پرده‌خوانی اصولگرایان متن‌خوانی اصلاح‌طلبان

خبر پارسی – احمد غلامی (سردبیر روزنامه شرق) – اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس و خبرگان، راه سختی در پیش دارند. این سختی راه البته به دلیل رقبایشان نیست. از قضا رقبای آنها در شرایط سیاسی‌ خوبی به‌سر نمی‌برند. و بعید است حتی همچون گذشته بتوانند آرای تشکیلاتی‌شان را سروسامان بدهند. اصولگرایان و ‌جناح‌های ‌منشعب از آنها لشکر ناکامی هستند که به انتظار معجزه نشسته‌اند. آنها همواره نیروهای وفادار خود را که از قشرهای اغلب فرودست بوده‌اند،‌ با روایتی خیر و شرگونه آرایش داده‌اند. اگرچه برخی از این روایت‌های داستانی جذاب و محرک، لزوما واقعیت نداشته‌اند، اما در ایجاد امر سیاسی کارساز بوده‌اند. درواقع می‌توان گفت اصولگرایان و ‌احزاب منشعب از آنها همگی به روشی کلاسیک روایت‌سازی می‌کنند: شیوه پرده‌خوانی. با تقسیم‌بندی آدم‌ها به سیاه و سفید، خوب و بد، روایتی مبتنی بر آنتاگونیسمی ساده و روشن که در اذهان توده‌ها و طرفداران آنها نیاز جدی به تجزیه و تحلیل ندارد، همه ماجرا، انتخاب بین مهره سفید (اصولگرایان) و مهره سیاه (اصلاح‌طلبان) است. این شیوه از داستان‌سرایی اصولگرایان، بعد از پرده‌خوانی مکرر احمدی‌نژاد رنگ باخت و نخ‌نما شد و از کارایی افتاد. بی‌انصافی است اگر نگوییم احمدی‌نژاد در «سیاست پرده‌خوانی» سرآمد بود. او پرده‌خوان ماهری بود که در برابر چهره‌های مبهوت و چشم‌های گشوده شنوندگانش، بسیاری را از پل صراط به پایین هل داد.  تعداد کمی از اصولگرایان هنوز به سیاست پرده‌خوانی اعتقاد دارند، اما اعتقاد یا بی‌اعتقادی آنها مهم نیست.

آنها سیاستِ دیگری جز این را تجربه نکرده‌اند و اگر بخواهند تغییر روش بدهند، بعید است در کوتاه‌مدت راه به جایی ببرند. مگر اینکه مانند داستان‌های هزارویک‌شب معجزه‌ای محیرالعقول رخ دهد و آنها را از این مسئله برهاند.
در این میان اصلاح‌طلبان نیز شرایط چندان مطلوبی ندارند. آنها همواره به‌دنبال روایت‌های مدرن داستانی از سیاست بوده‌اند. خیر و شر، سیاه و سفید ندارند. روایتی مطلق‌نگر ندارند. خوب‌ها همیشه خوب نیستند، بدها نیز همین‌طور. نمونه عینی و بارز اخیرش دفاع از حضور لاریجانی و ناطق‌نوری در برابر اصولگرایان تندرو است. در گذشته نیز به هاشمی‌رفسنجانی نزدیک شدند. همین نقطه‌قوت‌ آنهاست که مخالفان‌ را مکدر و عصبانی کرده است. اگر با تساهل متنِ دنیای مدرن را متنی پلی‌فونیک (چندصدایی) بدانیم، می‌توان سیاست اصلاح‌طلبان را به «سیاست متن‌خوانی» تعبیر کرد. دشواری کار آنها نیز از همین‌جا ناشی می‌شود. اول آن‌که سیاست متن‌خوانی، کنشی نخبه‌گرایانه است و دوم آن‌که هر متنی قابل تعبیر و تفسیر است. اصلاح‌طلبان از این دو رهگذر که اولی به مردم بازمی‌گردد و دومی به تشکیلات‌شان، ضربه‌هایی جدی خورده‌اند. آنها