بگذارید این چراغ‌ها روشن بمانند/پاسداشت تلاش‌های یک روزنامه‌نگار؛ زهرا جعفری

خبر پارسی – شهرام ذاکری فرد– بعد از۳ سال همکاری مستمر حالا ۱۲سال ازآخرین باری که پشت یک میز خبرها، گزارش ها و مصاحبه‌هایمان را تنظیم می‌کردیم، می‌گذرد. «زهرا جعفری» همکار پرجنب وجوش سالهای دور که این اواخر کمتر از هم با خبریم، حالا دیگر از  باتجربه‌های این عرصه به شمار می‌رود، وگرنه چه دلیلی داشت که در پاسداشت دوران کاری‌اش جمع شویم؛ در عصر پنج‌شنبه‌ای که تنها غروبی‌ست در هفته که می‌توان در کنار خانواده بود و از روزنامه و روزنامه نگار و روزنامه نگاری حرفی نزد.
***
زهرا جعفری؛ درست یادم می‌آید صدایش تیز و زنگ‌دار بود(هنوز هم هست)، شلوغ بود والبته «لجوج» که این یکی شاید صفت بدی برای یک روزنامه‌نگار نباشد. چرا دروغ؟!… نوشته‌هایش را چندان دوست نداشتم، کم‌رمق بودند و رد پای عجله در آنها موج می‌زدند. وقتی به گذشته نگاه می‌کنم دلایل متعددی به نظرم می‌آید؛ شاید مهمترینش این باشد که آن روزها «ما» در روزنامه «نیم نگاه» زیادی رها بودیم. گاه آنقدر آزاد که خلاقیت‌مان هرز می‌رفت وگاه آنقدر بی‌باک که حتی فکرکردن به آن نیز ترس برانگیز است. اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ هنوز می‌شد داغی روزنامه‌ها را حس کرد.
***
چند سال بعد وقتی شنیدم راهی «عصر» شده، باورم نمی‌شد با روحیه‌ای که کاملاً آن را در تضاد با محیط این روزنامه می‌دیدم، دوام بیاورد اما عجیب آنکه ماندگار شد تا جایی که فضای آرام و«کم تنش» روزنامه عصر از او روزنامه‌نگار پرحوصله‌ای ساخت. گاهگاهی که نوشته‌هایش را می‌بینم تفاوت‌ها کاملاً محسوس است. قلمش قوت گرفته، مطالبش قوام یافته وصبوری و تجربه در آنها دیده می‌شود. اومی‌خواست که روزنامه نگار باشد. ماند وتلاشش نتیجه داد. در یکی از همین نشست‌ها جناب «کمالی سروستانی» رئیس مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس نکته درستی گفته بود که روزنامه‌های استان، ستون‌نویس حرفه‌ای ندارند؛ اشاره‌ای دقیق به یکی از دهها ضعف روزنامه‌های دور از پایتخت. تکرار مکررات است اما وقتی هر یادداشت و مقاله ساده‌ای، مسئولی را برنجاند کدام مدیر روزنامه‌ای حاضر است از آب باریکه آگهی- رپرتاژها چشم بپوشد، پای «ستون»ها بایستد وهزینه‌اش را هم بپردازد؟!
از این گذشته، امروز در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که در تفسیر و تحلیل بدیهیات هم همگی دچار تردیدهای پرشمار شده‌ایم. هنوز همه سردرگم هستیم. هنوز انبوهی از حقایق، پنهان مانده‌اند. «خبر»ها پشت پرده است. واژه‌ها معانی دیگری یافته‌اند و واقعیت چهره‌ها آن چیزی نیست که فریاد می‌زنند. نورافکن‌ها که هیچ، چراغ‌ها هم کم‌شمارند. پس، برای تحلیل وتفسیر هنوز باید تامل کرد.
***
تا آنجا که یادم می‌آید و شرط انصاف حکم می‌کند باید بگویم زهرا جعفری همیشه راوی صادقی بوده؛ از آن دسته روزنامه‌نگارانی که در شرایط فعلی بیش از مفسران وتحلیلگران این عرصه به آنها نیازمندیم، گرچه اینان نیز فرصت وامکان چندانی برای تصویرکردن ندارند، اما لااقل بگذارید این چراغ‌ها روشن بمانند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.