«آخرین سنگر سکوته» آقای مایلی کهن! /زندگی روی تله‌های مرگ

خبرپارسی-رسول بهروش -۱- اتفاق حیر‌ت‌انگیز این روزها بدون تردید ماجرای نام بردن محمد مایلی کهن از یک خواننده لس‌آنجلسی در برنامه ۹۰ بود؛ آنچه برای لحظاتی عادل فردوسی پور را کاملا شوکه کرد و موجب پایان زودتر از موعد مکالمه او با سرمربی پیشین تیم‌ملی کشورمان شد. بی‌شک طرح نام این هنرمند سیاسی برای تلویزیونی که حتی از پخش صحیح و سالم تصویر مریلا زارعی و نرگس آبیار هم ابا دارد، یک ضایعه بزرگ محسوب می شود. این یک خط قرمز اساسی بود که عبور از آن از عهده هر کسی برنمی آمد. برای شکستن چنین تابویی، فقط باید محمد مایلی کهن به صحنه میآمد؛ کاراکتری با پشتوانه مطلوب سیاسی، کسی که می توانست با رییس دولت پیشین صبحانه بخورد، سفارش شوهر عمه نابینایش را به احمدی نژاد بکند و به نیمکت تیم‌های لیگ برتری برگردد. او محمد مایلی کهن است؛ مردی با امتیازات ویژه. کسی که دوشنبه‌شب می تواند همه قواعد عرفی حاکم بر صداوسیما را به هم بریزد، اما خیالش جمع باشد که سه‌شنبه صبح مصاحبه مفصلش با شبکه‌ جهانی جام‌جم بدون دردسر روی آنتن خواهد رفت. او هانیه توسلی نیست که به خاطر رد کردن پیشنهاد حضور در پروژه سفارشی «پایان‌نامه» چهار سال ممنوع‌التصویر شود.در این مملکت فقط عده‌ای بهای اعتقادات‌شان را می پردازند. برای برخی دیگر انگار هیچ تاوانی وجود ندارد.

۲- محمد مایلی کهن این روزها بیش از هر زمان دیگری عطش دیده شدن دارد. او که هفته گذشته از استراتژی عجیب لباس رفتگری جواب نگرفته بود، خیلی زود سیاستش را تغییر داد و این بار از منفذی دیگر شانس‌ خودش را برای نفوذ به ویترین توجهات عمومی امتحان کرد. برای حاجی مهم نفس خبرساز بودن است انگار؛ حالا یا از راه توسل به لباس نارنجی کارمندان شهرداری، یا از طریق چنگ انداختن به صدای محزون خواننده ممنوعه! اتخاذ هیچ‌کدام از این مواضع شاید به خودی خود اشکالی نداشته باشد. مشکل اما از جایی پیدا می شود که به نظر میرسد فرد مدعی، اعتقاد قلبی به هیچ‌کدام از نمایش‌هایش ندارد. مثلا کسی خودش را به خاطر رفتگرها به آب و آتش می زند که هم سابقه توهین به مردم «قلعه‌نو» و برانگیختن واکنش‌ نماینده آنها در مجلس را دارد و هم قشر ضعیف و زحمتکش گروهبان‌ها را به استهزا گرفته است. از این سو کسی امروز پز علاقه‌اش به هنرمند لس‌آنجلسی را می دهد که همزمان به علی دایی به خاطر دریافت ‌گرین کارت آمریکا ایراد می گیرد. آیا سراینده «شقایق» شهروند آمریکا نیست آقای مایلی کهن؟ آیا توهین به گروهبان‌هایی که لب مرز در ازای کمترین دستمزد با جان‌شان بازی می کنند مانعی ندارد استاد؟

۳- به طور قطع محمد مایلی کهن می توانست شخصیت قابل احترام‌تری باشد، اگر فقط یک مسیر مستقیم را به تناسب افکار، عقاید و جهان‌بینی اش انتخاب می کرد و به پیش میرفت. آنچه مقبولیت‌ حاجی را هر روز بیشتر از قبل کاهش می دهد، اتفاقا همین شاخه به شاخه شدن‌هاست، همین یک بام و چند هوایی که تکلیف مخاطب را روشن نمی کند. کسی که ادعا می کند به قوانین کشورش پایبند است و به همین دلیل حتی از تجهیزات ماهواره‌ای هم استفاده نمی کند، چگونه آثار خواننده لس‌آنجلسی محبوبش را پی می گیرد؟ کسی که چپ و راست به قلعه‌نویی حمله می کند و سلامت دستاوردهای او را زیر سوال می برد، چطور شام مشترک و عجیب او با اسکوکیچ را پس می زند تا خیمه‌اش روی اردوگاه دایی را ادامه بدهد؟ یادت هست حاجی:‌ »این مسایل را ول کنید. به کارت به کارت برسید!» همین تناقضات است که باعث می شود یکی مثل مایلی کهن رفته‌رفته وجاهت خودش را از دست بدهد و این باور به‌وجود بیاید که او صرفا می خواهد در کانون اخبار باشد. چگونه ممکن است یک نفر حتی به استفاده از بازیکنان دورگه هم خرده بگیرد، اما همزمان روحش را به نوازش طنین‌های وارداتی بسپارد؟ شاید گاهی لازم است آدم‌ها کمی عمیق‌تر به ترانه‌های مورد علاقه‌شان گوش بدهند. شاید بد نیست استاد مایلی کهن هم باور کند «سکوت» می تواند آخرین سنگر باشد؛ ترفندی برای حفظ حیثیت حرفه‌ای آدم‌ها.

۴- مجادله آزاردهنده دایی و مایلی کهن اما، یک جنبه بسیار ناراحت کننده دیگر هم دارد؛ آنجا که به نظر می رسد این دو عزیز هم به تأسی از فرهنگ ناخوشایند شکل گرفته در کشورمان به دنبال گاف گرفتن از هم هستند و سعی میکنند کاخ موفقیت‌هایشان را روی ویرانه‌های طرف مقابل بنا کنند. اینگونه است که سرمربی پرسپولیس برای تقابل با مخالفش سراغ شمردن سقوط‌های او می رود و عکسش با تی شرت کالیفرنیا را منتشر می کند، یا حاجی مایلی به نماز خواندن دایی با کفش پیله میکند. این عادت زشت آتو گرفتن و پرونده ساختن برای هم، انگار در تمام تار و پودمان تنیده شده است. روزگاری که ما ملت عادت داشتیم «دست» همدیگر را بگیریم، یک دنیا پیش‌پایمان تعظیم می کرد. امروز اما اگر به این روز افتاده‌ایم، یکی از دلایلش همین است که قصد کرده‌ایم «مچ» هم را بگیریم و اشتباهات دیگران را روی سرشان آوار کنیم. اقوام مختلف با وحدت‌شان است که پیش می روند. مایی که همه مملکت را برای هم «تله‌گذاری»‌کرده‌ایم،‌ باید هم حال و روزمان این باشد؛ مدام عذاب بکشیم و عذاب بدهیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Time limit is exhausted. Please reload CAPTCHA.