در سیاست متن‌خوانی خود، توده‌های فرودست را ناگزیر از دست داده و موجب برآمدن احمدی‌نژاد شده‌اند. در پی این اتفاق تحلیل‌های سرزنش‌آمیز از این‌دست بسیار شنیده می‌شود که اصلاح‌طلبان توده‌های فرودست و حاشیه‌ای را نادیده گرفته‌اند و بعد از این باید روی این طیف‌ها بیشتر تمرکز یا سرمایه‌گذاری کنند. بگذریم که درستی این تحلیل خود جای بحث و مناقشه بسیار دارد. اصلاح‌طلبان در متن‌خوانی خود با تفسیرهای متفاوت و مخالفی روبه‌رو شدند که آنها را به مناقشه و مجادله کشاند. مهم‌ترین آنها مجادله در مفهوم و اختیارات «دولت» بود. اگر اصلاح‌طلبانِ تازه ‌به‌ دولت‌رسیده می‌دانستند که دولت یعنی حفظ دولت، دو کار بیشتر نمی‌کردند: یا از آن خارج می‌شدند یا برای حفظ آن می‌کوشیدند. اما هیچ‌کدام از این دو اتفاق نیفتاد. اتفاقی که رخ داد همانا شکست روایت مدرن آنها؛ «سیاست متن‌خوانی» بود که از دل آن شکل ارتجاعی سیاست، «سیاست پرده‌خوانی» قد برافراشت. اما مسئله این یادداشت مرثیه‌سرایی برای گذشته نیست و بیشتر طرح این پرسشِ ساده است که چه باید کرد. اگر بخواهیم از سیاست، قاب‌بندی تازه‌ای ارائه کنیم، چه کنش‌هایی قابلیت قاب‌بندی دارند. به ‌بیان ساده‌تر نقطه جوش سیاست کجاست، نبض سیاست در کجا می‌زند. دست آخر، این‌بار با خلق و روایت چه داستانی می‌شود سوژه سیاسی ساخت و مردم را صدا کرد. اصولگرایان هم این پرسش‌ها را پیش‌ِرو دارند. آنها با چه روایتی می‌توانند مردم را برانگیزانند تا دوباره آنها را باور کنند. در این زمینه اصلاح‌طلبان اقبال بیشتری دارند. البته پیروزی آنها در انتخابات ٩٢، این اقبال را رقم نزده است که برعکس، اصلاح‌طلبان باید آن پیروزی را نادیده بگیرند و آن مردمی را که پای صندوق‌ها آمدند و به روحانی رأی دادند، فراموش کنند. قاب سیاستِ آن روز و توان سیاست‌آفرینی آن به دلیل پیروزی‌های به‌‌دست‌آمده در مذاکرات هسته‌ای و ناکامی در وعده‌های محقق‌نشده و معطل‌مانده، کارایی‌اش را از دست داده است. اصلاح‌طلبان باید قاب تازه‌ای از سیاست را کشف و خلق کنند. اگر حسن روحانی به میانجی آنها روی کار آمد، بعید است آنها به میانجی او مجلس را به دست گیرند. این کار به‌نوعی نقض غرض است. البته ناگفته پیداست که در سیاست به‌خصوص در انتخابات باید از تمام پتانسیل‌های موجود استفاده کرد و دولت همسو با اصلاح‌طلبان نیز از این قاعده مستثنا نیست. اصل ماجرا این است: پیروزی در مجلس و خبرگان، آزمونِ اصلاح‌طلبان نیست. آزمون آنها در قاب‌سازی مجدد سیاست و بازگرداندن سوژه‌های سیاسی به صحنه است. پیروزی در انتخابات تنها یکی از راهکارهایی است که اصلاح‌طلبان باید آن را دنبال کنند، نه همه آنها. آنچه نگران‌کننده است تمرکز بر اموری است که همواره نگاه اصلاح‌طلبان را از متن به حاشیه دوخته است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.