در فاصله ۷ ماه پس از مسئولیتش بر ایسنا عطای کار را به لقایش ببخشد و در مقطع دکتری علوم سیاسی دانشگاه تهران به ادامه تحصیل بپردازد.
وقتی سوت پایان انتظارات برای انتخاب رئیس جمهور جدید به صدا درآمد و دکتر حسن روحانی برای پایان دادن به پلشتی های اخلاقی رایج در کشور عنان اختیار در دست گرفت،خبرگزاری ایسنا نیز شاهد بازگشت معلمی است که به اخلاق حسنه شهره است.بازگشت سعید پورعلی که یک ایسنایی اصیل است این امیدواری را در دل زنده می کند تا قفل های بعضا بی تعقلی موجود با «کلید» تدبیر و امید گشوده شوند.انشاالله

hamid forootan-5

عکس – حمید فروتن

8 دیدگاه برای “بازگشت معلم اخلاق به خانه…

  1. صدری جان آفرین دونه دونه برگهای دفترت را بکن و بسوزان! تا دیروز کریم شورانگیز را علم کرده بودی حالا نوبت سعید بیچاره پس فردا نوبت کیست؟ سعید پورعلی چه هیزم تری برات فروخته؟! راستی نگفتی که هردوتان بهبهانی هستین!!! چرا پاچه خاری میکنی؟ راستی اینایی که نام بردی همه تئوریسین فتنه 88 بودند، اصلاحات مرد! الآن فصل اعتدال است.
    تو چرا نصیحت گوش نمی دی بابا جون یکی نوشته بود که برو به زندگیت برس بدبخت!!
    خلاصه تو تنت میخاره تو ایسنا راهت ندادند اومدی اینجا . . . . بریزی؟؟

  2. برادر گرامی جناب دکتر پورعلی
    ضمن تبریک و ارزوی موفقیت در تمام عرصه های زندگی برای شما

  3. داداشی وقاحت هم حدی داره – خبر پارسی هم کار اشتباهی می کنه هر نظری رو منتشر می کنه – همین آقا یه جا از جانبازان دفاع کرده بود – لازم نکرده یه مشت لمپن از جانبازان دفاع کند -به نظرم ایسنا باید منت کشی امثال صدری کند- خیلی معذرت می خوام این داداشی عقده ای است اینقدر نظراتشون رو منتشر نکنید باور کنید روانی است!ضمنا آقای بیسواد پاچه خواری نه پاچه خاری!

  4. آقا فرزاد ساده – یادت نره که رفتی یک بیکاره لمپن و هفت رنگ را حمایت کردی و ریش گرو گذاشتی و به عنوان خبرنگار … وارد معرکه رانت و …. کردی و دیدی که چگونه به تو خیانت کرد و دستمزدت را داد – بنابراین زمان آن رسیده که با پخته تر شدن و متنبه شدن دست از این کارهایت برداری و نگذاری امثال …. از پشت به تو خنجر بزنند – تغییر رویه برای تو از نان شب هم واجب تر است

  5.  داداشی فکر نمیکنی امثال تو مرد ه اند!  و الآن  در فصل اعتدال دیگر زنده نیستند و اصلاحات مقدمه اعتدال بود !!!!!!!

  6. آنتی جون، اینا پاچه افراد را می خارند نمی خورند که من بنویسم پاچه خواری با سفاد!!
    قولت میدم تو نیز یکی از خودشونی .
    مشارکتی ورشکسته!
    شماها هرجا کم میارید با الفاظی مثل لمپن و عقب افتاده و امثالهم حریف را می خواهید از میدون بدر کنید بازم صد رحمت به صدری و رفقاش که شجاعانه نظرات منتقدین را درج می کنند.
    بنده خدا خاتمی را شما سه آتشه ها خانه نشین کردین!.

  7. داداشی شما از حزب تندگرا که افراط مثل مرض به جونتان رخنه کرده………………خداوند به شما را راست نشان دهد در ان دنیا…………………امان افرط گرای بی مخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.